حسن محمدی از مبارزین علیه رژیم پهلوی و رزمنده دوران دفاع مقدس در
گفتوگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس به شرح مبارزه جوانی که توسط گروهک فرقان
ترور شد اما به جهت نبود مدرک دال بر شهادتش، پیکرش بدون لقب «شهید» به خاک
سپرده شد، پرداخت.
وی در خصوص دوران آشنایی خود با این شهید اظهار داشت: آشنایی من و شهید «مصطفی امامی» به سال 53 برمیگردد. مصطفی قرآن و راه انقلابی مذهبی را از داییاش آموخته بود. مصطفی معلم قرآن بود که در روزنامه کیهان نیز فعالیت داشت.
محمدی خاطر نشان کرد: فن سخنوری مصطفی به جهت مطالعات مذهبی، بسیار خوب بود. بعدها به جهت فن سخنوری، سخنرانیهای مصطفی در جنوب تهران پر رونق شد. شهید مصطفی از مبارزین قبل از انقلاب بود و در تظاهرات علیه رژیم پهلوی شرکت میکرد.
این مبارز دوران انقلاب ادامه داد: مصطفی در مسجد «مسجدالاقصی» واقع در خیابان مولوی سخنرانی میکرد. تظاهرات علیه رژیم پهلوی هم از این مسجد آغاز شد.
وی عنوان کرد: در آن دوران مردم با چهره امام (ره) آشنایی نداشتند، به همین جهت وی کلیشه عکس امام (ره) را تهیه و با اسپری بر روی دیوار هک می کرد. مردم اینگونه با چهره امام (ره) آشنا شدند. متاسفانه پس از گذشت حدود چهار دهه از انقلاب، تصاویر امام راحل را که بر روی دیوار نصب کردیم، پاک شده است.
محمدی با بیان این که شهید مصطفی فعالیتهای انقلابی خود را در قالب چاپ اعلامیه و انتشار نوارهای سخنان امام (ره) ادامه داد، گفت: عمده سخنرانیهای مصطفی در خصوص معرفی گروه فرقان بود. همچنین سعی میکرد تا از ایجاد انحرافات در دین جلوگیری کند. چند مرتبه مصطفی از سوی گروه فرقان تهدید شده بود اما اهمیت نمیداد.
وی اظهار کرد: جوانان را در مسجدالاقصی جمع میکردیم و برنامههای مذهبی اجرا میکردیم. در پایان مراسم شهید به سخنرانی میپرداخت که در این مواقع نیروهای ساواک مسجد را محاصره میکردند. وی نوجوانان را جذب دین و مسجد میکرد. در آن مقطع زمانی، یکی از روزنامههای انگیسی تصویر شهید مصطفی و فرزندش را در یکی از تظاهرات منتشر کرد.
وی ادامه داد: چند تن از اهالی محل بر اثر شرکت در سخنرانیهای شهید مصطفی، متحول شدند و بعدها در دوران دفاع مقدس به شهادت رسیدند.
محمدی خاطرنشان کرد: مصطفی در 28 دی ماه 58 پس از پایان سخنرانی با موتور به سمت خانه میآمد که یک پیکان با وی تصادف کرد. مصطفی بر اثر اصابت سرش به ماشینی دیگر از حال رفت و دو ساعت بعد در بیمارستان سینا به شهادت رسید. چند روز پس از تدفین پیکر مصطفی، راننده ماشین لنکروز به برادر مصطفی گفته بود که راننده ماشین پیکان، با خوشحالی محل حادثه را ترک کرد. زمانی که پیکر مصطفی را برای وداع به خانه وی آوردند، تلفن خانهاش به صدا در آمد و فرد پشت خط، خواسته بود تا با همسر شهید صحبت کند. وی به همسر مصطفی گفته بود که مزد سخنرانیهای همسرت را دادیم. همسر شهید وقتی این سخن را میشنود، از حال میرود.
انتهای پیام/ 131