گروه بینالملل دفاع پرس- محمدجواد مهدیزاده؛ آتش درگیری در شرق اوکراین با گذشت بیش از سه سال از آغاز جنگ در این منطقه، همچنان شعلهور است. این درگیریها میان نیروهای ارتش و پلیس دولتی اوکراین و شبهنظامیان روستبار مستقر در نواحی شرقی همجوار با روسیه از سال 2014 و همزمان با سقوط دولت سابق این کشور و سپس جدایی شبهجزیره کریمه از خاک اوکراین و الحاق آن به روسیه، آغاز شده است.
با توجه به آغاز مجدد درگیریها، امانوئل ماکرون رئیسجمهور فرانسه و آنگلا مرکل صدراعظم آلمان با صدور بیانیهای مشترک، خواهان برقراری هرچه سریعتر صلح میان طرفهای درگیر در شرق اوکراین شدهاند.
نکته جالب توجه در این بیانیه، قضاوت یکجانبه دو مقام ارشد آلمانی و فرانسوی است. مرکل و ماکرون با نادیده گرفتن نقش ارتش اوکراین در حمله به مناطق غیرنظامی در شهرهای دونتسک، لوهانسک و دونباس و دیگر نواحی روسنشین شرق اوکراین، از شبهنظامیان روستبار و جداییطلب مورد حمایت مسکو خواسته است که به درگیریها پایان بدهند.
دلیل این نوع واکنش جانبدارانه را میتوان در دو بعد بررسی کرد:
بعد اول: تلاش اوکراین برای حضور دائم در اتحادیه اروپا است. از آنجا که دولت کنونی این کشور، متحد آمریکا و اتحادیه اروپا است، اتحادیه اروپا علاوه بر حمایت سیاسی، شرایطی برای اتباع اوکراینی فراهم کرده است تا بدون داشتن ویزا، در کشورهای عضو اتحادیه اروپا تردد کنند. حضور کشورهای زیرمجموعه اتحاد جماهیر شوروی سابق در اتحادیه اروپا، همیشه یکی از نقاط اصلی اختلاف میان مسکو و بروکسل بوده است. روسیه به هیچوجه تمایل ندارد که کشورهای استقلالیافته در اروپای شرقی و قفقاز، این بار با رقبای پیشین و کنونی کرملین بر سر یک میز بنشینند و یک تصمیم واحد، که عموما با منافع مسکو دارای اختلاف یا تضاد است، بگیرند.
بعد دوم: اعمال فشار بر روسیه و متحدان منطقهای آن در اروپای شرقی است. دولت روسیه مهمترین رقیب آمریکا و اتحادیه اروپا در آسیا و اروپای شرقی است و بهترین راهکار برای مقابله با این رقیب نیرومند، درگیر کردن این کشور در مرزهای غربی و جنوبغربی آن است؛ جاهایی که کشورهای آنها، زیر نفوذ دولتهای متحد آمریکا و اتحادیه اروپا هستند.
پس از فروپاشی شوروی، ناتو تبدیل به نزدیکترین متحد نظامی کشورهای تازه استقلال یافته یا خارج شده از دایره نفوذ شوروی سابق شد. نمونه این موضوع را میتوان در لهستان مشاهده کرد که از زمان پایان شوروی و پیمان ورشو، تبدیل به یکی از پایگاههای موشکی مهم ناتو در جوار مرزهای شمال غربی روسیه شده است.
طبیعی است که روسیه پس از وقوع جنگ قفقاز (نبرد با ارتش گرجستان در اوستیای جنوبی در تابستان 2008)، بسیار حساستر از قبل به موقعیت مناطق قفقاز شمالی و اروپای شرقی، خصوصا اوکراین که مهمترین جمهوری شوروی سابق پس از فدراسیون روسیه و یکی از بزرگترین کشورهای اروپا است، توجه کند.
به همین دلیل، به محض سقوط دولت متحد روسیه در کیف، ابتدا نیروهای ارتش روسیه برای حمایت از مردم روستبار شبهجزیره «کریمه» وارد شهرهای آن، مانند «سِواستوپول»، شدند. در گام بعدی نیز اهالی روس این منطقه با برگزاری یک همهپرسی، که از سوی دولت جدید اوکراین غیرقانونی اعلام شد، رای به جدایی از اوکراین و بازگشت دوباره به روسیه دادند.
همزمان با درگیری مجدد در شرق اوکراین، رسانههای دو طرف نیز به بمباران رسانهای یکدیگر مشغول هستند. درحالیکه ارتش اوکراین روسیه را با تکیه به ماجرای کریمه، به عنوان عامل اصلی بحران در اوکراین معرفی میکند، روسها نیز با تمرکز بر حمایت مردم اوکراین از هیتلر و نیروهای مسلح آلمان در جنگ دوم جهانی و سپس ارتباط آنان با غرب، اوکراینیها را فاشیست، نازی و مزدور آمریکا خطاب میکنند.
با توجه به موضعگیریهای سخت دو طرف نسبت به درگیریها در شرق اوکراین، هر نوع اقدام صلحطلبانه در این ناحیه، که ضامن حفظ وحدت سرزمین اوکراین و همزمان رعایت حقوق شهروندی مردم روستبار در نواحی شرقی این کشور باشد، بسیار دور از دسترس به نظر میرسد و نباید انتظار آرامش و ثبات در این ناحیه را در کوتاه مدت داشت.
انتهای پیام/ 421