به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، امیر مسروری در یادداشتی نوشت:
چند ماه است که آمریکاییها سرعت طرح تجزیه سوریه را پس از شکست «حلب، پایتخت دوم» افزایش داده اند.
رکس تیلرسون وزیر امور خارجه آمریکا نیز در سخنرانی در دانشگاه استنفورد، به توجیه حضور نظامی و دیپلماتیک آمریکا درمناطق کردنشین شمال شرقی سوریه پرداخت و مدعی شد که این حضور برای جلوگیری از ظهور مجدد داعش و تقویت القاعده و مقابله با نفوذ ایران ضروری است. تداوم حضوری که میتواند زمینه مداخلات واشنگتن در مسائل کردی منطقه و مسائل داخلی سوریه را فراهم کند و ابزاری جدید برای ایجاد نظم مطلوب آمریکا قلمداد شود. واقعیت این است که چهار بازی آمریکاییها در سوریه هر یک پس از دیگری با شکست مواجه شد و این جبهه مقاومت بود که در رویاروییها توانست بر محیط مسلط شود. طرح محاصره دمشق با هلاکت زهران علوش مهره سعودی از بین رفت و پس از آن حمله سراسری از جنوب، در دستور کار اتاق عملیات موک قرار گرفت.
اتاقی که با حضور زبدهترین افسران اطلاعاتی اسرائیل، سعودی، اردن و آمریکا در جنوب برای حمله سراسری به دمشق تشکیل شد و ناگهان مقاومت در سوریه با تشکیل سپاه پنجم ارتش سوریه، طرح را ناتمام گذاشت و منجر به تعطیلی این اتاق عملیاتی شد. پس از آن هم طرح برخورد سریع و برق آسا با داعش در دستور کار آمریکاییها قرار گرفت که در آن با حرکت و کوچ داعش از شمال و تصرف رقه و انباشت داعش در دیرالزور عملا مسیر مهم و استراتژیک شرق به غرب مقاومت برای همیشه از بین میرفت و راه اتصال زمینی – هوایی مقاومت از تهران تا بیروت در دستان آمریکاییها قرار میگرفت. آمریکاییها میخواستند با انباشت نیروهای داعش در صحرای شرقی و منطقه البوکمال تا دیرالزور، منطقه پرواز ممنوع اعلام و راه زمینی – هوایی مقاومت را برای همیشه مسدود کنند.
چرخش ناگهانی نیروهای مقاومت از زمینهای غربی سوریه به زمینهای شرقی این کشور شگفتی ساز بود. ژنرالهای روسی که در این عملیات برای مشورت به دولت سوریه حضور داشتند، بارها از چگونگی جنگ نیروهای مقاومت در دمای بیش از ۵۰ درجه با نیروهای سرسخت داعش حماسهها گفتند. به تازگی نیز بعضی از این ژنرالها در بازگشت از منطقه عملیاتی در مصاحبه با رسانههای روسی خاطرات جالبی نقل کردند. پس از آن هم طرح مذاکرات صلح و تسلیح نیروهای معارض در دستور کار قرار گرفت که با ایستادگی ایران و دولت رسمی سوریه و همپیمان راهبردی ای، چون روسیه این طرح با شکست مواجه شد.
هر یک از این چهار طرح، بخشی از توان آمریکا را در منطقه از سال ۲۰۱۵ به کار گرفته بود که بی نتیجه ماند. افزون بر این، پس از شکست طرحهای مختلف در سوریه، طرح همه پرسی اقلیم عراق در دستور کار تجزیه منطقه قرار گرفت. این طرح کافی بود تا اردوغان بفهمد آمریکاییها در سوریه با مشغول سازی آنکارا میخواهند کردها را در وضعیت بازیگری محیط پیرامونی ترکیه نگه دارند و از آن برای آینده خود بهره جویند. ایستادگی تهران، آنکارا، بغداد و حتی دمشق و وضع تحریمهای تنبیهی موجب شد اقلیم از این همه پرسی عقب نشینی کند و به طور رسمی بارزانی از قدرت کنار رود. اما این آغاز بازی آمریکاییها با اکراد بود.
در سوریه پس از طرح سپر فرات و حذف داعش از نوار شمالی، آمریکاییها برآن شدند ارتش دهها هزار نفری کردی با مستشاری آمریکا تشکیل دهند. نباید فراموش کرد پس از سرنگونی جنگنده روسی در نوار شمالی سوریه، دولت روسیه پدافند هوایی سنگینی در این محور مستقر ساخت که حتی آمریکایی هارا مجبور کرد در هر پروازی با این پدافند هوایی هماهنگی لازم را داشته باشند. فارغ از طرح نامحدود و مداخله جویانه آمریکا در سوریه بدون اجازه دولت مرکزی این کشور و حتی مجوز لازم از شورای امنیت، طرحی تنظیم شده که بسیار خطرناکتر از چند طرح گذشته است.
سوال این جاست: «ماجرای این طرح چیست و چه اهدافی را دنبال میکند» در پاسخ باید گفت؛ این طرح بر آن است با بازیگری کردهای مسلح، مساحت بیشتری از سوریه را از حاکمیت قانونی تصاحب کند و در نهایت نوار راهبردی شمال سوریه و جنوب ترکیه را در دستان آمریکاییها نگه دارد. در نوار جنوبی سوریه، سه پایگاه مهم آمریکا بخشهای مهمی از خاک این کشور را در پوشش عملیاتهای ویژه قرار دادند و نوار شمالی پس از کودتای ناموفق در ترکیه و همکاری نکردن دولت آنکارا با ناتو در انجرلیک، نمیتواند موقعیت عملیاتی برای آمریکاییها به ارمغان آورد. اما با تسلیح، استقرار و تاسیس پایگاه نظامی به بهانه مبارزه با داعش یا هر گروه افراط گرای تروریسم در منطقه، آمریکاییها قادر خواهند بود بر نوار شمالی و جنوبی سوریه اشراف عملیاتی داشته باشند و هر گاه خواستند دست به عملیات هایی، چون عملیات ترور بن لادن در پاکستان بزنند. این موضوع میتواند برای فرماندهان نظامی محور مقاومت خطرناک باشد و از طرفی کردها را به عنوان بازیگر مسلح به محور مقاومت تحمیل کند.
کما این که پیش از این نیز کردها با همپیمانی با آمریکا در سوریه مسیرهای عملیاتی مقاومت در دیرالزور را با مشکل مواجه ساختند و موجب تاخیر عملیاتی در بعضی از محورهای آفندی و پدافندی شدند. البته بازیگری کردها، بازیگری چندان پر اهمیتی در میدان نیست. شیوه عملیات آزاد سازی رقه و دیرالزور نشان میدهد چقدر دو اتاق عملیات مقاومت و آمریکاییها متفاوت است. ماهها در رقه جنگیدند، اما با تلفات بالا کردها به این منطقه ورود کردند در حالی که عملیات والفجر ۱ و ۲ دردیرالزور و البوکمال به سرعت و در یک ماه به نتیجه رسید و تلفاتی به مراتب کمتر از عملیات رقه داشت.
نباید فراموش کرد نیروهای تروریستی داعش در منطقه البوکمال و دیرالزور به دلیل بومی بودن و حتی بعثی عراقی بودن انگیزه مبارزه بیشتری هم داشتند. باید گفت که تنها هدف آمریکایی از تسلیح و به کارگیری نیروهای نظامی کردی در سوریه «فشار به دمشق» در مذاکرات صلح آستانه است. اگر مساحت در دستان کردها را در نقشه نگاه کنیم خواهیم فهمید این مساحت در شمال سوریه از مرزهای عراق تا حلب کشیده شده و سه استان مهم حسکه، دیرالزور و رقه را درگیر خودش کرده است.
به نظر میرسد مقاومت برای این موضوع چارهای اندیشیده که در روزهای آینده از آن رونمایی میکند. طرح برخورد با تروریستها در ادلب به طور حتم بخشی از این پازل راهبردی است. اگر مقاومت بتواند ادلب را هم از تسلط تروریستها خارج کند، پیروزی بر القاعده را همچون پیروزی بر داعش به نام خود میزند و این بار به جای محاصره شدن از سوی گروههای معارض مورد حمایت آمریکا، ایالات متحده آمریکا و کردها در محاصره زمینی و هوایی مقاومت قرار میگیرند و پدافند مقاومت است که بر فراز این منطقه پرواز ممنوع اعلام میکند، باید منتظر ماند و برگ برنده مقاومت را در پرونده سوریه دید.
منبع: روزنامه خراسان