به گزارش فضای مجازی دفاع پرس، خاطرهای از زندگی سردار شهید «حسین خرازی» را در ادامه میخوانید.
حاج حسین خرّازی میخواست بره فاو. ماشین رو برداشت و رفت ...
ساعتی بعد دیدم داره پیاده برمیگرده. گفتم: چی شد؟ چـرا نرفتی؟ ماشینت کو؟
حاجیگفت: داشتم رانندگی میکردم که اطلاعیهای از رادیو پخش شد؛ مثل اینکه مراجعِ تقلید فرمودند، رعایت نکردن قوانین راهنمایی و رانندگی حرامه، منم یه دستم قطع شده و رانندگیکردنم با یک دست خلاف قانونه، تا این حکم رو از رادیو شنیدم، ماشین رو زدم کنارجاده؛ برگشتم تا یه راننده پیدا کنم منو ببره فاو...
منبع: سالنامه سرداران عشق ۱۳۸۸