به گزارش خبرنگار دفاع پرس از سمنان، شهید «عبدالرضا غریبنژاد» فرزند «ذبیحالله» سال ۱۳۴۶ در «زردوان» (دیباج) از توابع شهرستان «دامغان» چشم به جهان گشود. پدرش برای گذران امور به سختی کار میکرد و زحمت میکشید. اما درآمدی که از راه کارگری به دست میآمد، به اندازهای نبود که کفاف یک زندگی پر جمعیت را بدهد.
عبدالرضا کودکی خود را در «زردوان» تجربه کرد و در همانجا به مدرسه رفت. وی تحصیلات خود را تا پایان دورهی ابتدایی پی گرفت، ولی پس از پایان این مقطع، بنا به شرایط دشواری که بر زندگی آنها حکم فرما بود، تصمیم گرفت ترک تحصیل کند و برای اینکه کمکی به اقتصاد خانواده کرده باشد، به شغل کارگری روی آورد.
این روند تا چند سال ادامه یافت، اما با اوجگیری حملات نظامی مزدوران بعثی عراق در خاک کشورمان و فشار زیادی که بر مردم وارد میشد، تصمیم گرفت در این اوضاع بحرانی به هموطنان خود کمک کند. او به همین منظور به مجموعه جهاد سازندگی شهرستان «دامغان» پیوست و بعد از مدتی از طریق جهاد سازندگی به واحد مستقر در منطقه «مریوان» مأمور به خدمت شد.
عبدالرضا طی مدتی که در مناطق جنگی خدمت میکرد، در کنار دیگر غیور مردان ایران اسلامی از همه توان خود برای آزادی و استقلال این سرزمین استفاده کرد و سرانجام در تاریخ ۲۴ بهمنماه سال ۶۵ در منطقه عملیاتی «کربلای ۵» (شلمچه) از ناحیه سر مورد اصابت ترکش قرار گرفت و از جام شهادت سیراب گشت.
وصیتنامه شهید «عبدالرضا غریبنژاد»:
بسم الله الرحمن الرحیم
«وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ»
با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب و امت شهیدپرور که با مال و جان خود در راه خدا ایثاگری میکنند و با درود به همه پدران و مادران شهدایی که چنین فرزندان برومندی را تربیت کرده [و] برای یاری اسلام و انقلاب به جبهههای جنگ میفرستند.
از خدا میخواهم که تمام ما انسانهای گناهکار را هدایت نماید، اگر چنانچه توفیق شهادت یافتم همه بدانید که به دلیل عشق و علاقهای که به اسلام و انقلاب و یاری دین خدا داشتم جبهه را انتخاب کردم و بدانید که راه خود را شناختهام و تا پای جان هم برای آن مقاومت و ایستادگی خواهم کرد و برای گفتن به امام و جواب دادن به ندای «هل من ناصر» سالار شهیدان حسین بن علی (ع)، لذا عاشقانه به سوی همرزمان خود میشتابم.
ای عزیزان! مگذارید که یک لحظه از عمرتان بیهوده تلف شود و نماز را به پای دارید که ما برای نماز میجنگیم و از جمهوری اسلامی ایران که به آن رأی دادیم حفاظت کنید، از انقلاب اسلامی پشتیبانی کنید و آن را به دست صاحبش بسپارید.
ای برادران عزیز! از شما میخواهم که راه من و دیگر شهدا را ادامه دهید و مرگ را فراموش نکنید و خدای نکرده عمر عزیزتان را در معصیت و دروغ و غیبت و تهمت تلف نکنید، مواظب باشید که عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنید.
حالا به شما روستائیان عزیز توصیه میکنم که مردانه به پا خیزید و جبههها را یاری کنید که یاری شما باعث پیروزی است، میخواهم که پشتیبان ولایت فقیه باشید و دعاها را مخصوصاً دعای کمیل و توسل را فراموش نکنید، از شما میخواهم که تا میتوانید ادامه دهنده راه شهیدان باشید.
اگر من به آرزوی خود رسیدم هرگز ناراحت نباشید و گریه و زاری نکنید، چرا که با این کار شما منافقین را شاد میکنید و همیشه به داشتن چنین فرزندانی افتخار کنید.
برادران عزیزم! ادامه دهنده راه شهدا باشید و بدانید که برادرتان در راه خداوند با در برگرفتن مولایش [حضرت] اباعبدالله (ع) به شهادت رسید، همیشه طرفدار ولایت فقیه باشید.
ای مادران! مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمیتوانید جواب زینب (س) را بدهید.
خداوند مرا ببخش از غیبتها و تهمتهایی که انجام دادم، مرا ببخش که در این دانشگاه معنویت نتوانستم کاملتر و خالص شوم.
عبدالرضا غریبنژاد ۱۳۶۵/۰۸/۱۱
انتهای پیام/