به گزارش خبرنگار دفاع پرس از یزد، شهید «فتحالله نبی» چهارمین فرزند خانواده و از جمله کسانی بود که در راه عقیده و رسیدن به آرمانهایش از هیچ کوششی فروگذاری نکرد و از تقدیم جان خویش به میهن اسلامی دریغی نداشت، چرا که جان را امانتی از خدا میدانست.
وی در زمان حیات خود، چند باری دست به مکتوب کردن قرآن زد که یکبار آن به طور کامل به اتمام رسید؛ این قرآن ارزشمند، اکنون در موزه مرکز فرهنگی دفاع مقدس یزد نگهداری میشود.
«فاطمه نبی» خواهر بزرگ شهید در خصوص تحریر قرآن توسط وی میگوید: چون همسرم مسافرت بود و من اکثراً تنها بودم، فتحالله شبها به خانهمان میآمد. یک شب که آمد دفتر بزرگی همراه داشت و گفت که قصد کتابت قرآن کریم را دارد، از او پرسیدم «چرا این فکر به ذهنت رسیده است»، وی گفت: روزی دیدم مادرمان قرآن را از روی یک قرآن دست نویس میخواند. این موضوع به ذهنم رسید که خود نیز دست به کتابت قرآن بزنم.
«فاطمه نبی» ادامه داد: تقریباً سال ۱۳۵۶ بود که فتحالله شروع به کتابت قرآن کرد، چون روزها مشغول کار لولهکشی بود و شبها که برای خواب به خانه من میآمد، کار کتابت را انجام میداد.
در کنار وی دختر من (مرحومه رضوان سقاچی) در کار اعرابگذاری کمک میکرد. شبها تا سحر به عشق تمام کردن قرآن بیدار بودند.
فتحالله بعد از اینکه چند صفحه از قرآن را مینوشت، نماز شب میخواند و بعد میخوابید، عشق عجیبی به امام زمان (عج) داشت و همین عشق باعث شده بود که خواب از چشمانش گرفته شود.
وی با اشاره به مدت زمان کتابت قرآن اذعان داشت: کتابت قرآن به دست فتحالله، تقریباً شش ماه به طول انجامید، بحبوبههای انقلاب بود که کتابت قرآن به پایان رسید و فتحالله یکی از رکنهای اصلی تظاهرات و ترویج انقلاب بود.
بعد از انقلاب هم با تأسیس پایگاه مالک اشتر، در این پایگاه مشغول خدمت به انقلاب شد، اکثر شبها با خانه میآمد، شام فراهم میکرد و برای بسیجیان مشغول در پایگاه میبرد.
خواهر شهید «فتح الله نبی» ادامه داد: بعد از شکلگیری انقلاب اسلامی، فتح الله تصمیم گرفت تا قرآن دیگری را متفاوتتر از قبل کتابت کند، قرآن با معنی و حاشیه، برگههای مناسب این کار را فراهم و شروع به کتابت کرد.
«فاطمه نبی» با اشاره به زمان شهادت برادرش گفت: تقریباً ۲۰ صفحه از قرآن جدید را نگارش کرده بود که جنگ تحمیلی شروع شد، فتحالله که خود را وقف امام و انقلاب و جنگ کرده بود، این بار نیز پشتاز بود. عزم رفتن به جبهه کرد و بعد از سه ماه حضور در جبهه، سرانجام در ۱۹ رمضان سال ۱۳۶۱ در عملیات «رمضان» در «شلمچه» به دیدار معبودش شتافت و قرآن دوم دست نویسش ناتمام ماند.
یکی از همرزمان شهید درباره اخلاص و نحوه شهادت وی میگوید: فتحالله در جبهه نیز نماز شبش ترک نمیشد، یکبار من خواب بودم که باصدای گریه او از خواب بیدار شدم، از وی پرسیدم «چرا گریه میکنی؟» گفت: «در حال نماز بودم که آقای بزرگواری حاضر شدند، کیکی جلوی جانماز من گذاشتند و گفتند خودت بخور و به دوستانت هم بده».
فردای آن روز عملیات بود، فتحالله و تمام کسانی که کیک را خورده بودنند شهید شدند.
فتحالله زمان انقلاب از فعالین و شرکت کنندگان در راهپیماییها بود، زمانی متوجه شد که آیتالله اعرافی را گرفتهاند، ۲ رکعت نماز خواند و نذر یک گوسفند برای آزادی ایشان کرد و دعایش همیشه برای پیروزی انقلاب و سلامت امام خمینی بود.
کم کم به نوشتن قرآن علاقه پیدا کرد، دفتر بزرگی خریداری کرد و بعد از فراغت از کار و سحرها مشغول به کتابت قرآن شد.
نامه ارزندهای شهید «فتحالله نبی» با عنوان «نامهای به والدین»:
والدین عزیزم! در آخرین لحظات عمرم برایتان نامه مینویسم، نامهای همراه با خوشی، همراه با صداقت، همراه با دعا در دل شب.
آری والدینم! از اینکه نتوانستم دین خود را در برابر همه زحمات و سختیهایی که برایم کشیدهاید ادا کنم، مرا عفو کنید.
پدرم! چگونه تو را دعا کنم که اینطور پسرت را تربیت کردهای و او را در راه خدا و برای خدا فرستادی؟ چگونه صدای حسین را شنیدی و در جوابش «لبیک» گفتید، پدرم! این ندا را به شما میدهم که خون پسرت در سرزمینی ریخته شد که خون حسین (ع) ریخته شده بود و بدن پسرت در خاکی غلطید که سه روز بدن سرورش افتاده بود و در زیر همان آفتاب و با همان آفتاب و با همان لب تشنه، خوشا به سعادتت پدرم، فرزندت را در همان ماه و و همان روزی قربانی کردی که حضرت علی (ع) شهید شد.
پدرم از اینکه این افتخار نصیب شما شده به شما تبریک میگویم و از امام حسین (ع) سرور شهیدان و آزاد مردان میخواهم تا شما را در قیامت همراهی و شفاعت کند.
مادرم! میدانم در قلب خود آرزو داشتی که فرزندت را به قدس بفرستی و خبر شهادتش را از بیتالمقدس بشنوی، اما سعادت از طرف خدا برای انسان نازل میشود و این مایه خوشبختی است و چه سعادتی از این بالاتر که خدا عاشق انسان شود و بندهاش را که امانت نزد شما بوده است، به سوی خویش بخواند، به شما تبریک میگویم.
مادر عزیزم! با اینکه ایمان شما بسیار قوی است، اما به شما گوشزد میکنم که برای خوشبختی فرزندت شادی کنی و برایش بهدست خودت شیرینی پخش کنی، از اینکه فرزندت به خانه ابدی خود میرود شاد باشی و فقط برای امام دعا کنی و دعای فرج امام زمان (عج) را بسیار تلاوت کنی.
الا بذکرالله تطمئن القلوب
فرزند کوچک شما «فتحالله نبی میبدی»
انتهای پیام/