«مهرداد دادراس» سرهنگ خلبان بازنشسته هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران که در دوران دفاع مقدس با انجام مأموریتهایی مهم، لرزه بر اندام رژیم بعث عراق انداخته است، در گفتوگو با خبرنگار دفاع پرس در سمنان، به بیان خاطراتی از آن دوران پرداخته است.
این رزمنده دوران دفاع مقدس، مسئولیتهایی از قبیل فرمانده گروهان، معاون گردان، فرماندهی گردان، افسر آموزش پایگاه کرمان، افسر عملیات و آموزش ستاد هوانیروز، فرماندهی پادگان «درجزین» لشکر ۵۸ تکاوران ذوالفقار، خلبان هلیکوپتر کبری در دوران دفاع مقدس و... را در کارنامه خود دارد که در ادامه، قسمت اول ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
دفاع پرس: چگونه وارد ارتش شدید و پا به عرصه خلبانی گذاشتید؟
در سال ۵۳ وارد ارتش جمهوری اسلامی ایران شدم و بهعنوان دانشجوی خلبانی در دانشگاه اصفهان شروع به تحصیل کردم. دانشگاه اصفهان زیر نظر شرکت «بل» که شرکتی آمریکایی بود، دورههای خلبانی را آموزش میداد. در این دانشگاه تا سال ۵۷ آموزش دیدم. سپس دوره استادی را گذراندم.
دفاع پرس: بعد از پایان تحصیلات، به چه فعالیتهایی مشغول شدید؟
پس از اتمام آموزش و پیروزی انقلاب، در اردیبهشتماه سال ۵۸ به کردستان و غرب کشور اعزام شدم. مناطق غرب کشور را گروهبندی کرده بودند. من در گروه «مسجد سلیمان» مشغول به خدمت شدم. دوم اردیبهشتماه سال ۵۹، ساعت ۴ صبح بود که از فرماندهی عملیات دستور رسید تا برای یک عملیات گشت و شناسایی، باید به سمت عراق پرواز کنیم. ظاهرا ایران متوجه تحرکاتی از سوی رژیم بعث عراق شده بود. بدین منظور با ۲ فروند هلیکوپتر کبری از «اشنویه» که منطقهای کوهستانی است به سمت عراق پریدیم و چند کیلومتر در داخل خاک عراق پیشروی کردیم. هلیکوپتر کبری، پرنده استراتژیک جهان و عملیاتی است که یک متر عرض دارد و به قول خلبانان تابوت متحرک است. دلیل نامگذاریاش به کبری بدین جهت است که مانند مار کبری نیش میزند و میرود. حاصل یک ساعت و نیم پرواز و شناسایی، چیزی جز تماشای سیاه چادرهای عراقی نبود. بازگشتیم و نتیجه را گزارش کردیم.
دفاع پرس: وقتی که جنگ آغاز شد به عنوان یک ارتشی، چه اقداماتی را انجام دادید؟
پنج ماه گذشت و عراق در ۳۱ شهریورماه سال ۵۹ تجاوز خود به کشور را آغاز کرد. این در حالی بود که ما هیچ آمادگیای نداشتیم. با تجاوز دشمن ما نیز با ۳ فروند هلیکوپتر کبری به سمت «دزفول» حرکت کردیم. اولین هلیکوپترهایی بودیم که پس از گذشت سه روز از حمله به «تهران»، یعنی دوم مهرماه به «دزفول» رسیدیم.
کلیه پایگاههای هوایی شهر تخلیه شده و شهر کاملا خلوت شده بود. عراق آن سوی کارون مستقر و نیروهای گارد ریاست جمهوری عراق نیز حضور داشتند. فقط کافی بود به این سمت رودخانه بیایند و شهر را کاملا تحت تصرف خود درآورند. اما ترس و دلهره آنان مانع از این کار میشد.
تنها نیروهای موجود در شهر، تیم ۱۵ نفره ما به همراه ۳ فروند هلیکوپتر بود. کار ما این بود که هر روز در سه نوبت صبح، ظهر و عصر پرواز میکردیم و آن سوی «کارون» را میزدیم و باز میگشتیم. تانکهای دشمن درصدد بودند از پل عبور کرده و به داخل شهر بیایند، اما اجازه این کار از سوی ما داده نمیشد. با بمبارانهایمان مانع از هرگونه اقدامشان میشدیم. هیچگاه هم دست خالی باز نمیگشتیم.
دفاع پرس: خاطراتی جذاب از آن دوران را ذکر کنید.
استتار موشک «سام ۲» عراق در کوهستان
از «دزفول» به سمت «دهلران»، درون کوهستان، شیاری بود که حواشی آن را بسیار میزدند و اجازه نزدیک شدن به آن منطقه را نمیدادند. حساس و کنجکاو شده بودیم تا بدانیم درون آن شیار چهخبر است. روزی از غفلت دشمن استفاده کردیم و وارد آن شیار عمیق شده و کار شناسایی را آغاز کردیم. پس از مدتی پرواز با صحنه تعجبآوری روبهرو شدیم؛ عراق در بین صخرههای عظیمِ سنگی، قسمتی را تراشیده و صاف کرده بود. در زیر یکی از سایبانهای ایجاد شده تریلیای وجود داشت که حامل موشکی بزرگ بود و استتار بسیار قویای داشت. نتیجه شناسایی را گزارش کرده، منتظر دستور شدیم. دستور رسید تا آنجا را بمباران کنیم. عملیات را آغاز کردیم. هلیکوپترهایمان مسلح به موشک تاو بود که ۳ هزار متر برد داشت و هدایت شونده بود. سه شلیک انجام دادم که به هدف مورد نظر نرسید و به زمین اصابت کرد. با انفجار موشکها عراق متوجه حضور ما در شیار شد. آن وقت بود که ما را مورد هجوم بیامان خود قرار دادند. خط آتش سنگینی ایجاد شد. گلولههای فراوان توپ، خمپاره و... بود که بر سر ما میریخت. پرواز کوهستان ما خوب بود. خواست خدا بود که توانستیم با زحمت از یک منفذ خروجی خودمان را از آن جهنم آتش بیرون بکشیم. پس از بازگشت به پایگاه، اتفاقات پیش آمده را گزارش دادیم. فرمانده پایگاه کتابی را پیش ما آورد و شروع به ورق زدن صفحات آن کرد. کتاب حاوی تصاویر مختلف موشکهای عملیاتی بود. در حال ورق زدن کتاب و دیدن تصاویر بودیم که ناگهان آن موشک را دیدم و به فرمانده گفتم: «همین موشک است که در شیار بر روی تریلی سوار است».
فرمانده با تعجب گفت: «این، موشک «سام ۲» است که حرارتی بوده و هیچ هواپیمایی نمیتواند از چنگال آن رهایی یابد».
موشکهای سام، هواپیماها و جتهای ما را که در دزفول قصد نشستن داشتند، مورد هدف قرار میدادند.
اعتراف عراقیها به قدرت هوانیروز ارتش ایران
یک سال در «دزفول» بودم. پس از آن به علت شدت درگیریها و عملیاتها به «اهواز» رفتم. روزی در «دشت عباس» مشغول گشت و شناسایی منطقه بودیم که درون تنگه، یک دستگاه تریلی را دیدم که متوقف بود و فردی مسلح پشت فرمان نشسته بود. آن فرد به محض دیدن ما از خودرو خارج شد و بین بوتههای بلند موجود در منطقه که تیغهای تیزی نیز داشت پنهان شد. دائماً جابهجا میشد تا از نظر ما پنهان بماند، اما ما نیز هوشیار بودیم و تعقیبش کردیم. پس از مدتی دید راه فراری ندارد، به ناچار تسلیم شد و دستانش را روی سر گذاشت. او را دستگیر کردیم. دستها و بدنش پر از خار شده بود. با تخلیه اطلاعاتیاش دریافتیم که این تریلی، سکوی پرتاب موشک است و از عراق آمده است.
وی قصد رفتن به یکی از سایتهای موشکی را داشت که از آنجا «دزفول» و «اندیمشک» را میکوبیدند. در مسیر حرکت، راه خود را گم کرده و حیران شده بود. چشمانش را بستیم و به پایگاه منتقل کردیم. نمیدانستیم با تریلی چه کنیم. مسافت تا پایگاه نیز زیاد بود. به ناچار تریلی را مورد هدف قرار داده و به پایگاه بازگشتیم. صبح فردا تریلی را آوردند. لاستیکهای ۱/۷۰ سانتیاش ما را به تعجب واداشت. عجیبتر از آن وجود بیسیمی بسیار پیشرفته درون تریلی بود که تمامی رادیوها و موجها را میگرفت. از آن بیسیم اخبار روزانه عراق را میشنیدیم که میگفت: «هوانیروز ایران آنقدر وحشتناک عمل میکند که ترس و وحشت در تمامی نیروها افتاده است.»
شلیک موشک پیشرفته «مَوریک» در عملیات «فتحالمبین»
در عملیات «فتحالمبین»، هوانیروز یکی از بهترین عملیاتهای خود را انجام داد. در «فکه» با ۶ فروند هلیکوپتر وارد عملیات شدیم. قبل از آن دوره موشکهای پیشرفته «مَوریک» را دیده بودم. «مَوریک» به فارسی به معنای «گاو وحشی» است. این موشکها خاص که بسیار گرانقیمت بودند، برای انهدام کشتی استفاده و توسط هواپیماهای F4 شلیک میشدند. این موشکها بسیار وحشتناک بودند و صدای فوقالعاده زیادی داشتند. بهحدی که از فاصله چند کیلومتری قابل شنیدن بود. آنهایی که در نزدیکی محل انفجار این موشک بودند بلافاصله کر میشدند و از داخل میپاشیدند. هلیکوپتر کبری جنگندهای است که با الهام و الگوپذیری از هواپیمای F4 طراحی و ساخته شده است و تمامی سلاحهای F4 را نیز میتواند حمل کند.
من در عملیات «فتحالمبین»، ۲ موشک «موریک» شلیک کردم. یکی را به پدافند هوایی عراق زدم که امانمان را بریده بود و اجازه نمیداد کسی نزدیک شود. دیگری را نیز به کانکسهای به هم پیوستهای زدم که محل استقرار نیروهای عراقی بود. دشمن نمیفهمید که شمال، جنوب، غرب و شرق کجاست! هر کس در حال فرار به سمتی بود. در آن منطقه، هوانیروز ۶۰ اسیر گرفت که به پایگاهها منتقل و تخلیه اطلاعاتی شدند.
ادامه دارد...
انتهای پیام/