پیغام مرحوم ابوترابی از اسارت برای رهبری

چند ماه بعد نامه اش از ایران رسید. نامه را فرستاده بود برای یکی دیگر که عراقی ها مشکوک نشوند. نوشته بود «به علی بگویید من رفتم پیش سیدعلی. حرف هایی را که گفته بودید گفتم. ایشان هم گفت همین طوری خوب است. ما توصیه ی دیگری نداریم.»
کد خبر: ۲۸۴۷۶
تاریخ انتشار: ۲۹ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۱:۳۶ - 20September 2014

پیغام مرحوم ابوترابی از اسارت برای رهبری

به گزارش دفاع پرس، خاطرات اسارت در کنار همه سختی ها و عذابهایش برای آزادگان ما شیرینی خودش را هم دارد. لحظاتی که دور از خانواده و در سرزمینی غریب سپری شد اما شاهنامه ای بود که آخرش خوش درآمد. آنچه می خوانید بخشی از خاطرات آزاده علی علیدوست قزوینی است:

بعضی ها خبر می بردند برای عراقی ها که سیگار بگیرند ازشان. پولی را که عراقی ها هر ماه به مان می دادند جمع می کردیم، سیگار می خریدیم و یواشکی می گذاشتیم توی وسایل شان.

چند نفر از مجروح ها و مریض ها را می خواستند بفرستند ایران. یکی شان آمد پیش حاج آقا گفت: «من را دارند آزاد می کنند، اگر پیغامی چیزی دارید بفرمایید. من ببرم ایران.» حاج آقا گفت «شما احتمالاً پیش امام که نمی توانید بروید ولی اگر توانستید پیش آقای خامنه ای بروید، برایشان تعریف کنید ما این جا چه کار می کنیم، چه طوری با عراقی ها رفتار می کنیم. ازشان بپرسید چه توصیه ای دارند، ببینید کارهای ما درست است یا نه.»

 

چند ماه بعد نامه اش از ایران رسید. نامه را فرستاده بود برای یکی دیگر که عراقی ها مشکوک نشوند. نوشته بود «به علی بگویید من رفتم پیش سیدعلی. حرف هایی را که گفته بودید گفتم. ایشان هم گفت همین طوری خوب است. ما توصیه ی دیگری نداریم.»

چند هفته بعد از این که مجروح ها را فرستادند ایران، گفتند می خواهیم پیرمردها را هم آزاد کنیم. از وقتی این حرف را زده بودند، حاج آقا ناراحت شده بود. طاقت نیاوردم. یک روز ازش پرسیدم «حاج آقا چیزی شده؟ ناراحتید؟ از ما دل خورید؟» قبلاً یکی دو بار دعوام کرده بود؛ یک بار وقتی با عراق یه دعوا کرده بودم، یک بار هم که پشت سر یکی از بچه ها بد گفته بودم. گفتم شاید باز کاری کرده ام و خودم نفهمیده ام.

گفت «نه آقا جان، از شما خیلی هم راضی ام. نگران نگران حرف این هام. می خواهند پیرمردها را بفرستند ایران که از شرم راحت بشوند. غصه ام گرفته» دست من را گرفت توی دست هایش. انگار دست هایش می لرزید. گفت «متوسل شده ام به مادرم فاطمه ی زهرا. نکند شماها این جا باشید و من بروم.»

 

منبع:سایت جامع آزادگان

نظر شما
پربیننده ها