«احمد شاکری» نویسنده و منتقد ادبی در گفتوگو با خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، اظهار داشت: محققان مختلفی از جمله محمدرضا سرشار و حتی همه نویسندگان شبهروشنفکر معتقدند ما باید حساب ادبیات دوره پس از انقلاب اسلامی را از دوره پیش از آن جدا کنیم. ادبیات سوسیالیستی، ادبیات مارکسیستی و ادبیات لیبرال پیش از انقلاب با اتخاذ فرمها و تبعیت از مکاتب مختلف، ادبیاتی را به تقلید و ترجمه و تکرار از ادبیات شرق و غرب داشتند که میتوان اطلاق عام انقلابی را به آنها داشته باشیم.
وی گفت: شواهد متعدد حاکی از آن است که این چیزی که ما تحت عنوان ادبیات انقلاب اسلامی، نویسندگان انقلاب، ظهور آرمانها، مبانی و ارزشهای انقلاب اسلامی که ما شاهد آن هستیم در پیش از انقلاب یا اساساً وجود نداشت یا اینکه رگههای خیلی ضعیفی داشته است.
این نویسنده افزود: تقسیمبندی مد نظر بنده این است که در میان تقسیمبندیهای دورهای، موضوعی و مضمونی من طرفدار تقسیم بندی مضمونی هستم. چرا؟ چون در تقسیمبندی دورهای و مضمونی اساساً ماهیت و فلسفه این تقسیمبندی زیر سوال میرود.
این منتقد ادبی ادامه داد: تقسیم بندی دورهای تاکید دارد که هر آن چه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران تولید شد، ادبیات انقلاب است. با این تقسیم بندی همه مصدایقی که بازتاب دهنده ارزشهای انقلاب اسلامی باشند و چه بر ضد ارزشهای انقلاب اسلامی نوشته شده باشند، ادبیات انقلاباند! این تقیسم بندی چه کارکردی دارد؟ این تقسیم بندی پوچ و خنثی میشود که فاقد ارزش است چون طرفدار و ضد انقلاب و نویسنده خنثی همه ادبیات انقلاب نوشتهاند.
شاکری با تاکید بر اینکه بسیاری از نوشتههای نویسندگان، ادبیات انقلاب نیست، گفت: ادبیات موضوعی و رویکرد موضوعی نیز رویکرد محدود است که در نقض انقلاب اسلامی و شناسایی دوره مستقلی به نام پس از پیروزی انقلاب اسلامی است. دوره بندی موضوعی این است که وقتی میگوییم ادبیات انقلاب به ادبیات انقلاب 1357 یا مثلا ادبیاتی که از سال 1342 تا 57 میپردازد. یعنی موضوع انقلاب. این تلقی نیز یک تلقی نازل، غیر علمی و غیر دقیقی است چون انقلاب مقولهای زایا و در حال حرکت است. آن چیزی که در بهمن 57 تحقق پیدا کرد سقوط یک رژیم سیاسی بود وگرنه ما همین الان نیز در مسائل اقتصادی و فرهنگی همچنان در حال انقلاب و تحولیم.
وی تصریح کرد: کسی که انقلاب را در وجه سیاسی در سقوط رژیم شاهنشاهی میبینید، انقلاب ما را به یک وجه کوچک تقلیل میدهد. لذا کسانی که طرفدار دوره بندی ادبیات انقلاب، تقسیم بندی و انتخاب ادبیات موضوعی هستند، اینها لزوماً به موضوع انقلاب توجه دارند و البته بسیاری از آنها نسبت به ارزشها بی توجه هستند. نگاه طیفی از نویسندگان، نگاه مضمونی است. یعنی انقلابی بودن ادبیات به متن، فلسفه و ماهیت ادبیات نفوذ میکند. در این اصطلاح بهتر است ادبیات انقلاب را ادبیات انقلابی بدانیم. با این خصوصیت نوشته و ادبیات برخیها ادبیات انقلاب نیست.
این منتقد ادبی افزود: درباره انقلاب اسلامی تلقیهای زیادی توسط طیفهای مختلف سیاسی وجود دارد؛ این بدین معناست که اگر ما تاکید بر یک نگاه داشته باشیم ممکن است آن نگاه درست نباشد. معاویه نیز یک تعریف از اسلام داشت. اسلامی که منطبق بر طبقه گرایی و قومیت بود. آیا این بدین معناست که این اسلام درست است. در حالی که بسیاری از نویسندگان از انقلاب اسلامی جدا شدهاند. آیا نوشتههای آنها نیز قرائتی از انقلاب است! اگر اینگونه باشد اصل انقلاب را زیر سوال بردهایم.
این منقد ادبی ادامه داد: ادبیات پیش و پس از انقلاب با هم متفاوت است. چیزی به عنوان ادبیات انقلاب اسلامی وجود دارد. نویسندگان پیش از انقلاب به خاطر موضع متفاوتی که داشتند برخیهایشان حتی با ادبیات انقلاب اسلامی مخالفت کردند. اگرچه آنها طرفدار انقلاب بودند اما طرفدار انقلاب اسلامی نبودند.
شاکری بیان کرد: دلایل متعددی برای گسست بین نویسندگان پیش از انقلاب با نویسندگان پس از انقلاب وجود دارد. مجاری آموزش، انتشار، تبلیغ، تولید، نقد و پژوهش از این نوع است. بنابراین گسست کاملاً مشخص است و این طیف، کتابهای نسل انقلاب را بایکوت میکنند. در عرصه پژوهش دانشگاههای ما در تسخیر فکر نویسندگان پیش از انقلاب اسلامی است. بنابراین کاملاً مشخص است که ما در بحث ادبیات 2 دوره قبل و بعد از انقلاب اسلامی خواهیم داشت.
وی گفت: شبه روشنفکران ادبیات انقلاب را بایکوت کردند و آقای مجتبی رحماندوست معتقد است آنها میخواستند به ادبیات انقلاب ضرر بزنند اما نتیجتاً برای ادبیات انقلاب ختم به خیر شد. نویسندگان دیدند کسی نیست بنویسد و به میدان آمدند. شبه روشنفکران که یک شهید در خط مقدم دفاع مقدس نداشتند نوعاً نمیتوانستند درباره آن بنویسند. باید ادبیات را فرایند بدانیم و پیش و پس از انقلاب را با هم مقایسه کنیم تا بفهمیم چطور شد که ادبیات به دوره جدید وارد شد.
انتهای پیام/ 121