حسن‌زاده در گفت‌وگو با دفاع پرس:

شب عملیات، عاشورا را برای نیروها تداعی کرد

پسر شهید صالح حسن‌زاده گفت: پدرم در شب آخر عملیات به نیروها معنویتی القا کرد که گویا فردا عاشورای دیگری در راه است.
کد خبر: ۲۸۶۲۷۸
تاریخ انتشار: ۲۲ فروردين ۱۳۹۷ - ۱۰:۰۶ - 11April 2018

شب عملیات، عاشورا را برای نیروها تداعی کردگروه حماسه و جهاد دفاع پرس: علی حسن‌زاده فرزند شهید «صالح حسن‌زاده» از روحانیون مدافع حرم خوزستان است که در عراق برای دفاع از حرمین اهل بیت عصمت و طهارت (ع) در نبرد با تروریست‌های تکفیری داعش به درجه رفیع شهادت نایل آمد؛ که در این زمینه خبرنگار دفاع پرس با وی به گفت‌وگو پرداخته که به شرح زیر می خوانید:

دفاع پرس: شهید صالح حسن‌زاده در چه تاریخی به دنیا آمد؟

ایشان درتاریخ 05 مهر 46، در یک خانواده مذهبی در شهرستان خرمشهر، استان خوزستان، به دنیا آمدند. پدرم زمانی که به سن بلوغ می‌رسند، برای تحصیل وارد مدرسه علمیه رضویه خرمشهر می‌شوند. سپس بعد از گذشت چندی برای ادامه تحصیل راهی قم می‌شود و زیر نظر آیت‌الله «میرزا جواد تبریزی» (ره) به تحصیل می‌پردازد.

دفاع پرس: شهید در چه تاریخی به صف نیروهای مقاومت پیوست؟

ایشان حدود هشت سال، بین سال‌های 87 تا 94، در حوزه علمیه نجف اشرف عراق به تحصیل پرداختند، به دلیل این‌که کسی از اعضای خانواده‌ را در جریان پیوستنش به نیروهای مقاومت نگذاشته بود، تاریخ دقیقی از پیوستنش در دست نیست؛ و بین سال‌های 91 یا 92 به نبرد با تروریستها پرداخت.

دفاع پرس: ایشان چگونه مسئله نبرد با ترورست‌های تکفیری عراق را مطرح کرد و با خانواده در میان گذاشت؟

حقیقتا صحبتی از حضورش در صف نیروهای مقاومت در مبارزه با تروریست‌های تکفیری داعش را مطرح نکرد. فقط با بیان اینکه آرزو دارم در راه اسلام شهید شوم به ما آمادگی می دادند.

دفاع پرس: از طریق کدام تیپ یا یگان به عراق اعزام شدند؟

ایشان هنگامی که در عراق زندگی می‌کردند به بسیج مردمی «حشد الشعبی» پیوستند و به سوی مبارزه علیه تروریست‌های داعش رهسپار شدند.

دفاع پرس: زمانی که در عراق حضور داشتند از چه طریقی با خانواده در تماس بودند؟

هنگامی که آن‌جا حضور داشتند تماس تلفنی دوطرفه داشتیم و نیز چند وقت یک بار به خانه می‌آمدند و به ما سر می‌زدند. حدود 10 روز  قبل از شهادتش به خرمشهر آمد و در کنار ما بود.

دفاع پرس:وصیت خاصی قبل از شهادت به شما داشتند؟

گفت علی جان، پسرم،  شما نیز به عراق عزیمت کن و کنار شیعیان در صف سربازان حضرت ولی عصر (عج) در راه دفاع از اسلام  مبارزه کن. بعد از گذشت چند سال از زمان شهادتش حسرت آن نصیحت را می‌خورم که چرا با پدرم به عراق نرفتم، شاید من نیز شهید می‌شدم.

دفاع پرس: شیخ صالح در جنگ تحمیلی حضور داشتند؟

پدرم از جانبازان دوران دفاع مقدس بود. در چند نقطه از بدنش جراحات جنگی داشت، ولی هیچ‌گاه برای پیگیری پرونده‌ جانبازی‌اش اقدام نکرد.

دفاع پرس: آیا کسی از این موضوع خبر داشت؟

به‌ غیر از خانواده‌ خودمان کس دیگری از جانباز بودنش اطلاعی نداشت.

دفاع پرس: از خصویات اخلاقی پدرتان برایمان بگویید؟

ساده زیستی، مهربانی، خوش اخلاقی و حب به اهل بیت (ع) از ویژگی‌هایی است که از پدرم به یاد دارم. علاقه‌ی خاصی به زیارت معصومین (ع) داشت؛ هر سال مسیر طولانی نجف اشرف تا کربلای معلی را برای زیارت امام حسین (ع) با پای پیاده می‌پیمود.

دفاع پرس: در انجام واجبات و مستحبات چگونه بود؟

پدرم نسبت به رعایت حدود شرعی حساسیت زیادی داشتند، روزانه چند ساعت از وقتش را صرف نماز و عبادت می‌کردند، اکثر وقت‌ها بعد از نماز مغرب و عشاء می‌خوابید؛ حدود یک یا دو ساعت قبل از نماز صبح بیدار می‌شد و به خواندن نماز شب و زیارت عاشورا می‌پرداخت. به گفته‌ی دوستانش در مدت زمانی که در نجف اقامت داشتند برای اقامه نماز شب به حرم حضرت علی (ع) می‌رفتند و در آنجا به عبادت مشغول می‌شدند. هر هفته نیز به زیارت امام حسین (ع) مشرف می‌شدند.

دفاع پرس: پدرتان در چه تاریخی به شهادت رسیدند؟

پدرم در تاریخ 24 آبان ماه 94، مطابق با اربعین حسینی، در شهرستان بیجی، استان صلاح‌الدین عراق در نبرد با تروریست‌های تکفیری داعش به شهادت رسیدند.

دفاع پرس: چگونه از شهادتشان مطلع شدید؟

ابتدا از طریق شیخ جعفر تبریزی و دوستانش در حوزه علمیه نجف به ما اطلاع دادند. ما نیز برای مطلع شدن از چگونگی نحوه‌ی شهادتش با هم‌رزمانش تماس گرفتیم و بخاطر شرایط روحی‌مان گفتند زخمی شده است. برای اطمینان شرایطش به دفتر حضرت در نجف اشرف مراجعه کردیم و جویای حالش شدیم. ایشان نیز نامه‌ای خطاب به یکی از فرمانده‌هان بسیج مردمی حشد الشعبی نوشتند، ما نیز به نزد فرمانده‌ رفتیم و خبر شهادتش را گرفتیم.

دفاع پرس: شهید صالح حسن زاده در کجا تشییع و تدفین شدند؟

نجف اشرف، در کنار بارگاه مطهر حضرت علی (ع) تشییع و خاکسپاری شدند.

دفاع پرس: اگر خاطره‌ای از هم‌رزمان پدرتان شنیده‌اید بفرمایید؟

هنگامی که پدرم به شهادت می‌رسند یکی از فرماندهان حشد الشعبی برای پدرم بسیار ناراحت می‌شود و گریه می‌کند. یکی از هم‌رزمان فرمانده از وی می‌پرسد ما این همه شهید داده‌ایم، چرا از بین این همه برای «شیخ صالح» ناراحتی و گریه می‌کنی. ایشان نیز در پاسخ به سوال هم‌رزمش می‌گوید: مدت زمانی که در خدمت شیخ صالح بودیم مرا تحت تاثیر رفتار متواضعانه خود قرار داد. هیچ‌گاه نمازش به تاخیر نمی‌افتاد، حتی در زمان عملیات‌هایی که ممکن بود هر لحظه شهید شود باز هم نمازش را اول وقت می‌خواند. با آن‌که کم‌تر از هم‌رزمانش آموزش نظامی دیده بود اما در بیشتر عملیات‌ها در صف اول نیروها بود. هنگام استراحت در مقر نیروها لحظه‌ای از تلاوت قرآن و دعا غافل نمی‌شد. در شب آخر عملیات به نیروها معنویت عجیبی القا کرد. گویا عاشورای دیگری در راه بود. انگار ندا آمده بود که در یکی از این عملیات‌ها شهید می‌شوی و تا می‌توانی برای آخرتت توشه بردار.

فرازی کوتاه از وصیت نامه شهید شیخ صالح حسن‌زاده:

آرزوی توفیق شهادت در راه اهل بیت رحمت (ع) را اگر قابل باشم دارم، که انشاالله با اهل بیت رجعت کنم.

انتهای پیام/ 114

نظر شما
پربیننده ها