به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، 31 شهریورماه سال 59 جای جای خرمشهر شده بود محل فرود خمسه خمسههای عراقی. رژیم بعث نیز کینه و عداوت کهنه خودش را آشکار کرده بود. بچههای جهانآرا و گروه کمی که از سپاه آغاجاری خودشان را به خرمشهر رسانده بودند در برابر ارتش عراق با آن همه تجهیزات ایستادند.
در این روزها بود که در سپاه خرمشهر، فرامرز نوروزی، نوجوانی که تازه به 19 سالگی قدم گذاشته بود سلاحش را به دست گرفت تا به دفاع از شهر بپردازد، این جانباز جنگ تحمیلی در گفت و گو با خبرنگار دفاع پرس بخشی از خاطرات خود را از حال وهوای این روزهای خرمشهر مرور میکند:
واقعیت امر این است که خرمشهر چند ماه قبل از آغاز جنگ در 31 شهریور 59 درگیر جنگ بود و دشمن بعثی شرارتهایی را در این مناطق شروع کرده بود. ما در درگیریهایی که در مرز با عراق داشتیم از سپاه خرمشهر رزمندگانی مانند "عباس فرهان اسدی" و "موسی بختور" از جمله نیروهای مردمی و رزمنده در برابر عراق بودند که در نبردهای غیر رسمی (به این معنا که هنوز عراق بمباران فرودگاه مهرآباد در 31 شهریور را شروع نکرده بود) به شهادت رسیدند.
من چند ماه قبل از آغاز جنگ به عنوان یک نیروی رزمنده ذخیره که همان نیروهای مردمی بودند وارد سپاه خرمشهر شدم. در این زمان خرمشهر به عنوان یکی از شهرهایی که تنها فاصله آن تا عراق وجود اروندرود بود مرتبا زیر باران آتش و خمپاره دشمن بعثی قرار داشت.
به عنوان مثال اگر کسی از آن سمت اروند رود قصد تیراندازی به سمت ایران را داشت به راحتی میتوانست با یک اسلحه سبک این کار را انجام دهد تا چه رسد به اینکه با خمپاره 60 و یا انواع توپها تمام مناطق شهر زیر بمباران قرار بگیرد.
با شروع رسمی جنگ در 31 شهریور 59 حوادث در خرمشهر به گونه دیگری رقم خورد. این بار عراق تهاجمات خودش را گستردهتر کرد و گلولهباران مناطق روستایی در دستور کار ارتش عراق قرار گرفت و جای جای خرمشهر آتش دود بود که به هوا برخاسته بود. از هر گوشه و کنار این شهر صدای آمبولانسهایی بود که زوزهکشان، در حال انتقال مجروحین شهر به بیمارستان مصدق بودند.
بیمارستان مصدق در همان روزهای آغازین جنگ بیش از 300 مجروح را در درون خودش جا داده بود و ازدحام نیروها و افراد به این تنها بیمارستان خرمشهر به حدی بود که حتی در محوطه اطراف آن نیز جای خالی وجود نداشت.
با درگیریهایی که بین نیروهای ایرانی و عراقی بعد از آغاز جنگ اتفاق افتاد بچههای سپاه آغاجاری که از نزدیکترین شهرها به خرمشهر به شمار میرفت نخستین گروهی بودند که خودشان را برای کمک به خرمشهر رساندند. این نیروها از همان ابتدای درگیریها در جریان اتفاقات خرمشهر و درگیریهای پراکنده مرزی قرار داشتند و با بحرانیتر شدن موضوع حمله عراق به ایران در کوتاهترین زمان خودشان را به خرمشهر رساندند.
علاوه بر این نیروها که در پاسگاه خین بین منطقه خرمشهر به سمت شلمچه در حال نبرد و جلوگیری از پیشروی عراق بودند، نیروهای دیگری از پایگاه نیروی دریایی در بوشهر و دانشگاه افسری وارد خرمشهر شدند.
از اصفهان "مرتضی قربانی" به همراه تعدادی از نیروهای بسیجی و داوطلب آمده بود و از تهران هم سرهنگ "نامجو" با گروهی از بچههای دانشکده افسری خودش را به خرمشهر رسانده بود.
این افراد در بدو ورود به خرمشهر عمدتا دست خالی بودند و با این تصور که در خرمشهر بتوانند سلاحی به دست بگیرند، آمده بودند اما این در حالی بود که سلاحهای انفرادی که آن زمان در خرمشهر استفاده میشد تنها ام یک و برخی از تفنگهای رایج آن زمان بود.
با مخالفتهایی که بنیصدر به عنوان فرمانده کل قوا انجام میداد مانع از ارسال سلاح به جبههها شده بود و عملا بچههایی که در برابر ارتش تا دندان مسلح عراق ایستاده بودند چیزی برای دفاع کردن نداشتند. تز بنیصدر این بود که با دادن زمین از نیروهای دشمن زمین میگیریم اما حتی مبتدیترین فرماندههان جنگ نیز وقتی این تز را میشنیدند به خنده میافتادند چرا که هیچ عقل سلیمی راضی به از دست دادن حتی بخش کوچکی از سرزمین مادریاش به دشمن نیست.
قبل از تهاجم همه جانبه عراق به خرمشهر، سپاه این شهر اطلاعات و اخبار مرتبط با آرایش نظامی نیروهای عراق در مرز را مرتبا به بنیصدر گزارش میداد اما نظر او به عنوان فرمانده وقت کل قوا این بود که جنگ دارای اصول و قواعدی است و قوارهای دارد که اگر این قواره بروز نکند نمیتوان گفت که جنگی رخ داده است! و همین موضوع باعث شد تا ارتش و نیروهای مسلح تا به خودشان بجنبند عملا بخش اعظمی از مناطق مرزی به محاصره دشمن درآید.
شهید "محمد جهان آرا" فرمانده سپاه خرمشهر حقیقتا یکی از نیروهایی بود که تا پای جان از این شهر دفاع کرد. رشادتهای محمد جهان آرا یکی از بیبدیل ترین مثالهای از خود گذشتگی یک فرمانده در صحنه نبرد است. این فرمانده لایق خرمشهر حتی چندین ماه قبل از 31 شهریور 59 آرایش جنگی تحرکات مداوم دشمن در مرز و وضعیت نیروها را مرتبا به فرماندهی کل قوا در تهران گزارش میکرد و حتی بسیاری از مسئولین و فرماندهان وقت را برای مشاهده اوضاع شهر به خرمشهر و مناطق مرزی آورده بود. اما هیچکدام از اینها موثر واقع نشد و متاسفانه عراقیها در همان چند روز اول تا پشت دروازههای شهر رسیدند.
انتهای پیام/