به گزارش خبرنگار دفاع پرس از شیراز، «نجمه عیدی دولتآبادی» در این کتاب تلاش کرده است با استفاده از پژوهش «مژده امیدواری»، زندگی یکی از شهدای شهرستان داراب استان فارس را به تصویر بکشد.
این اثر به سفارش اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس فارس و همکاری سپاه ناحیه داراب در 86 صفحه توسط نشر آینه به چاپ رسیده است.
در بخشی از قسمت اول کتاب و در مورد تولد شهید با عنوان"غلام امام حسینه ... إن شاء الله میخوانیم: زمستان ۱۳۳۷ آرامآرام، چترش را بر کوهستانهای سرسبز و خانههای کاه گلی لایزنگان پهن میکرد و برگها همچون ستارگانی درخشان بر زمین میافتادند. صدای خشخش برگها و فریاد باد در گوش کوهها میپیچید و شور زندگی را در روستا زمزمه میکرد.
ننه بیبی ناز اما، دلش شور میزد و چشمانش غرق در انتظار بود.
- باید زودتر وسایل بچه را آماده کنم؛ همین روزها وقتش است!
بابا الله قلی با اینکه خودش را خونسرد نشان میداد اما، دلش گرپ گرپ میزد از شوق دیدن فرزندی که نمیدانست دختر است یا پسر.
بابا اله قلی: بیا! باید خودت را گرم نگهداری، اگر خدا بخواهد، از این به بعد چهار فرزند داریم.
ننه بیبی ناز: خدا حفظشون کنه. دامادشون کنیم، عروسشون کنیم.
باران آرامآرام به پشت پنجره میکوبید و ننه بیبی ناز برای نماز آماده میشد. نوای روحبخش اذان از مسجد روستا به گوش میرسید.
اللهاکبر اللهاکبر..
دستی روی شکمش کشید. خدایا خودت کمکم کن.
روزها، میگذشت و سوز سرما بیشتر میشد.
روزی هوا گرگ و میش بود که احساس کرد انگار وقتش است!
- یا فاطمه زهراء (س)
- سکینه! کبری! بیایید! وقتش است مادر
- بهسرعت زنان همسایه را خبر کنید!
یا امام حسین (ع)! ... بچهام نذر خودت، فقط سالم باشد
بابا اله قلی پشت در، دل تو دلش نبود.
پشت در نشست.
اه خدایا کمک کن دوتاشان سالم باشند.
..."
انتهای پیام/