به گزارش خبرگزاری دفاع پرس از شیراز، رضا پورخسرواني در سال 1343 در خانواده اي مذهبي ديده به جهان گشود وی دوران کودکي را با شور و شعفي وصف ناشدني پشت سر نهاد و با آغاز فعاليتهاي انقلابي بر ضد رژيم پهلوي در صف مبارزان روح الله قرار گرفت و با پيروزي انقلاب اسلامي و آغاز جنگ تحميلي نداي رهبر و پيشواي خود را مبني بر حضور در جبهه ها لبيک گفت و به سوي جبهه های نبرد شتافت.
این شهید با حضور سبز خود در عملياتهای بسيار رشادتهای بی نظيری از خود نشان داد که مايه مباهات او می شد.
وی جانشينی مخابرات لشگر را عهده دار شد و در هجدهم تيرماه 1364 ازدواج کرد هنوز دو هفته از ازدواجشان نگذشته بود که شيراز را به مقصد شلمچه ترک کرد.
رضا سرانجام در عمليات و الفجر 8 در 22/11/1364 در منطقه عملياتی فاو در سن 21 سالگي جام شيرين شهادت را نوشيد.
زهرا فرزند او چشم به خورشيد سی و هشتمين روز ولادت خود دوخته بود که غروب چشمان پدرش آسمان فاو را رنگين کرد.
خود شهید نقل می کند، من طعم شيرين مرگ را در قدس 3 چشيدم. چه شيرين است با خدا بودن، به سوي خدا رفتن و به راه انبيا رفتن ...
در قسمتی از وصیت نامه شهید آمده است: بیدار باشید که دنیا محل گذر است و محل عمل بلا حساب، ولی آخرت محل ثبات و حساب رسی است، بترسید از اعمال خویش.
عزیزان بکوشید در راه اعتلای اسلام بزرگ، و پیروی کنید از امام عزیز که حکومت اسلام و عدل و قسط در گرو حمایت از این مرد خدا می باشد و در صورتی که شما بی تفاوت باشید و غرق در آمال دنیوی شوید، حتی اگر علی(ع) هم که مظهر عدل و عدالت بود با همان شیوه مبارزاتی بی سابقه خود به جای امام عزیز باشد، نتواند که حکومت عدل را مستقر کند و خدا یاور و ناصر همگی شما باشد.
دست از امام بر ندارید، امام را گرامی بدارید و به دستورات گهربارش گوش دل فرا دهید. رزمندگان را فراموش نفرمایید و دعاهایتان را با سوز دل بکنید تا إنشاءالله مؤثر واقع گردد.
«مجید ایزدی» که خاطرات بسیاری از رزمندگان فارس را جمعآوری و به چاپ رسانده در این کتاب که هشتمین کتاب از مجموعه کتابهای شمع صراط و با صفحهآرایی و طراحی جلد سید جواد سیدابراهیمی توسط انتشارات نوید به چاپ رسیده است، زندگی یکی دیگر از شهد ای این استان را در قالب خاطرات روایت میکند.
وی در متن ابتدایی خود روایتی جالب از چگونگی آغاز به کار نوشتن خاطرات این شهید را عنوان کرده است که میخوانید:
«چندی پیش توفیق زیارت امام رضا (ع) پیش آمد و من چند پرونده از شهدای فارس را همراه خود همسفر کردم شاید به برکت امام رضا (ع) شهیدی از شهیدان شهرم را بشناسم. عصر جمعهای بود که با نام خدا پروندهای را باز کردم. شهید رضا پورخسروانی، خاطراتی زیبا و خواندنی که عطر و بوی امام رضا (ع) از قبل از تولد تا شهادت این شهید بزرگوار را در مشام جان من نشاند. جالب آن که چندین ماه بود این پرونده نزد من بود و توفیق مطالعه آن پیش نمیآمد و حالا این چه سری بود که در جوار حرم امام رضا (ع) این توفیق پیدا شد خدا بهتر میداند. آن شب حرم که رفتم با یاد رضا رفتم و با یاد رضا به آقا سلام دادم. آنجا بود که هشتمین کتاب از مجموعه شمع صراط، خاطرات شهدای استان فارس را به یاد هشتمین امامم به نام شهید رضا پورخسروانی سند زدم... باشد که قبول کنند»
انتهای پیام/