به گزارش خبرنگار دفاع پرس از شیراز، «عبدالرضا قیصری» یکی از چهرههای شاخص شعر مرودشت در چند سال گذشته است. اولین حضورش در انجمن شعر مرودشت به سال ۱۳۷۷ بر میگردد.
وی را طنز پرداز میشناسند که در سالهای اخیر، در شعر طنز استان و کشور جایگاه ویژهای به دست آورده است؛ اما با این وجود نباید از سرودههای خوب این شاعر در حوزه شعر آیینی و دفاع مقدس غافل شد.
حاصل سالها حضور مستمر او در عرصه شعر (جد و طنز) کسب عناوین مختلف استانی و کشوری است.
از دیگر فعالیتهای فرهنگی این شاعر میتوان به قلم زنی در عرصه مطبوعات اشاره کرد.
این شاعر دانشجوی دکترای ادبیات عرفانی در دانشگاه شیراز است. به احترام برادر جانبازش اثری با عنوان «نامه رو بدین به مادر کسی بازش نکنه» دارد که در کتاب «امتداد پروانهها» به کوشش خودش به چاپ رسیده است.
بسم اونی که دلم می خواد براش فنا باشم
با اجازش دو کَلوم می خوام پیش شما باشم
مادرم! به بچهها بگو نیان به دیدنم
می خوام این دفعه فقط با خود تو حرف بزنم
آره مجروح شدم این دفهٔ چندممه
تو که اخلاق منو خوب میدونی، هنوز کمه
خونه؟! فعلاً نمی یام، پس دیگه حرفشم نزن
آخه اون جا ممکنه یه عده مسخرم کُنن
آخه من موجی شدم موجی میگن روانیه
موجی ساعتا خوبه، اما توی یه ثانیه
همه چیش به هم می ریزه، دادوبیداد می کنه
برا اطرافیا مشکلاتی ایجاد می کنه
چه شبی بود و عجب غوغایی تو بچهها بود
نمیدونی مادرم اون جا چه جشنی بر پا بود
همه چی بود، گل و اکلیل و ستاره، کهکشون
یه ریز از پشت بوم ابرا میریخت رو گونه مون
برف شادی میبارید از دل هم گل میچیدیم
که یهو «صدا» اومد، هیچی دیگه نفهمیدیم
مت پروانهای که خورده به آتیش، نیمه جون
می کشه، کشون کشون بال هاشو سمت خونشون...
یهو از فرق سرم تا نوک پام تیر می کشه
انگاری یه دردی توی سرم
آژیر می کشه
پا میشم بیام پیشت، شاکی نشی ازم یه وخت
ولی راستش نمی شه، خوب آخه بستنم به تخت
فکر جا موندنم انگار رو سرم زوم می کنه
ولی می دونم نگاهت منو آروم می کنه
می دونم کنار من می مونی مثل همیشه
اولش سخته ولی یواش یواش عادی میشه
عادی که چه عرض کنم، جا موندم و ناراحتم
با غم تنهایی تنها موندم و ناراحتم
مادرم دعا کن این مرتبه رو سفید بشم
مث پروانه به آتیش بزنم، شهید بشم
انتهای پیام/