«محمدرضا سنگری» پژوهشگر ادبیات انقلاب اسلامی در گفتوگو با خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، با بیان اینکه اگر ما به اینجا رسیدیم که چیزی به عنوان ادبیات انقلاب اسلامی وجود دارد با 2 موضوع و مسئله مواجه خواهیم شد، اظهار داشت: مسئله اول نامگذاری این ادبیات است؛ چراکه نوعی سرگردانی در نامگذاری ادبیات انقلاب اسلامی داریم.
وی گفت: مثلا 8 سال جنگ را بعضیها ادبیات جنگ و برخی ادبیات پایداری و ادبیات دفاع مقدس مینامند که نوعی سرگردانی در نامگذاری است. اولین مسئله این است که این «هست» را نام بگذاریم. همچنان که هر کودکی که متولد میشود پیش از تولد همه دغدغه نام او را دارند، ما نیز باید نامی برای این اتفاق و رخداد داشته باشیم.
این پژوهشگر ادبیات انقلاب اسلامی خاطرنشان کرد: در گذشته ادبیات جنگ نامهای مختلفی داشت؛ مثلا جبهه ادبی، ادبیات انقلابی، انقلاب ادبی، جریان ادبی، گونه ادبی، مکتب ادبی انقلاب و حتی کسانی نام ادبیات خشونت را در دورهای بر ادبیات جنگ گذاشتهاند.
نویسنده کتاب «از نتایج سحر» افزود: پیشنهاد من این است که فرصتی در نظر بگیریم که این ادبیات را چه بنامیم و بعد از اینکه معلوم شد آن را چه بنامیم حالا مشخص و روشن شود که با کدام خصوصیات و ویژگیها ماهیت آن را تحلیل و تبیین کنیم. یعنی پلی از سمت هستی به سمت چیستی این انقلاب ببندیم. اگر قرار باشد مکتب ادبی داشته باشیم باید چند ویژگی را برای آن قائل شویم یعنی این «هست» چنین ویژگیهایی را به عنوان مکتب ادبی داشته باشد؛ ما اکنون مکتب سیاسی داریم. یعنی تئوری ولایت فقیه را به عنوان یک مکتب سیاسی مطرح کردند و در گفتمان سیاسی جهان امروز نوع حکومت ما نه سلطنتی و نه هیچکدام از نظامهای امروز جهان است بلکه چیز دیگری است که نظام ولایت فقیه نام دارد.
سنگری تصریح کرد: مکتب ادبی باید چند ویژگی داشته باشد. اولاً دارای یک مکتب فکری روشن و مشخص باشد که مبانی ریشهدار داشته باشد و اصولی داشته باشد که این اصول روشن و مشخص باشد. که باید پرسید ادبیات این دوره واقعاً یک مبانی عمیق فکری دارد یا ندارد. اگر دارد، آن مبانی چه هستند و از کجا این مبانی استخراج شدهاند.
وی ادامه داد: دوم استمرار است. نمیشود ادبیات جبلان باشد بلکه باید جریان باشد. تعبیر جبلان و جریان را از کلام مولا امیرالمومنین استفاده میکنم که فرمودند «لِلْباطِلِ جَوْلَةٌ وَ لِلْحَقِّ دَوْلَةٌ»؛ باطل جبلان دارد و حق جریان دارد. تعبیری که در قرآن هم دیده میشود که جریان باطل را به کف آب تشبیه میکند اما آب جریان پیدا میکند.
این پژوهشگر ادبی بیان کرد: تولید و تحول در تولید ویژگی سوم این مکتب ادبی خواهد بود. یعنی انباشت علمی فراوان داشته باشد. من دبیر جایزه ربع قرن کتاب دفاع مقدس بودم که در سال 1388 در یک شرایط سخت و بحرانی برگزار شد. مجموعه کتابهایی که در سال 88 جمعآوری شد تعداد 6 هزار و 725 اثر بود. آیا برای اینکه یک نام بر این مجموعه با این مقدار تولید بگذاریم، نرسیده است؟
نویسنده کتاب «پیوند 2 فرهنگ» اظهار داشت: آخرین آمار کتابهای ادبیات دفاع مقدس نزدیک به 20 هزار عنوان است که نزدیک به 12 هزار از این کتابها به ژانر خاطره اختصاص دارد که در جامعه ما بر همه گونههای ادبی دیگر توفق پیدا میکند. این ژانر به اعتبار شمارگان و مردمی بودن و تاثیرگذاری از ادبیات داستانی جلو زده است که مصادیق آن کتابهای دا، پایی که جا ماند و ... است.
سنگری تاکید کرد: ویژگی دیگری که برای مکتب ادبی لازم است وجود گونهها و ژانرهای مختلف است. ما گونههای کلاسیک و سنتی و گونههای نو پدیدی در انقلاب اسلامی داریم که برخی از این گونهها را تاکنون ثبت نکردهایم. در حالی که این گونهها پدیدههای جدید ما هستند. مثلاً میثاقنامهها یک پدید جدید ادبیاند که در جبهه وجود داشت. رزمندگان یک عهدنامه را به اتفاق مینوشتند و در نهایت آن را با خون امضا میکردند.
وی تحول در فرمها را چهارمین ویژگی لازم مکتب ادبی دانست و گفت: مکتب ادبی باید ظرفیتهای تئوریک داشته باشد. یعنی ژرفا داشته باشد که بتوان درباره آن بحث کرد. نقش آیینگی ویژگی لازم دیگر یک مکتب ادبی است. منظور از آیینگی بازتاب داشتن جامعه است به گونهای که بشود تاریخ، جغرافیا و جامعه را از آن فهمید. اگر ما با مطالعه سنگنوشتههای گذشته وضعیت مردمان گذشته را مطالعه میکنیم و کلیله و دمنه میخوانیم تا تحلیل وضعیت اجتماعی با مطالعه شعر حافظ بیانگر نقش آیینگی است که حتما باید وجود داشته باشد.
این نویسنده تکاپور در نوآوری را ویژگی دیگر مکتب ادبی دانست و تاکید کرد: تلفیق سنت و تجدد اصل مهم دیگری است که باید مطرح شود.
انتهای پیام/ 121