به گزارش گروه سایر رسانههای دفاع پرس، سیاستمداران کارشان دخالت در سیاست است و امکان دارد موافق یا مخالف یکدیگر باشند. از قدیم، سیاست خارجی یک کشور، در تضاد با سیاست خارجی کشوری دیگر بوده است. صدها سال است که منوال به همین شکل است. اما وقتی پای دونالد ترامپ در کار است، قضیه فرق می کند. اقدامات او به جای آن که سیاست نامیده شود باید عجیب و غریب نامیده شود.
پس از سفرهای رئیس جمهور آمریکا به بروکسل، لندن و هلسینکی، دیگر جای شکی نیست که ترامپ، رفتارش بهبود نخواهد یافت. او همین است و سیاستمداران سایر کشورها باید به او عادت کنند. آنها باید برای دوران ریاست جمهوری او به دنبال استراتژی خاصی باشند.
استراتژی مناسب برای اتحادیه ی اروپا را می توان در دو کلمه خلاصه کرد: خواب زمستانی. اما به همین راحتی ها هم نیست. به خواب زمستانی رفتن در دوران ریاست جمهوری ترامپ، نیازمند این است که بروکسل یک راهکار سیاسی پیچیده را به طور هماهنگ با تمام اعضاء، دنبال کند. اگر این اتفاق بیافتد، می توان به آخر کار امیدوار بود.
رفتارهای خجالت آور ترامپ در سفر هایش دو دلیل اصلی دارد: خود پرستی بیش از حدش و اعتقاد مبتذل به کاپیتالیسم.
ناتوان در درک
ترامپ برای ناراحت کردن صدر اعظم آلمان، آنگلا مرکل، قبل از دیدارش با او، گفت که آلمان اسیر روسیه است. ترامپ همین رفتار را در قبال نخست وزیر انگلیس، ترزا می، داشت و قبل از دیدار رو در رو با وی گفت که بوریس جانسون، رقیب مِی، نخست وزیر خوبی می شد. چنین رفتار هایی مبتذل و بی فایده است. تنها نتیجه ی این صحبت ها تیره شدن روابط و سخت تر شدن رسیدن به زمینه های مشترک است که البته این مسئله مهم ترین هدف سیاست خارجی است، چیزی که ظاهرا ترامپ نمی تواند درک کند.
پیروزی او در انتخابات، آن قدر که خودش فکر می کند خیره کننده نبود. هیلاری کلینتون 3 میلیون رای بیش از او دریافت کرده بود و ترامپ فقط به خاطر سیستم انتخاباتی عجیب و غریب آمریکا رئیس جمهور شد. مشاوران نزدیک و اعضاء خانواده ی ترامپ مشکوک به این هستند که در طول کمپین انتخاباتی ارتباطات مشکوک با روسیه داشته اند. آژانس های اطلاعاتی آمریکا مدارکی مبنی بر دخالت روسیه در انتخابات به دست آورده اند.
اروپا در این میان، نباید سیاست هایش را بر اساس اقدامات ترامپ اتخاذ کند و اجازه ندهد که ترامپ برای آنها دستور کار دیکته کند. ما خبرنگاران خوب می دانیم که چقدر وسوسه انگیز است که یک کشور تمام توجه اش را روی ترامپ بگذارد، اما روندهای سیاسی طولانی مدت بسیار مهم تر هستند. این روندها خیلی پیش از ترامپ وجود داشته اند و پس از رفتن او هم ادامه خواهند داشت.
هیچ مسئله ای با ترامپ تمام نمی شود هیچ چیزی هم با او شروع نمی شود. این باید خط مشی اروپایی ها باشد. ما باید ترامپ را از آمریکا جدا بدانیم. درست است که هیچ اعتبار و ارزشی در این رئیس جمهور وجود ندارد اما این به معنای پایان کار غرب نیست. شاید غرب اکنون روی سطحی یخ زده قرار گرفته و یا شاید هم در حال حاضر دست و پایش بسته است، اما باز هم این امریکا است که بنیانگذار دموکراسی بوده است.
بازگشت سیاستمداران واقعی
یکی دیگر از منافع اروپا حفظ روابط خوب و البته مهم با چین است. اروپا باید نقش شخص ثالث را بازی کند، که دو طرف دیگر این بازی، چین و آمریکا، به عنوان ابرقدرت ها، با یکدیگر درگیر هستند. اروپا دیگر نمی تواند مانند زمان جنگ سرد، زمانی که آمریکا رویکرد غرب را در قبال جماهیر شوروی تعیین کرد، نقشی فرعی داشته باشد.
اروپا نقشی در این درگیری ندارد و مستقل عمل می کند. اروپا به دنبال تجارت آزاد، روابط اقتصادی منصفانه، بهبود مقوله ها ی آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و حاکمیت قانون در چین است.
همین روند نیز برای روسیه صدق می کند، اگرچه جنبه ی امنیتی این روابط برای اروپا مهم تر است. روسیه همچنین یک قدرت نظامی اروپایی است که اگر بخواهد می تواند صدمات گسترده ای را ایجاد کند. اروپا باید سیاست امنیتی معتدلی را اتخاذ کند که به همان اندازه که خوش بین است بدبین هم باشد. روس ها هم به دنبال جنگ نیستند. اما اگر قرار باشد جنگی آغاز شود، اتحادیه ی اروپا باید برای آن آماده باشد. بروکسل باید برنامه ای برای فقدان طولانی مدت چتر امنیتی آمریکا بریزد.
این ها سیاست هایی است که باید در طول خواب زمستانی مورد توجه قرار گیرند. سیاستمداران واقعی باید به این سیاست ها بپردازند. و این فرصتی است که دوره ی ریاست جمهوری ترامپ پیش روی ما گذاشته است: بازسازی سیاست های حرفه ای. سیاستمداران این فرصت را دارند تا نشان دهند حضورشان لازم است چون تنها آنها می توانند از پس چالش های پیش روی ما بر بیایند.
منبع: دیپلماسی ایرانی