گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس- رسول شادمانی؛ شنیدهها حاکی از استقبال چشمگیر مردم سوریه از اکران محدود فیلم سینمایی «به وقت شام» در برخی از شهرهای این کشور است. «به وقت شام» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا از جمله نادر تولیدات سینمای ایران با موضوع جنایات نیروهای تکفیری داعش در کشور سوریه و مظلومیت شهدای مدافع حرم است که با نمایش محدود در برخی شهرها چون حلب، نبل و دیرالزور مورد استقبال مردم و مسوولان فرهنگی کشور سوریه، رزمندگان و بهویژه خانواده شهدای سوری قرار گرفت که با تجلیل از کارگردان فیلم همراه بود. این خبر جای بسی تامل و تفکر دارد.
اکنون و در آستانهی 40 سالگی انقلاب اسلامی، سینما؛ که امروز اگر نگوییم مهمترین، بیشک از مؤثرترین ابزارهای فرهنگی در شکلگیری ذهنیت جوامعِ قرن حاضر است، تا چه اندازه در جهت اشاعهی اهداف فرهنگی انقلاب در سطح ملی و صدور آرمانهای آن در سطح فرا ملی مثمرثمر بوده است؟ واقعیت اینکه، پاسخ بسیار نا امید کننده است و باید اعتراف کرد که در این مسیر حتی پی به ارزش و اهمیت مسئله نیز نبردهایم.
«احمد طالبی نژاد» در کتاب «در حضور سینما» (تاریخ تحلیلی سینمای پس از انقلاب)، اصلیترین هدف سیاستگذاران فرهنگی کشور در احیای صنعت سینما و هدایت و حمایت از آنرا، رسیدن به مرحلهای دانسته که در آن سینما بهعنوان یک رسانه در خدمت تبلیغ و ترویج اصول عقاید و زیربنای تفکر اسلامی جامعه باشد. او این ویژگی را منحصر به ایران ندانسته و آورده است: «در بیشتر کشورها به ویژه آنها که نظامهای ایدئولوژیک یا شبه ایدئولوژیک دارند و دولت ناظر کلی حرکتهای فرهنگی است بر این مقوله تاکید فراوانی شده است.» این نویسنده افزوده است: «سینمای آمریکا نیز گرچه در ظاهر زیر سیطره سیاستهای رسمی دولت نیست، اما در تحلیلی کلی، مجموعه صنعت سینمای این کشور در خدمت بیان و تبلیغ آرمانهای کشور و گسترش نفوذ فرهنگی یک نظام امپریالیستی است.»
ما بهعنوان جامعهای انقلابی که داعیهدار انقلاب فرهنگی هستیم، بهدلیل افراط و تفریطهای مکرر در حوزههای مختلف و خاصه فرهنگ، ضعف و خطاهای مدیریتی، عدم درک و شناخت صحیح از آرمانهای دینی و ملی و...، توفیق چندانی را در این مسیر نداشتهایم. در چهار دههی اخیر تکلیفمان را با سینما روشن نکردهایم. در این سالها با وجود منویات و رهنمودهای مکرر رهبری، مانیفست روشنی در این حوزه نداشتهایم و در پی آن نیز نبودهایم. سینمایی که خود را مولف و صاحب سبک میداند علاوه بر تولیدات هدفمند، ضروریست نگاهی جهانشمول در عرضه و ارائهی آن داشته باشد.
در اهمیت این موضوع رهبر معظم انقلاب فرمودهاند: «نظام جمهوری اسلامی ایران حرفها و ایدههای جدیدی برای گفتن دارد که باید با استفاده از شیوههای هنرمندانه و تأثیرگذار، مطرح شوند. مردم سالاری همراه با حقیقت دینی، اکنون در ایران تحقق پیدا کرده و میتوان با شیوههای هنری و نمایشی این واقعیت بینظیر را به جهانیان معرفی کرد. حرفها و ایدههای جذاب و بسیار پرطرفدار در میان ملتها، در نظام اسلامی ایران وجود دارد، که میتوان آنها را در قالب داستانهای نمایشی بلند و یا کوتاه و با شیوهای هنرمندانه عرضه کرد.» (1)
در سینمای استراتژیک با مقصد آرمانگرایانه، بهویژه در نظامهای ایدئولوژیک، عظمتِ صنعت و ساختار حرفهای هنرهفتم از اهمیت چندانی برخوردار نیست، در این روند که سینما در خدمت اشاعه و ترویج عقاید، اندیشهها و آرمانهای نظامهای حاکم است، تعدد «تولید» و تکثر «محتوا» جایگاهی ویژه دارد. بهعنوان نمونه، فیلم امریکایی «آرگو» به کارگردانی «بن افلک» تولید سال 2012 هالیوود، در پی مظلومنمایی جاسوسان این کشور در ابتدای انقلاب ایران در لانه جاسوسی است که از ساختاری ضعیف و فاقد ارزش برخوردار است و تمام تمرکز سازندگان فیلم بر محتوای آن است. چراکه طی آن قرار است مقطعی از تاریخ تحریف شود و در اذهان جهانیان نقش ببندد، کاری که شاید انتشار و ارائهی صدها جلد کتاب چنین توفیقی نیابد. جالب آنکه این فیلم که به لحاظ ساختاری حتی نمرهی قبولی نیز دریافت نمیکند، نامزد هفت جایزهی مختلف در هشتادوپنجمین دوره فستیوال اسکار میشود و درنهایت سه اسکار بهترین فیلم، بهترین فیلمنامهی اقتباسی و بهترین تدوین را دریافت میکند!
تولید فیلمهای سینمایی با موضوعات استراتژیک در سینمای ما اما، قصهی پُر غصهایست که بررسی چرایی و علل بَس غمبار و تراژیک آن در این مجال و مقال نمیگنجد. حال آنکه در ارائه و عرضهی معدود تولیداتمان با محتوای آرمانگرا در سطح فراملی نیز عاجز و ناتوانیم و گویی ارادهای بر انجام این مهم نیز وجود ندارد.
بهعنوان نمونه، فیلم «محمد رسولالله» توسط «مصطفی عقاد» کارگردان سوری در سال 1976 با محوریت زندگی پیامبر اسلام (ص) از 40 سالگی تا وفات ایشان ساخته میشود، 40 سال بعد فیلمی باهمین عنوان و موضوع، بامحوریت زندگی پیامبر اسلام (ص) از تولد تا نوجوانی توسط «مجید مجیدی» کارگردان ایرانی تولید میشود. باوجود بهرهمندی کارگردان ایرانی از تکنولوژی مدرن و تجهیزات حاصل از پیشرفت صنعت سینما و بهطبع آن ارائهی فیلمی خوشساخت با پُرداکشن عظیم و صرف هزینهای هنگفت، هرگز توفیقی برای فیلم در سطح بینالملل حاصل نمیشود، در حالیکه فیلم عقاد، اگر نگوییم سراسر جهان، بیشک دنیای اسلام را درنوردید. شاید هیچ ایرانی یافت نشود که این فیلم را ندیده باشد، چراکه همچنان حداقل سالی یک مرتبه از تلویزیون ملی کشور پخش میشود و همچنان بیننده دارد.
مشابه این اتفاق برای معدود تولیدات سینمای ایران در حوزهی فراملی و استرتژیک، به دفعات رقم خورده است. «بازمانده» به کارگردانی مرحوم سیفالله داد تولید سال 1373 با محوریت جنایات صهیونیستها در اشغال فلسطین از این دسته است، که اکنون «به وقت شام» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا تولید سال 1396 نیز گویی به همان سرنوشت دچار خواهد بود.
دست اندرکاران، بهویژه مدیران و مسوولان فرهنگی کشور، گویی هنوز به این دانش و باور نرسیدهاند که رسانه و بهویژه فیلم و سینما در عصر حاضر در تغییر سبک زندگی، نوع نگرش، جهانبینی و مرزبندی جوامع نقش حیاتی دارند. فاتحان میدان نبرد امروز، متفکرانی هستند که از سلاح رسانه به بهترین شکل ممکن بهره میبرند. برخی معتقدند هدف از جنگ رسانهای، یکدست کردن بشر امروز بنا به خواست قدرتهای حاکم بر جهان است. در این جنگ، واقعیت جایگاهی ندارد، بلکه واقعیت برای مخاطب طراحی میشود. ماهیت اصلی جنگ رسانهای، نفوذ و تأثیرگذاری بر افکار، عواطف، تمایلات و درنهایت رفتار مردمان است.
در ایالات متحده امریکا رابطهای بسیار تنگاتنگ و راهبردی فی مابین هالیوود (بزرگترین مرکز فیلمسازی جهان) و پنتاگون (مقر فرماندهی وزارت دفاع آمریکا) وجود دارد. اهمیت این موضوع تا جایی است که بعد از جنگ جهانی دوم، پنتاگون تصمیم گرفت برای پیش بردن اهداف سیاسی خود و سهولت ارتباط با صنعت سینما، یک مرکز ویژه تحت عنوان «رابط هالیوود و پنتاگون» برای این منظور ایجاد کند که زیرمجموعه «دفتر روابط عمومی وزارت دفاع» باشد. این مرکز در سال 1948 تأسیس شد.
حال اینکه، اکنون و در آستانهی 40 سالگی انقلاب، با رشد و پروش مدیران جوان و خلاق در دلِ انقلاب، دانشگاهها، مراکز علمی و تخصصی، نیاز است که در این عرصه، انقلابی صورت پذیرد تا نگاه و نگرشی دغدغهمند، توام با آرمانهای متعالی ملی و دینی حاکم شود.
1) دیدار با جمعی از سینماگران، 23 خرداد 1385
انتهای پیام/ 130