به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاعپرس، سینمای ایران در طول چهار دهه فعالیت مستمر خود همواره از فقر مضمون و محتوا رنج میبرد و با وجود پیشرفت در تکنیک و فرم هنوز در این بخش دچار ضعف است. با وجود مفاهیم غنی در معارف اسلامی و ارزشهای انقلابی، سینماگران ما نتوانستند سینمایی را شکل دهند که در جهت اهداف انقلاب باشد.
حضرت آیتالله خامنهای در سال ۱۳۶۴ در گفتوگو با معاونت سینمایی وزارت ارشاد اسلامی، درباره محتوای «فیلم» توضیحات ارزشمندی را ارائه دادهاند که هنوز برای سینماگران ما کاربردی و راهگشاست.
این مصاحبه در همان سال در مجله «صحیفه» (۱ اردیبهشت ۱۳۶۴) منتشر شده است. بخش اول این مصاحبه پیشتر منتشر شد و در ادامه، بخش دوم آن را میخوانید:
فعالیت در زمینه تولید فیلم در کشور به سه طریق مىتوانند صورت گیرد فعالیت انحصارى بخش خصوصى، فعالیت انحصارى بخش دولتى، فعالیت هر دو بخش دولتى و خصوصى. اولا کدام یک از سه طریق فوق مىتواند مطلوبتر باشد؟ ثانیا چه انتظاراتى از بخش دولتى و چه انتظارى از تولیدات بخش خصوصى دارید؟
از دولت طبیعى است که انتظارات بیشترى داریم، چون بخش خصوصى به سود خودش فکر مىکند، یعنى به سود تجارى خودش. اما دولت به عنوان یک مسئول اقدام مىکند و این از جمله عرصههایى است که اگر در آن فقط سود مادى مورد نظر باشد بىشک منحرف خواهد شد. من اعتقادم این است که فعلا در شرایط کنونى بخش خصوصى، اگر بخواهد اصول و معیارها و ضابطههایى را که جمهورى اسلامى براى سینما در نظر مىگیرد، رعایت کند، شاید براى این کار شوق زیادى نداشته باشد.
از نظر کمى و کیفى چه تناسبى بین فیلمهاى ایرانى و خارجى مىتوان قائل شد؟ به عبارت دقیقتر ما به ازاء فیلم ایرانى چیست، مىتوانیم از فیلم خوب خارجى صرفنظر کنیم و براى این که فیلم ایرانى به نمایش درآید تا چه حد مىتوانیم در مقابل اشتباهات فیلم ایرانى گذشت کنیم تا فیلم خارجى کمترى نمایش داده شود؟
در این سوال تصور مىشود که فرض بر این بوده که ما هر جا یک فیلم ایرانى را که از یک تکنیک مطلوب و از حد نصابى برخوردار نیست مىبینیم و یا به قول شما تحمل مىکنیم حتما به ازاء آن یک فیلم خارجى خوب حاضر و آماده هست که اگر این را تحمل نکردیم فورى آن فیلم خارجى خوب را خواهیم دید. فرض سوال ظاهرا بر یک چنین وضعیتى است. من فکر مىکنم که اینطور هم نیست که ما هر وقت با یک فیلم نه چندان خوب ایرانی وقتمان را مىگذرانیم از یک فیلم خوب خارجى خودمان را محروم کرده باشیم.
اولا من به شما بگویم ما با فیلم خارجى خوب مخالفتى نداریم، هر چى فیلم خارجى خوب هست شما بیاورید اشکالى ندارد، اما فیلم خارجى خوب چقدر هست؟ «خوب» با معیارهاى شما و با معیارهاى انقلاب چقدر دارید؟ آن فیلمى که از نظر محتوى و تکنیک و عدم تصادم با ارزشهاى اسلامى یک فیلمى باشد که از نظر شما قابل قبول باشد، چقدر در اختیار شماست؟ من مىگویم هر چقدر دارید بیاورید و مطرح کنید و نشان بدهید و هیچ فیلم ایرانى را مانع آن قرار ندهید، اما بدانید که اگر همه فیلمهاى خوب آنچنانى را بیاورید باز شما خلایى خواهید داشت که باید آن خلاء را با فیلم ایرانى پر کنید.
در مورد فیلم ایرانى من مىگویم ایدهآلهایمان، یعنى مطلوب ایدهآلهایمان را در حد بالاتر قرار بدهیم. اما با توجه به واقعیتهایى که وجود دارد توقعات کنونى را کم کنیم. یعنى فیلم ایرانى که محتواى خوب و مطلوبى دارد و لو تکنیک ضعیفى هم دارد ما این را رد نکنیم. امروز مساله ما این است که ما در سینما مىخواهیم محتواى فیلم، پیام انقلاب را داشته باشد. این براى ما همانطور که قبلا هم گفتیم اصل است، درست است که باید جاذبه داشته باشد شکى نیست و بگردید جاذبه دارترین آنها را پیدا کنید، ولى براى ایجاد این جاذبه هم تلاش کنید و تا وقتى که آن جاذبه بوجود نیامده از آن که در حد بالاى جاذبه نیست، یک قدرى تنازل کنید و قناعت کنید به آن چیزى که جاذبه کمترى هم دارد.
ما با فیلم خارجى در صورتى که مطابق با مفهوم فرهنگ ما باشد هیچ مخالفتى نداریم، اما من متاسفانه مىشنوم که بعضى از فیلمها خوب نیست، نه فقط از لحاظ محتوى، بلکه از لحاظ تکنیک هم چیزهاى بسیار ضعیف و ملالت آور و خسته کنندهاى هستند. من نمىبینم آن فیلم خوبى که محتواى خوب و تکنیک قوى داشته باشد به وفور و در حد زیاد وجود داشته باشد تا اینکه ما فکر کنیم که اگر وارد کشور شود فضاى فیلم ایرانى را تنگ خواهد کرد.
عملکرد سینماى ایران نشان دهنده رشد تولید فیلم ایرانى است، با عنایت به این که شش سال از پیروزى انقلاب اسلامى مىگذرد (۱۳۶۴)، ارزیابى شما از سینماى ایران طى این مدت چیست؟
البته ۶ تا فیلم در سال ۶۱ وقتی به ۶۰ فیلم [در سال ۶۴]برسد این یک رشد کمى را نشان مىدهد و خوب است. رشد کمى این سه ساله همینطور که شما ذکر مىکنید خوب بوده، از نظر رشد کیفى من نمىتوانم الان نظرى بدهم، چون درست مطلع نیستم و فیلمهاى این چند سال را درست ندیدهام لکن روى آن حرفهاى قبلى تکیه مىکنم، من مىگویم اگر بخواهید سینماى ایران رشد کند دو چیز را باید در نظر بگیرید: یکى میدان دادن به عناصر با استعداد و خودى، دوم ایجاد یک تحول در اصل سینما. همانطور که اول اشاره کردم ضد ارزشها را در سینماى ایرانی هر طور هست باید اینها را بکشید بیرون. حقیقتا در فیلم دنبال یک پیام حقیقى و دلنشین بگردند. اگر این کار انجام گرفت، تحول حقیقى در سینما انجام شده است.
سینماى کشور تا چه میزان مىتواند به استقبال تماشاگر متکى باشد؟
سینما مال تماشاگر است و شکى نیست که نمىتواند خودش را از تماشاچى جدا کند، اما ضمنا نباید فراموش کرد که نقش هدایتگر هم دارد مثل همه کسانى که مستمعى دارند و وجودشان براى مستمع است. پس نمىتوانند نظر مستمع را ندیده بگیرند. اما فلسفه وجود آنها هدایت مستمع است. بین این دو یک خط مستقیم وجود دارد که مىتوان با ظرافت آن خط را تعقیب کرد.
به نظر شما سوژه فیلم باید صرفا مسائل اسلامى، جنگى و انقلابى باشد؟ یا مىتواند سایر مضامین و مسائل اجتماعى را نیز در برگیرد و در نهایت اینکه به نظر شما اسلامى بودن فیلم به چه معناست؟
همه موضوعات مىتواند اسلامى و غیر اسلامى باشد، حتى فیلم محمد (ص) (یعنى شرح زندگى پیغمبر مىتواند جورى ساخته شود که ضد اسلامى باشد) پس نام فیلم محمد (ص) و نقش اول داشتن محمد (ص) در یک فیلم هرگز به معناى اسلامى بودن آن نیست. همه موضوعات مىتوانند اسلامى ترتیب داده شوند. ما در مورد اسلامى بودن یک فیلم دو چیز را مىخواهیم، یکى اینکه ارزشهایى که آن فیلم تلقین مىکند ارزشهاى اسلامى باشد، شما ببینید ارزشهاى اسلامى چه چیزهایى است و با کاوش مشخص مىشود که ارزشهاى اسلامى یک عرض عریضى دارد.
البته تعلیم دادن نماز جزو ارزشهاى اسلامى است، اما تعلیم دادن راستى و درستکارى و شجاعت و مقاومت هم از جمله ارزشهاى اسلامى است. پس هر چیزى که این ارزشها را آموزش دهد یک محتواى اسلامى را در حقیقت آموزش داده است. این یک جهت، جهت دوم این که فیلم با نمودارها و نمادهاى غیر اسلامى همراه نباشد. گاهى مىشود که فیلمى نماز خواندن را نشان مىدهد ولى بازیگران فیلم با رفتارشان و با وضع نامناسب نگاهشان یک ضد ارزش اسلامى را در حقیقت متجلى مىکنند. یعنى این نکته هم بقدر نکته اول اهمیت دارد. یعنى متن فیلم، متن محتوى و حاشیه محتوى هر دو باید اسلامى باشد.
آثار برگزارى جشنواره فیلم فجر چه مىتواند باشد؟
اینطور جشنوارهها خیلى خوب مىتواند باشد. البته بیشتر تابع این است که شما چه ارزشهایى را بر این جشنواره حاکم کنید و چگونه آن را اداره کنید. اما مىتواند خیلى خوب باشد. اگر در این جشنوارهها ما وسیلهاى بیابیم براى تشویق هنرمندان مستعد، یا راهى پیدا کنیم براى همکارى و تکمیل اطلاعات یکدیگر به وسیله هنرمندان ایرانى، یا وسیلهاى پیدا کنیم براى آموختن شگردهاى فیلمسازى به عناصر علاقمند و تازهکار و جوان، یا مطرح کردن و معرفى کردن عناصرى که مىتوان به آنها تکیه کرد و آنها را معرفى کرد، اگر چنانچه یک چنین آثارى داشته باشد، این جشنواره طبعا نتایج خوب خودش را داشته و به نظر من مفید بوده است. البته در برخورد با اداره این جشنوارهها هم بىشک باید هوشمندانه عمل کرد. مجموعا با این جشنواره ها من موافقم.
جشنواره فیلم فجر بهتر است به صورت یک جشنواره داخلى ادامه یابد یا ترجیح مىدهید که به صورت بینالمللى و با حضور فیلمهاى خارجى در بخش مسابقه همراه باشد؟
آوردن فیلمهاى خارجى به اعتقاد من چیز بىضررى است، بلکه در شرایطى مىتواند مفید هم باشد، یعنى ارائه آن اثرهایى که شما نشان دادن آنها را به مردم مفید مىدانید در یک جشنواره چه ایرادى براى شما دارد، البته بیشتر روى آن فیلمهایى تکیه شود و فیلمهایى انتخاب شود که جنبه آموزشگرى این فستیوال را حفظ کند، یعنى واقعا آموزنده باشد، یک کلاس باشد براى کسانى که در آنجا حضور پیدا مىکنند.
اگر ما سینمایى را که باعث انحرافات اخلاقى، اعتقادى و اشاعه دهنده فساد و فحشاء و منکرات باشد و همچنین سینمایى را که ارزشهاى اسلامى را مورد تهاجم قرار مىدهد کنار بگذاریم و جلوى امکان نفوذ آن را بگیریم، سینمایى را که باقى مىماند مىتوان به سه دسته عمده تقسیم کرد: سینمایى که وجه سرگرمى آن غالب است، سینمایى که در خدمت تفکر حاکم است، سینمایى که ملهم از تفکر و اعتقادات اسلامى است. نظر شما درباره این سه نوع سینما با توجه به آنچه در بالا آمد چیست؟
ما چیزى به عنوان تفکر حاکم و چیزى به عنوان تفکر اسلامى جداى از یکدیگر نداریم. تفکر حاکم همان تفکر اسلامى است. طبقه حاکم بر جامعه اسلامى همان مردم هستند و ایدئولوژى دستگاه حکومت که از تفکر حاکم بیشتر آن معنا تداعى مىشود، وجود ندارد. ایدئولوژى حکومت، ایدئولوژى مردم است. شما ببینید بنده که در راس قوه مجریه این مملکت هستم، شغل روحانى من در این جامعه چیست؟ من امام جمعه یعنى پیشنماز هستم.
پس ببینید آنچه که بر ذهنیت دستگاه اداره کننده کشور حکومت مىکند چیزى جز علائق و عقاید و عواطف و خواستها و عشقها و آرزوهاى این ملت نیست. پس آن تعبیر «سینمایى که در خدمت تفکر حاکم است» به نظر من تعبیر درستى نیست و بهتر است بگویید درخدمت اندیشه اسلامى، در خدمت ایدئولوژى مردم و در خدمت اعتقادات و ایمان مردم است.
پس دومى و سومى یک چیز است. آنچه ملهم از این تفکر است با آن چیزى که در خدمت اوست، دو چیز نیست. هر آنچه که از تفکر اسلامى الهام گرفته باشد، بى شک در خدمت این تفکر قرار خواهد گرفت. بنابراین دو نوع خواهیم داشت یکى آن سینماى سرگرم کننده که معنایش پوچی است هیچ چیز ندارد، جز اینکه یک ساعتى انسان را مشغول بخود کند و وقت انسان را بکشد. فقط این فایده را دارد و یک نوع سینماى دیگرى که داراى یک محتوایى است که آن محتوى در جهت مردم و آرزوها و ایدهآلهاى مردم است.
طبیعى است که من دومى را انتخاب مىکنم و اولى را رد مىکنم، چرا؟ براى خاطر این که قبلا شما گفتید آن سینمایى که احیا کننده ضد ارزشهاى اسلامى است کنار گذاشته مىشود. من مىخواهم ببینم سینمایى که بیکارى و لغو را عملا به انسان مىآموزد، این در خدمت کدام ارزش اسلامى مىتواند باشد؟ ببینید من راجع به محتوى و جاذبه صحبت کردم همه حرف خود را در این زمینه گفتم. ما وقتى که اصل را و ستون فقرات یک فیلم را محتواى فیلم مىدانیم و پیامى که آن مىخواهد بدهد، بر روى آن دقت و تاکید کنیم، طبیعى است که جاذبه فیلم، یعنى همان چیزى که جنبه سرگرم کننده به فیلم مىدهد و آن را دلنشین مىکند، این را هم ما نمىتوانیم ندیده بگیریم بلکه هر دو به هم آمیخته و تکمیل کننده یک هنر تمام است.
انتهای پیام/ 161