روایتی از روستایی گمنام در غرب کرمانشاه که تمام اهالی آن شیمیایی شدند؛

روستای جان‌بازها

برادر «اسلام» درباره ماجرای جانبازی خودش گفت که بچه بوده و بمب‌های خوشه‌ای به نزدیکش خورده و دوپایش را قطع کرده است. بعد، از شیمیایی شدنش گفت که روی ویلچر توی جاده آسفالت بوده که عراق شیمیایی زده و او خودش را از روی ویلچر به رودخانه انداخته و بعد از چند ثانیه دچار حال تهوع و بیهوش شده است.
کد خبر: ۳۰۸۴۱
تاریخ انتشار: ۱۹ مهر ۱۳۹۳ - ۱۳:۳۹ - 11October 2014

روستای جان‌بازها

به گزارش گروه استانها خبرگزاری دفاع مقدس به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنهای، متن زیر روایتی از روستایی گمنام در غرب کرمانشاه و نزدیک مرز عراق است که تمام اهالی آن شیمیایی شدند.

میکروفن را که دستمان دید؛ گفت صحبت دارد. روشنش کردیم. گفت نامش «اسلام» است. زمان جنگ، روستایشان بمباران شیمیایی شده و همه ساکنین شیمیایی شدهاند. گفت در دوران جنگ، روستا را ترک نکردهاند تا آن روز که همه بیهوش شدند و با برانکارد از آنجا بردندشان. گفت حالا در همان روستا زندگی میکنند. گفت نصف روستا را جانباز شیمیایی حساب کردهاند و نیمی را نه.  گفت و گفت و ما هم شنیدیم. آخرش از ما خواست به روستایشان برویم و حال و هوایشان را ببینیم و شماره موبایلش را داد. البته فکر نمیکرد اینقدر زود سراغشان برویم. به «نسار دیره»؛ روستایی در بیست کیلومتری گیلانغرب و پنجاه کیلومتری مرز عراق؛ در نزدیکی ارتفاعات بازیدراز. ارتفاعاتی که صدام فتح آن را، کلید فتح خرمشهر میدانست.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار