به گزارش خبرنگار دفاعپرس از کرمان، شهید «علیرضا اسماعیل زاده» فروردين 1351، در شهرستان بم به دنيا آمد. سال چهارم متوسطه بود که به عنوان بسيجی در جبهه حضور يافت و بيست و سوم خرداد 1367، در شلمچه بر اثر اصابت تركش به شهادت رسید.
در ادامه قسمتهایی از وصیت نامه شهید «علیرضا اسماعیلزاده» را دنبال می کنیم.
بسم رب الشهدا و الصدیقین
در این برهه از زمان که بمبها را بر سر ما فرود میآورند و خمپارهها بر سر ما سوت میکشند و گلولهها را به سوی قلبهای ما نشانه گرفته و پرتاب میکنند، دفاع از ایمان و شرف واجب است و کسانی که شانه خالی میکنند، گرفتار عذابی دردناک میگردند و دچار غضب خدا میشوند.
چون امام عزیزمان فرمودند: جوانها باید به جبهه بروند و جنگ واجب است و من وظیفه خود دانستم که به امر او که امر خداست، گوش فرا دهم و در راه خدا تا پای جان دادن، بجنگم و هدفم از جبهه آمدن احیای راه حسین بن علی(ع) است.
من به جبهه آمدم تا آن کسانی که نسبت به جبهه و جنگ بیتفاوت بودهاند به خود بیایند و اصلاح شوند و همچنین غل و زنجیرههای شیطانی و اسارت و فساد را از دست و پای خود باز کنند.
ای دوست، دنیا مخلوطی از شهدها، شهوتها و عذابها است، اگر دوست بداری باختهای و اگر از آنها دوری کنی و آنها را رها کنی بر هوای نفس خویش غلبه کرده و پیروز خواهی شد.
امید به دنیا، منشا و سرچشمه همه یاسها و ناامیدیها است اگر با دنیا و هواهای نفسانی خو گرفتی، دیگر رهایت نمیکند و تو را به خودت وا می دارد و خوشی و راحتی دنیا مانند یک قطره ای است که با یکبار نوشیدن تمام میشود و اگر به زمین افتد، هرگز بدست نمی آید و بیچاره آن کسانی که به دنیا و هواهای نفسانی پاسخ مثبت میدهند.
من بعنوان یک بنده ذلیل و یک فرزند حقیر و کوچک از پدر و مادرم و برادران و خواهرانم خواهش دارم که در همه کارها و اعمالشان به خدا توکل کنند و همیشه خدا را بر اعمال و رفتارشان ناظر و آگاه بدانند و امیدوارم که یک لحظه از آداب و اخلاق اسلامی دور نشوند و همیشه یاور و پشتیبان امام عزیزمان بوده و دست از این اسطوره تقوی و این بتشکن زمان که پوزه تمامی ابرجنایتکاران شرق و غرب را به خاک مالیده است، بر ندارید.
پدر و مادر عزیزم! اگر خداوند این سعادت بزرگ و جاودانی را نصیبم کرد و از میان شما رفتم مانند یک شیر و یک کوه استوار در تشییع جنازه من شرکت کنید و هیچگونه ضعف و سستی از خود نشان ندهید و با این عمل خداپسندانه خود مشت محکمی بر دهان تمامی منافقان و کافران بکوبید.
و شما ای پدر جان مانند یک شیر و یک حزب اللهی واقعی سرت را در جامعه بلند کن و سینهات را سپر کن و بگو که فرزندم امانتی بود از طرف خدا و اینک این امانت در نزد خداست.
پدر و مادرم کوه باشید و همچون کوه مقاوم و استوار و پای برجا باشید و هرگز از یاد و نام خدای متعال غافل نباشید.
و شما ای برادرانم! در مسیر خداوند قدم بردارید و همیشه ادامه دهنده خون سرخ شهدا باشید و سختیها و مشکلات را با توکل بر خداوند متعال تحمل کنید و همیشه صبر را پیشه کنید که خداوند می فرماید: «ان الله مع الصابرین».
در کارهایتان و در درس خواندنتان و هم در کلیه اعمالتان از یاد خدا غافل نشوید و دوست دارم که بعد از شهادتم با شهامت و شجاعت تمام اسلحهام را بردارید و سنگرم را خالی نگذارید و همیشه سربلند و پابرجا باشید.
و شما ای خواهرانم زینب وار، در مقابل ناملایمات دست و پنجه نرم کنید و همچون زینب این بانوی نمونه صبر را در تمامی کارهایتان پیشه کنید و از تمام امت حزب اللهی میخواهم همانطور که تاکنون جبهه را گرم نگه داشتهاند از این به بعد هم به جبهه بیایید و سنگرها را خالی نگذارند و دیگر سخنی ندارم به امید روزی که پرچم اسلام بر تمامی جهان به اهتزاز در آید و به امید روزی که انشاالله نامه عملمان را به دست راستمان دهند.
انتهای یپام/