گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس ـ رسول حسنی؛ ماجرای شهادت امام حسن علیهالسلام از مصائب بزرگ و قابل تامل تاریخ اسلام است. حزن و اندوه این مصیبت بر امام حسین علیهالسلام چنان سنگین و گران و بود که تا آخرین لحظه حیات پربارشان در کربلا آن را از یاد نبردند.
شهادت سبط اکبر پیامبر زمینهای شد برای قیام سیدالشهدا علیهالسلام، اگر بگوییم که امام مجتبی علیهالسلام سردار گمنام حادثه عاشوراست سخنی به اغراق نگفتهایم.
در ایام شهادت آن امام همام طی سلسله یادداشتهایی به بازخوانی مقتل امام حسن بن علی علیهالسلام پرداختهایم. این یادداشتها ماجرای شهادت، حوادثی که در تشییع آن حضرت واقع شد و حوادث بعد از تدفین آن بزرگوار را شامل میشود. قسمت اول را از اینجا، قسمت دوم را از اینجا، سوم را از اینجا، قسمت چهارم را از اینجا، قسمت پنجم از اینجا و قسمت پایانی را در ادامه میخوانید:
چون حضرت حسن بن علی (ع) از دنیا رفت، حسین (ع) او را غسل داده، کفن کرد، و بر تابوتی نهاده به سوی حرم پیامبر (س) برد. مروان که حاکم مدینه بود با دستیارانش از بنیامیه، پنداشتند بنیهاشم میخواهند او را نزد رسول خدا (ص) دفن کنند، پس گرد هم آمدند و لباس جنگ به تن کردند، و چون حسین (ع) پیکر برادر را به سوی قبر جدش رسول خدا (ص) برد که دیداری با آن حضرت (ره) تازه کند آنان در برابر بنیهاشم آمدند و عایشه نیز که بر استری سوار بود به ایشان پیوست و میگفت:
مرا با شما چه کار! میخواهید کسی را که من دوست ندارم به خانه من درآورید؟
مروان فریاد میزد: چه بسا جنگی که بهتر از آسایش و غنودن در خوشی است! آیا عثمان در دورترین جای مدینه دفن شود و حسن با پیغمبر (ص) به خاک سپرده شود؟ تا من شمشیر به دست دارم هرگز این کار نخواهد شد.
نزدیک بود فتنه جنگ میان بنیهاشم و بنیامیه درگیرد که ابنعباس جلوی مروان آمده گفت:
ای مروان از آنجا که آمدهای باز گرد، زیرا ما نمیخواهیم آقای خود را در کنار رسول خدا (ص) به خاک بسپاریم، بلکه میخواهیم به وسیله زیارت او دیداری تازه کند، سپس او را به نزد جدهاش فاطمه بنت اسد (ص) ببریم و چنانچه خود او وصیت کرده، او را در آنجا به خاک بسپاریم، و اگر خود او وصیت کرده بود با پیغمبر دفنش کنیم، هر آینه میدانستی که تو ناتوانتر از آنی که ما را از این کار بازداری.
سپس رو به عایشه کرده، گفت: این چه رسوایی است ای عایشه! روزی بر استر، و روزی بر شتر! میخواهی نور خدا را خاموش کنی و با دوستان خدا بجنگی، بازگرد که به دلخواه تو شد و بدانچه دوست داری رسیدهای.
آنگاه امام حسین (ع) پیش آمده، فرمود: به خدا سوگند اگر سفارش حسن (ع) نبود که خونها ریخته نشود و به اندازه شیشه حجامتی خون به خاطر او نریزد، هرآینه میدانستید چگونه شمشیرهای خدا جای خود را از شما میگرفت و حق خویش را از شما باز میستاند، با اینکه شما پیمانهای میانه ما و خود را شکستید و آنچه را برای خود با شما شرط کردیم تباه ساختید.
طبق روایت دیگری که استاد باقر شریف قریشی از کتابهای اهل سنت روایت کرده:
مروان بن حکم و سعید بن عاص به نزد عایشه رفتند و او را تحریک نموده، گفتند:
بنیهاشم میخواهند حسن را در کنار رسول خدا (ص) دفن کنند.
و با این سخنان عایشه را تحریک کرده و بر استری سوار نموده و به معرکه آوردند.
آن گاه که امام حسن (ع) دار فانی را وداع گفت، عباس بن علی، عبدالرحمن بن جعفر و محمد بن عبدالله بن عباس به کمک امام حسین (ع) شتافتند و آن حضرت با کمک آنان پیکر برادرش را غسل داد، حنوط کرد و کفن نمود، آن گاه به مصلا که در نزدیکی مسجدالنبی بود منتقل نمودند که در آن جا نماز گزاردند، سپس آن بدن مطهر را جهت تجدید عهد و دفن، نزدیک مزار رسول خدا (ص) بردند.
فرماندار مدینه، مروان بن حکم به همراه آشوبگران جلو آمدند و فریاد برآوردند: شما میخواهید حسن بن علی را در کنار پیامبر دفن کنید؟
از طرف دیگر عایشه سوار بر استر به جمعشان پیوست و فریاد زد: چگونه میشود کسی را که من هرگز او را دوست ندارم به میان خانه من داخل کنید.
مروان گفت: آیا سزاوار است عثمان در دورترین نقطه مدینه در قبرستان دفن شود و حسن بن علی در جوار پیامبر خدا دفن شود. هرگز نمیشود، من شمشیر به دست میگیرم و حمله میکنم و ممانعت خواهم نمود.
عدهای از امویان و آشوبگران به دنبال بهانه بودند و میخواستند فتنهای به پا کنند که امام حسین (ع) با بردباری پیکر برادرش را به سوی بقیع برگرداند و بنیهاشم را آرام کرد و در جوار جدهاش فاطمه بنت اسد (س) در بقیع دفن و از خونریزی و فتنه جلوگیری کرد.
ابنشهر آشوب میافزاید: به هنگام بردن بدن مبارک امام مجتبی (ع) به سوی بقیع، افراد شرور و پست به پشتیبانی امویان به تابوت آن بزرگوار تیراندازی کردند، به طوری که هنگام دفن هفتاد تیر از بدن آن حضرت جدا کردند.
جوبریه بن اسماء گوید:، چون امام حسن (ع) از دنیا رفت و پیکرش را برداشتند، مروان بن حکم فرماندار مدینه سر تابوت را گرفته و میبرد، امام حسین (ع) به او فرمود:
آیا اکنون بدنش را به دوش میکشی در حالی که به خدا سوگند همین تو بودی که خون به دل او کردی و پیوسته از دست تو خون دل میخورد؟
مروان گفت: من با کسی چنان میکردم که حلم و بردباریش با کوهها برابری داشت.
حضرت ابی عبداللّه الحسین (ع) متصدی کفن و دفن امام مجتبی (ع) شدند و جمعی از اصحاب را هم به کمک خواستند و پیکر آن حضرت را به مسجد پیغمبر اکرم (ص) بردند و چون رسم بود که بر بدن بزرگان باید والی مدینه که آن روز «سعید بن عاص» بود، نماز بخواند بنیهاشم ناراحت بودند و گفتند:
به غیر از حضرت ابی عبدالله الحسین (ع) کس دیگری نباید بر امام مجتبی (ع) نماز بخواند.
بنیامیه هم کوتاه آمدند و حضرت سیدالشهداء (ع) بر بدن برادرش نماز خواند ولی وقتی بنیامیه متوجه شدند که بنیهاشم تصمیم دارند بدن مقدس امام مجتبی (ع) را در کنار پیغمبر اکرم (ص) دفن کنند مانع شدند.
حضرت ابی عبدالله الحسین (ع) فرمودند که بنیهاشم بدن امام مجتبی (ع) را به طرف قبرستان بقیع ببرند و آن حضرت را در کنار فاطمه بنت اسد (س) دفن کنند و خود آن حضرت متصدی دفن بدن مقدس امام مجتبی (ع) شد و بعد کنار قبر برادرش نشست و گریست.
محمد بن حنفیه نیز بر سر قبر آن حضرت ایستاده بود گریه میکرد و بعد تمام شهر مدینه ضجه و ناله سر دادند.
«مروان بن حکم» نامهای به معاویه نوشت و در آن نامه خبر راتحال حضرت امام مجتبی (ع) را به او داده بود و نوشته بود که بنیهاشم میخواستند حسن بن علی (ع) را کنار قبر پیغمبر اکرم (ص) دفن کنند با آنکه سعید بن عاص هم تمایل داشت که این کار بشود ولی من بخاطر عثمان مظلوم که در بقیع دفن شده است از دفن امام مجتبی (ع) مانع شدم.
وقتی نامه بدست معاویه رسید خوشحال شد و ابراز شادی کرد و جمعی که اطراف او بودند همه ابراز شادی نمودند.
ابنعباس که بعد از شهادت امام مجتبی (ع) به شام رفته بود وقتی با معاویه ملاقات کرد معاویه به او گفت:
حسن بن علی (ع) وفات کرد؟
ابنعباس گفت: بله خدا او را رحمت کند من شنیدهام که تو با شنیدن شهادت او خوشحال شدهای و سجده شکر کردهای ولی این را بدان که وفات او مرگ تو را به تأخیر نمیاندازد و عمر تو را زیاد نمیکند بنیهاشم از این مصیبتها زیاد دیدهاند وفات رسول اکرم (ص) و علی بن ابیطالب (ع) قبل از این بود، ولی خدای تعالی این مصیبتها را جبران خواهد کرد.
چون امام حسن شهید شد جعده برای معاویه پیغام نوشت که بنا بر وعده باید وفا کنی و مرا به یزید عقد نمایی او راضی نشد گفت: زنی که شوهر خود را به عذر و مکر مسموم کند و جنایت و خیانت بشوهر نماید چگونه قابل اعتماد است و این زن جانیه خسر الدنیا و الآخره از همه چیز محروم شد.
از ابن عباس روایت شده که حضرت رسول اکرم (ص) فرمود که چون فرزندم حسن را به زهر شهید کنند ملائکه آسمانهای هفتگانه بر او گریه کنند و همه چیز بر او بگرید حتی مرغان هوا و ماهیان دریا و هرکه بر او بگرید دیدهاش کور نشود روزی که دیدهها کور میشود و هر که بر مصیبت او اندوهناک شود اندوهناک نشود دل او در روزی که دلها اندوهناک شوند و هرکه در بقیع او را زیارت کند قدمش بر صراط ثابت شود. درروزی که قدمها بر آن لرزان است.
منابع
منتهی الامال / عباس قمی
زندگانی امام حسن مجتبی (علیه السلام) / سید هاشم رسولی محلاتی
جلوات ربانی در شناخت دوازده امام به مقام نورانیت / محمد رضا ربانی
جلاء العیون / محمد باقر مجلسی
تاج الموالید فی الموالید ائمه و وفیاتهم. (خلاصه زندگی چهارده معصوم علیهما السلام) / ابوالعلی فضل بن حسن طبرسی / سید ابو فاضل رضوی اردکانی
امام مجتبی / سید حسن ابطحی
آمال الواعظین / سید ابراهیم حسینی لیلایی
انتهای پیام/ 161