گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس ـ رسول حسنی؛ ماجرای شهادت امام حسن علیهالسلام از مصائب بزرگ و قابل تامل تاریخ اسلام است. حزن و اندوه این مصیبت بر امام حسین علیهالسلام چنان سنگین و گران و بود که تا آخرین لحظه حیات پربارشان در کربلا آن را از یاد نبردند.
شهادت سبط اکبر پیامبر زمینهای شد برای قیام سیدالشهدا علیهالسلام، اگر بگوییم که امام مجتبی علیهالسلام سردار گمنام حادثه عاشوراست سخنی به اغراق نگفتهایم.
در ایام شهادت آن امام همام طی سلسله یادداشتهایی به بازخوانی مقتل امام حسن بن علی علیهالسلام پرداختهایم. این یادداشتها ماجرای شهادت، حوادثی که در تشییع آن حضرت واقع شد و حوادث بعد از تدفین آن بزرگوار را شامل میشود. قسمت اول را از اینجا، قسمت دوم را از اینجا، سوم را از اینجا و قسمت چهارم را از اینجا و قسمت پنجم را در ادامه میخوانید:
جنادة بن ابیامیه گوید: در آن بیماری که امام حسن (ع) به دنبال آن از دنیا رحلت فرمود: به دیدار آن حضرت رفتم و در پیش روی آن حضرت طشتی بود پر از خون که در اثر زهر معاویه لعنة الله آن خونها در طشت ریخته بود. من که آن حضرت را به آن حال مشاهده کردم عرض کردم:ای مولای من چرا معالجه نمیکنید؟
در پاسخ فرمود: ای بندهی خدا مرگ را به چه چیز درمان کنم؟
من که این سخن را شنیدم گفتم: «انا لله و انا الیه راجعون»
در این وقت آن بزرگوار به من رو کرده، فرمود: به خدا سوگند رسول خدا (ص) به ما سفارش فرموده که این امر خلافت را 12 نفر امام از فرزندان علی و فاطمه مالک گردند، و هیچ یک از ما نیست جز آنکه یا مسموم گردد و یا کشته شود، آنگاه طشت را برداشتند و آن حضرت گریست.
یکی دیگر از کسانی که امام مجتبی (ع) را در آن روزها عیادت کرد عمر بن اسحاق بود.
میگوید: من با یکی از آشنایان به عیادت حضرت حسن بن علی (ع) مشرف شدیم. آن حضرت به من رو کردند و فرمودند: از من سؤالاتت را بپرس.
گفتم: نه به خدا قسم من از شما سؤالی نمیکنم تا خدای تعالی شما را شفا دهد و بعدا در حال صحت سؤالاتم را از شما خواهم پرسید.
سپس آن حضرت حرکت کرد و به اتاق مجاور رفت و برگشت دوباره فرمود: از من سؤالاتت را بپرس قبل از آنکه دیگر نتوانی از من سؤالی کنی.
باز من گفتم: تا خدای تعالی شما را شفا ندهد من از شما چیزی سؤال نمیکنم.
فرمود: قسمتی از کبدم در اثر سم از بین رفته و من مکرر مسموم شدهام، ولی این دفعه مثل آن دفعهها نیست.
بالاخره از خدمتش مرخص شدم فردای آن روز که خدمتش رسیدم، دیدم در حال جان دادن است و امام حسین (ع) بالای سر آن حضرت نشسته و از او سؤال میکند که من بعد از شما کشته شدن شما شهادتتان را به که نسبت بدهم و کی شما را مسموم نموده است.
فرمود: او را معرفی کنم که تو او را بکشی.
حضرت حسین بن علی عرض کرد: بلی.
فرمود: اگر قاتل من همان کسی باشد که من گمان میکنم خدای تعالی او را عذاب خواهد کرد و اگر او نباشد من دوست ندارم که بیگناهی بخاطر گمان من کشته شود.
منابع
منتهی الامال / عباس قمی
زندگانی امام حسن مجتبی (علیه السلام) / سید هاشم رسولی محلاتی
جلوات ربانی در شناخت دوازده امام به مقام نورانیت / محمد رضا ربانی
جلاء العیون / محمد باقر مجلسی
تاج الموالید فی الموالید ائمه و وفیاتهم. (خلاصه زندگی چهارده معصوم علیهما السلام) / ابوالعلی فضل بن حسن طبرسی / سید ابو فاضل رضوی اردکانی
امام مجتبی / سید حسن ابطحی
آمال الواعظین / سید ابراهیم حسینی لیلابی
انتهای پیام/ 161