گروه بینالملل دفاع پرس: «سیاست تحریمی» ایالات متحده آمریکا بحث دیروز و امروز نیست؛ تقریباً از سالهای بعد از جنگ جهانی دوم در مواقع لازم این سیاست را بکار بسته است؛ سیاستی که بیشتر علیه کشورهایی بکار گرفته میشود که تهدید نظامی مؤثر نیست. کشور ایران از آن جمله کشورهاست که تقریباً 3 دهه است متأثر از این سیاست میباشد. آخرین تحریم اقتصادی علیه ایران مربوط به تاریخ 4 نوامبر 2018 برابر با 13 آبان 1397 است که مصادف با سالروز تسخیر لانه جاسوسی آمریکا میباشد. در این مجال تلاش خواهد شد برخی از اهداف تحریمهای اخیر را مورد بررسی قرار دهیم:
یک: تضعیف اقتصاد ایران مهمترین هدف تحریمها میباشد؛ چرا که میخواهند با بحرانیتر شدن وضعیت معیشت و حیات اقتصادی مردم، شورش از درون شکل بگیرد و بدین طریق بدون هیچ هزینهای نظام سیاسی را تغییر دهند؛ متأسفانه باید بگوییم به دلیل عملکرد و مدیریت بسیار ضعیف برخی از مسئولان غربگرا در امور اقتصادی به ویژه در مشکلات ارزی و بانک، کوتاهی و تعلل نهادهای نظارتی در امر نظارت، کنترل و مجازات و سیاست مماشات محوری قوه مقننه باعث شده است این سیاست تا حدودی موفق باشد.
دو: حبس کردن ایران در تمامیت ارضی خود؛ میخواهند تمامی ارتباطات و نفوذ ایران را در کشورهای منطقه شامل عراق، سوریه، اردن، لبنان، بحرین و یمن قطع کنند؛ گویا سیاست «سد نفوذ» ترومن رئیس جمهور اسبق آمریکا در خصوص ایران در حال اجراست؛ طبق سیاست مذکور آمریکایی تلاش داشتند مانع نفوذ کمونیسم در کشورهای مختلف جهان به ویژه همسایگان شوروی همانند ترکیه و ایران شوند؛ اینک هم تلاش میکنند مانع نفوذ ایران و تفکر اسلام ناب محمدی در کشورهای مختلف جهان اسلام به ویژه منطقه خاورمیانه شوند.
در این راستا رهبران آمریکا مصر هستند ایران را از سوریه خارج کنند تا دسترسی ایران به دریای مدیترانه محقق نشود. همچنین به منظور کنترل منابع نفتی عراق، تلاش میکنند از نفوذ ایران در این کشور بکاهند.
سه: قطع ارتباطات حسنه و استراتژیک میان ایران و قطر؛ در حوزه مشترک ایران و قطر حدود 51 تریلیون متر مکعب گاز ذخیره شده وجود دارد؛ لذا مسئله «فروش سهم قطر از مسیر ایران یا گذرگاه عربستان- اردن» به لحاظ ژئوپولیتکی امر بسیار مهمی میباشد.
چهارم: اعمال محدودیتها و موانع نظامی؛ ایلات متحده نگران از منافع خود در کشورهای منطقه از جمله عربستان و اسرائیل است؛ لذا تلاش میکند قدرت نظامی ایران را محدود کند. مهمترین هدف حضور رهبران کشورهای غربی در برجام هم، کنترل و مقابله با افزایش قدرت هستهای و موشکی ایران بود. گویا آمریکایی بعد از شکست در این پروژه، میخواهند با تأسیس «ناتوی عربی» متشکل از 9 کشور عربستان، کویت، بحرین، قطر، عمان، مصر، اردن، امارات و آمریکا، عرصه را برای مانورهای نظامی ایران تنگ تر کنند.
پنج: تشکیل محورهای ضد ایرانی؛ تقریباً چند سالی است ایالات متحده با تشکیل مثلت اسرائیل- عربستان - مصر، سیاستهای دشمن ستیزانه [به ویژه در مسئله سوریه] علیه ایران بکار میبندد. نباید فراموش کنیم که مصر یکی از کشورهای مهم و مؤثر منطقه است. اگر جریان اخوان المسلمین با رهبری محمد مرسی در حاکمیت مصر باقی میماند و مثلت ایران- مصر- ترکیه شکل میگرفت؛ امروز نه شاهد ظهور گروههای رادیکالی مثل داعش بودیم و نه حضور مستقیم و گسترده غرب در منطقه.
شش: رودرو قرار دادن ایران و ترکیه و جدایی میان آنها؛ رهبران آمریکا خوب میدانند که ترکیه نقش حیاتی در حمایت و حفاظت از ایران در عبور از بحرانها دارد؛ چنانچه در تحریم های سال های 2011، ترکیه به صورت پنهان و آشکار از ایران حمایت کرد و از اثرات تحریم کمی کاست. همچنین ایالات متحده در بحث سوریه هم، همواره تلاش می کنند با تأکید بر تضاد اختلافات و منافع، ترکیه را از مدار ایران خارج کند.
هفت: کنترل تنگه هرمز و دریای خلیج فارس؛ ایالات متحده آمریکا میخواهد با کنترل تنگه هرمز و دریای خلیج فارس، مسیر ارتباط چین و هندوستان برای دستیابی به منابع انرژی ایران را قطع کند و بدین ترتیب فروش منابع نفتی و گازی ایران را محدود و یا متوقف کند.
ختم کلام اینکه اوضاع نظام جهانی چندان خوب نیست و هر کشور برای کسب منافع ملی و عبور از بحرانها تلاش مضاعف میکند؛ لذا نباید سیاست تحریمی را بدین دلیل که قدرت یکجانبه گرایانه ایالات متحده آمریکا در حال تضعیف است و کشورهای اروپایی علیه این کشور هستند و چین و روسیه به قدری قدرتمند هستند که بتوانند بر حاکمیت دلار خاتمه دهند.
بنابراین تنها راه رهایی مدیریت دقیق و کارآمد امور داخلی کشور ایران است تا با ذخیره منابع از یک طرف نیازهای ضروری مردم تأمین شود و از طرف دیگر قدرت مقاومت بیشتر شود.
انتهای پیام/ 411