آزاده «صادق مهماندوست» از اردوگاه‌های عراق روایت کرد؛

تشکیل کابینه در اسارت/ ترس بعثی‌ها از عکس امام (ره)

آزاده هشت سال دفاع مقدس گفت: یکی از زیباترین صحنه‌های بیاد ماندنی اسارت زمانی بود که افسر عراقی به ناتوانی‌اش در مقابل اسرای ایرانی اقرار کرد.
کد خبر: ۳۲۳۰۱۵
تاریخ انتشار: ۲۱ آذر ۱۳۹۷ - ۱۱:۱۰ - 12December 2018

تشکیل کابینه دولت در اسارت/ ترس بعثی‌ها از عکس امام (ره)به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، صادق مهماندوست از آزادگان هشت سال دفاع مقدس، متولد سال 1344 و بازنشسته آموزش و پرورش است که سال 61 در عملیات خیبر و در دومین اعزام خود به جبهه های جنگ به اسارت دشمن درآمد. در ادامه بخشی از خاطرات وی از روزهای اسارت را می خوانیم.

آموزش هندوانه خوری

در یکی از روزها اتفاق جالبی در اردوگاه رخ داد و آن آوردن تعدادی هندوانه پس از چند سال به اردوگاه بود که باید جهت استفاده اسرا تقسیم می شد. به هر آسایشگاه با جمعیت بیش از صدنفر، حدود هفت یا هشت هندوانه می رسید، موضوع این بود که چطور باید آن را بین جمعیت تقسیم می کردیم.

جالب تر این که یکی از افسران عراقی معروف به «پلنگی»، که مردی بسیار خشن و بی ادب بود رو به جمعی از اسرا کرده و گفت: این میوه را که آورده ایم، هندوانه است. باید آن را بشکافید و مواد قرمز داخل آن را بخورید و از خوردن پوست و مواد بیرونی آن خودداری کنید!

شاید این فرد متکبر جدا فکر می کرد که اسرای ایرانی، چیز عجیبی بنام هندوانه را ندیده اند، غافل از اینکه بسیاری از اسرا خودشان در ایران جالیزهای بزرگ هندوانه داشتند و این طرز نگاه توسط عراقی ها نشان از بی اطلاعی مزدوران بعثی داشت.

سفره ناهار صحنه سازی شده!

یکی از خاطرات جالب مربوط به روزی می شد که به همراه نامه ارسالی از ایران برای یکی از دوستان، عکسی از فامیل و خانواده آن اسیر، در حالی که سر سفره نهار نشسته و عکس یادگاری گرفته بودند برای فرزندشان در اسارت ارسال کردند.

در یکی از روزها سرباز عراقی عکس خانوادگی این آزاده را در دستش دید و با مشاهده غذاها و دیگر امکانات سفره غذا بسیار تعجب کرد و با شگفتی پرسید که این عکس از کجاست؟ وقتی پاسخ شنید که از ایران است باور نکرده و با حالتی عجیب گفت مگر می شود در ایران این همه غذا و امکانات برای یک خانواده باشد؟ حتماً این عکس صحنه سازی شده و ساختگی است.
البته با تبلیغات شدید رسانه های دشمن، تصور این سرباز زیاد دور از ذهن نبود.

ترس بعثی ها از تصویر امام در عکس های ارسالی برای اسرا

در اسارت یکی از چیزهایی که باعث انبساط خاطر و شادی بچه ها می شد ملاحظه عکس هایی بود که از ایران می آمد. هر 2 ماه یکبار که صلیب سرخ نامه بچه ها را می آورد تعداد بسیار محدودی از عکس های خانوادگی و نزدیکان اسرا همراه آن ها بود که در وهله ی اول باعث خوشحالی خود آن فرد و سپس سایر بچه ها می شد. البته تعداد زیادی از عکس ها هم در سانسور عراقی ها گرفتار می شد و بدست اسرا نمی رسید.

یکی از دلایل برداشتن عکس ها توسط عراقی ها این بود که در عکس ارسالی از ایران اگر یک عکس کوچک از امام (ره) در طاقچه منزل داخل عکس و یا اسم محلی که بنام امام و... روی تابلوی پشت عکس بود، دشمن احساس می کرد که این عکس یا مطلب باعث تحریک اسرا و یا افزایش روحیه مقاومت آن ها شود لذا از تحویل آن به بچه ها جلوگیری می کردند.

کابینه دولت در اردوگاه اسرای ایرانی

یکی از زیباترین صحنه های بیاد ماندنی اسارت زمانی بود که دشمن به توانایی اسرا اعتراف کرد، روزی که «سرتیپ نظر» افسر مسئول رسیدگی به امور اسرای جنگی عراق طی جلسه ای با حضور مسئولین آسایشگاه ها که نماینده اسرا بودند از وحدت و همدلی و سازماندهی اسرا در پیشبرد اهداف نظام اسلامی به تنگ آمده و تمامی شیوه های دستگاه های اطلاعاتی خود را در انحراف آزادگان عاجز دیده بود، زبان به اقرار گشوده و بعد از مقدماتی و با طعنه و تمسخر و خطاب به برادر علی ـ الف که از عزیزان آزاده استان خوزستان و مسوول اردوگاه و منتخب اسرا بود گفت: حالا در اردوگاه برای خودتان جمهوری اسلامی تشکیل داده اید؟ لابد تو هم رئیس جمهور آنها هستی و اینها (خطاب به مسئولین آسایشگاه ها) هم وزرای تو و این هم (خطاب به دکتر جواد ـ ف مسئول بهداری اسرا) حتماً وزیر بهداشت شماست و سپس شروع به تهدید کردن نمود.

این لحظه یکی از خاطره انگیزترین روزهای اسارت بود چرا که دشمن علناً به ضعف و ذلت خود در مقابل وحدت و همدلی و اعتقاد اسرا به نظام اسلامی پی برده بود و به آن اعتراف می کرد.

انتهای پیام/ 141

نظر شما
پربیننده ها