به گزارش گروه سایر رسانههای دفاع پرس، جامعه قرآنی کشور در بیستوهفتمین دیدار خود باخانوادههای معظم شعدا در سال ۱۳۹۷ به دیدار خانواده شهید سیدمجتبی میرغفاری رفتند.
شهید سیدمجتبی میرغفاری ۱۹ دیماه سال ۱۳۳۹ در تهران به دنیا آمد. مادرش معلم قرآن بود و سیدمجتبی هم با تشویقهای مادر راه قرآن را در پیش گرفت و به قاری خوشخوانی تبدیل شد.
از همان دوران نوجوانی و جوانی فعالیتهای فرهنگی و مذهبی زیادی داشت و برای رفع مشکلات اطرافیان صندوق قرضالحسنهای تشکیل داد. پس از اخد دیپلم به عنوان کارمند شهرداری تهران مشغول کار شد و همزمان با کار تحصیل در رشته مدیریت را هم در دانشگاه آغاز کرد.
حضور در جلسات شیخ حسین انصاریان، حضور در هیأتهای مذهبی مختلف و راهاندازی جلسه قرآن در حسینیه جاننثاران از جمله فعالیتهایش بود. همچنین همکاری با شورای نگهبان در سالهای اول انقلاب از دیگر برنامههایش بود.
با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان سرباز راهی جبهه شد و بلافاصله پس از پایان خدمت سربازی به صورت داوطلاب راهی منطقه شد. در سالهای حضور در جبهه در عملیاتهای مختلفی شرکت کرد و چندین نوبت مجروح شد تا اینکه روز ۱۴ دیماه ۱۳۶۵ در جریان عملیات کربلای ۵ به درجه رفیع شهادت نائل شد و پیکر مطهرش در قطعه ۲۶ بهشت زهرا آرام گرفت.
از این شهید عزیز یک فرزند پسر به نام سیدحسین به یادگار مانده است.
در ادامه گزارشی از دیدار جامعه قرآنی با خانواده این شهید والامقام به روایت خبرگزاری فارس تقدیم میشود.
در ابتدای این دیدار رحیم قربانی مسئول سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ بااشاره به آغاز بزرگداشت یادواره شهدای قرآنی از سال ۱۳۹۲ گفت: هدف از این کار شناسایی شهدای قرآنی و معرفی آنها به عنوان الگو به عموم مردم است.
ستاد شهدای قرآنی باحضور همه دستگاهها و نهادهای قرآنی شکل گرفته و نمایندگان همه دستگاههای فعال در حوزه قرآن در این عرصه فعالیت دارند. البته علاوه بر این دیدارها یادواره شهدای قرآنی چاپ کتاب و تولید مستند هم از جمله فعالیتهای این ستاد است.
در ادامه محمدرضا ابوالقاسمی استاد و پیشکسوت قرآنی کشور گفت: امروز باحضور در این خانه رز ما متفاوت بود. شهیدی که هم از سادات و فرزند حضرت زهرا (س) است و هم قاری قرآن. آقا میفرمایند این شهدا ستارههایی هستند که ما راه را گم نکنیم.
سپس احمد ابوالقاسمی مدیر رادیو قرآن در سخنانی کوتاه گفت: تجربه دوستی با ۲۵ شهید به من ثابت کرد کسی شهید میشد که خودش این را میخواست و از حالات و حتی چهره افراد میشد پیش بینی کرد که شهادت این عزیزان نزدیک است.
ادامهدادن راه مادر توسط شهید
در ادامه همسر شهید به بیان خصوصیات این شهید عزیز پرداخت و گفت: شهید سیدمجتبی میرغفاری در خانوادهای مذهبی و مأنوس با قرآن متولد شد مادر شهید هم از مبارزان این منطقه در زمان ستمشاهی بودند و این شهید هم راه مادر را در زمینه قرآن پیش گرفت.
استعفا از شهرداری برای حضور در جبهه
این شهید عزیز چهار سال مداوم در منطقه حضور داشت. وی برای حضور در جبهه از شهرداری استعفا داد، زیرا محل کارش به او اجازه رفتن به جبهه را نمیداد. البته شهرداری استعفایش را نپیرفت، اما همه چیزش را رها کرد و به جهاد پرداخت و نهایتاً سال ۱۳۶۵ به شهادت رسید.
تلاوت قرآن و استفاده از سبک شیشع و منشاوی
قرائت قرآن و راهاندازی جلسه قرآن از جمله فعالیتهایش بود و عمل به قرآن مهمترین برنامه زندگیاش بود. زندگی روزمرهاش را با قرآن تنظیم کرده بود و کاری به جز این انجام نمیداد. در تلاوت از سبک استاد شعیشع استفاده میکرد و به ترتیل منشاوی علاقه زیادی داشت. مداح اهل بیت (ع) هم بود و در جلسات و هیأتهای مختلف حضور پیدا میکرد، از تجملات بسیار دوری میکرد. به مال حلال بسیار تأکید داشت و در زندگی خیلی دقت میکرد.
تغییر حالات شهید چند روز مانده به شهادت
فرزندمان را بسیار دوست داشت و عاشقانه با او رفتار میکرد، اما در یک ماه آخر زندگی در یادداشتهایش نوشته بود دیگر دوست ندارم پسر و همسرم را ببینم نمیدانم چرا؟ هر روز حالاتش را در یک ماه آخر یادداشت میکرد و برایم به عنوان نامه میفرستاد و چند روز به شهادت نوشت: که نمیدانم چرا دیگر دلتنگ نمیشوم. گویا به تکامل رسیده بود به یقین رسیده بود. بسیار جای تعجب بود که یک انسان در سن بیست و چند سال به چه درجاتی میرسد که اینگونه عمل میکند و نهایتاً بالاترین درجه یعنی شهادت نصیبش میشود. افتخاری بود برای من که چند صباحی کنار و همراهش باشم.
اتفاقی میافتد که به نفع من است و به نفع شما نیست
یک ساعت مانده به شهادت از خواب میپرد و فریاد میزند. همرزمان به او میگویند چه در خواب دیدی، میگوید: همین قدر بگویم که اتفاقی افتاد که به نفع من و به ضرر همه شما بود.
دوست صمیمی و داییاش اسماعیل مؤمن ثانی بود که با هم در جلسات شرکت میکردند با آقایان قرهشیخلو و توپچی هم دوست و همجلسهای بودند و در جلسات استاد خدام حسینی هم شرکت میکردند.
خیلی تأکید داشت که وصیتنامهام را برای میفرستم، اما این وصیت هیچگاه به دستم نرسید. جالب است چهار سال قبل نامهای از وی در لای یک کتاب پیدا کردم که دستنوشتهای از وی است که در آن حالاتش را بیان کرده بود و اینکه به مادرش گفته بود که افتخار کنید که فرزندتان شهید شود. پشتسر امام حسین (ع) نماز بخواند.
فرزند شهید: راهش را ادامه میدهم
در ادامه سیدحسین میرغفاری برای حاضران سخن گفت و درباره پدر اظهار داشت: من تنها یکسال داشتم که پدر را از دست دادم و خاطره چندانی از وی ندارم، اما وصف پدر را از دوستان میشنیدم و تلاش میکردم راهش را ادامه دهم. در همین زمینه تلاوت و مداحی را هم دنبال کردم.
عمل به قرآن مهمترین خصوصیت این شهید بود و باید همه ما راه این شهدا را ادامه دهیم. جامعه قرآنی شاید دغدغه قرآنی کردن مردم را داشته باشد، اما در عمل اتفاق چندانی رخ نمیدهد و وظیفه جامعه قرآنی است که در این زمینه گام بردارند. متأسفانه در مدارس کسانی معلم قرآن هستند که تخصص لازم را ندارند و باید فعالان و متخصصان قرآنی در این زمینه وارد عمل شوند.
در ادامه مادر همسر شهید به بیان خصوصیات دامادش پرداخت و گفت: این شهید بزرگوار یکی از افتخارات بزرگ همه ما است. عزیزی که تعلقی به دنیا نداشت. من پیش از انقلاب فعالیتهای زیادی با مادر شهید داشتم و جلسات زیادی برگزار میکردیم. بعد از انقلاب هم پشت جبهه فعالیت داشتیم تا اینکه یک روز حاج خانم مادر شهید به منزل ما آمد و دخترم را برای پسرش خواستگاری کرد و گفـت: ما که همیشه در کنار هم هستیم بهتر است با هم فامیل هم بشویم.
جوانی بسیار پاک، مؤدب و عامل به قرآن بود و با اینکه سن دخترم کم بود و ابتدا همه مخالف بودیم، اما در ادامه قبول کردیم و این دو جوان با هم عقد کردند. بسیار ساده در مسجد ابوذر عقد آنها جاری شد و فوراً به منطقه رفت.
مدتی بعد برگشت و مراسم بسیار سادهای برگزار کردند و زندگی را آغاز کردند. در ادامه خداوند فرزندی به آنها داد، اما حضور در منطقه را رها نکرد حتی ما با او مخالفت کردیم که حال که فرزنددار شدهای به جبهه نرو، اما خداحافظی کرد و رفت. جالب است پدر و مادرش هم در منطقه بودند و او هم همسر و فرزندش را به منزل ما آورد و به ما سپرد. هنگام وداع مدام بازمیگشت و پشت سرش را نگاه میکرد و این آخرین دیدار ما بود.
انتهای پیام/ 112