به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، اما شهید مظلوم، آیت الله بهشتی در یک سخنرانی در جمع دانشآموزان در سالهای ابتدایی انقلاب، به بیان ابعاد تاریخی و تحلیلی این نهضت بزرگ پرداخته است. ارائه یک تحلیل جامع با بیانی ساده که برای نوجوانان کاملا قابل فهم است از ویژگیهای برجسته این سخنرانی محسوب میشود. خواندن این سخنرانی یا گوش دادن به آن البته برای همه اقشار و گروههای سنی آموزنده است.
مؤسسه فرهنگی «خاکریز ایمان و اندیشه» متن این سخنرانی را در قالب یک کتابچه زیبا طراحی و عرضه کرده است. این کتاب که در واقع یک جزوه جمع و جور است در 20 صفحه و با قیمت 800 تومان منتشر شده است و جهت تهیه آن میتوانید با شمارههای 66377848 و 66063805 تماس بگیرید.
بخشهایی از متن این سخنرانی در ادامه آمده است:
«...در میان راه وقایع زیادی رخ داد. تا نیمهی راه- بلکه تا دو سوم راه- هنوز سیمای حرکت اباعبدالله این بود که مردم کوفه از او دعوت کردهاند. اباعبدالله و یاران و اصحابشان میآیند به کوفه تا آنجا فرمانروا بشوند. ولی در منزل ثعلبیه دو نفر آمدند خدمت امام عرض کردند: ما خبری داریم. علانیه بگوییم یا در جلسهی سری؟ فرمود: نه، من چیز سری ندارم از اصحاب و یاران خودم، علانیه بگویید. گفتند: ما در کمی پیش از اینکه به اینجا برسیم به یکی از مسافران که از کوفه میآمد برخورد کردیم. مرد بسیار مورد اعتمادی است. گفت: من از کوفه بیرون آمدم در حالی که مسلم بن عقیل، نمایندهی حسین، هانی بن عروه و عبدالله بن یقطر، بزرگترین و سرشناسترین حامیان حسین در کوفه کشته شدند. حضرت فرمود: إِنَّا لِلهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ.
در منزل بعد، در منزل اذیب، به حضرت خبر دادند فرستادهی شما- حضرت از وسط راه قیس بن مسهر صیداوی را فرستاده بود به کوفه که حرکت امام را اطلاع بدهد و قیس به دست عمّال ابنزیاد گرفتار شد و کشته شد که آن هم داستان بسیار آموزندهای دارد- در منزل اذیب به حضرت خبر دادند فرستادهی مخصوص شما به کوفه بدست عمّال ابنزیاد کشته شد. در منزل زباله امام همهی کسانی را که با او بودند جمع کرد. در آنجا برای آنها صحبت کرد. خطابهای خواند. بعد از حمد و ثنای الهی چنین فرمود: «إِنَّهُ قَدْ نَزَلَ مِنَ الْأَمْرِ مَا قَدْ تَرَوْنَ وَ إِنَّ الدُّنْیَا تَغَیَّرَتْ وَ تَنَکَّرَت»، حوادث اینطور است که میبینید. این حوادث اینجور رخ داده وضع عوض شده بطور کلی. وضع محیط عوض شده «أَدْبَرَ مَعْرُوفُهَا وَ اسْتَمَرَّتْ حِذَاءً»، خوبیها پشت کرده به مردم، تلخیها مستدام و پیگیر شده «وَ لَمْ یَبْقَ مِنْهَا إِلَّا صُبَابَةٌ کَصُبَابَةِ الْإِنَاءِ»، یک تهماندهای از این کاسهی زندگی مانده «وَ خَسِیسُ عَیْشٍ کَالْمَرْعَى الْوَبِیلِ»، زندگانی پست بیارزشی است، مثل چراگاه آفتزا، بیشتر از آن باقی نمانده.
بعد میخواهد اعلام کند چرا؟ چرا از نظر امام حسین زندگی دنیا و محیط اینقدر فاسد شده؟ چون نان امام حسین توی روغن نیست؟ چون زندگی امام تأمین نیست؟ نه! زندگی امام حسین تا آخرین لحظات با بهترین وجه تأمین میشده. چرا پس زندگی بر امام حسین تلخ است؟ به کام امام تلخ است؟ «أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَ لَا یُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْبَاطِلَ لَا یُنْتَهَى عَنْهُُ؟»، نمیبینید کسی به حق عمل نمیکند و کسی از باطل خودداری نمیکند و از گناه خودداری نمیکند؟ بعد فرمود: اعلام میکنم- از همینجا وضع عوض شد- «لِیَرْغَبِ الْمُؤْمِنُ فِی لِقَاءِ رَبِّهِ»، هر مرد با ایمانی باید از حالا خودش را برای مرگ آماده کند و مشتاق لقاء خدا باشد. «فَإِنِّی لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَیَاةَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَماً»، اما من که پیشوای شما هستم، مرگ را برای خودم خوشبختی جاودان میبینم و زندگی و همزیستی با ستمگران را مایهی تیرگی دل و جان. از اینجا پایه و اساس عوض شد.
مورخین نقل میکنند از همینجا امام فرمود هرکس میخواهد برود برود. هرکس به طمع زندگی با من آمده برود. بسیاری از اطرافیان امام حسین رفتند. امام با زبدهی یاران و خاندان خودش از اینجا حرکت کرد. حرکت کرد و آمد و آمد ..."