گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس- رسول شادمانی؛ در شماره نخست خواندید که سفر مظفرالدین شاه قاجار به فرانسه منجر به علاقهی وافر او به دستگاه سینماتوگراف شد که به تازگی توسط برادران لومیر اختراع شده بود. علاقهی شاه قاجار به این دستگاه موجب شد در سال 1297 هجری شمسی نخستین دستگاه سینماتوگراف که تصاویر متحرک را روی پرده نمایش میداد وارد ایران شود، اما این آغاز ورود سینما به ایران نبود. سینماتوگراف به عنوان ابزار سرگرمی و تفریح مظفرالدین شاه به کاخ سلطنتی وارد شد تا عکاس باشی از حالات مختلف شاه سَرخوش عکس بگیرد و بر پرده به نمایش درآورد.
رشد و توسعهی روزافزون سینما در دیگر کشورها مرهون خاصیت اجتماعی بودن آن بود که در میان مردم و برای مردم ارتقاء مییافت، اما در ایران منحصر به دربار بود و موظف به ثبت و ضبط فیلمهایی از زندگی زنان حرمسرا، خواجگان، شکار شاه، جشنها و مراسم عروسی و ... و محل نمایش آنها اندرونی شاه و شاهزادگان بود.
جذابیت این دستگاه برای شاه و درباریان به قدری بود که سرانجام خود مظفرالدین شاه تصمیم به ساخت فیلم گرفت و اولین فیلم را از زندگی خواجههای درباری کارگردانی کرد. شاید بر این اساس باید مظفرالدین شاه قاجار را نخستین کارگردان سینمای ایران دانست. در هر حال مردمان بیرون کاخ میبایست منتظر میماندند تا شاه از بازی با این دستگاه شگفت انگیز ارضاء شود و راه به بیرون یابد.
میرزا ابراهیم خان صحاف باشی که فرنگ دیده بود و با سینما در لندن آشنا شده بود و آن را فهمیده بود، سرانجام موفق به شکست انحصار سینما در ایران شد. او سینما را از کاخ سلطنتی به کوچه و بازار شهر و میان مردمی برد که چند سالی بود از وجود دستگاهی مدرن و شگفت انگیز در کاخ پادشاه خبرها میشنیدند. مردمی که به واسطۀ بی درایتی شاه و شاهزادگان قجری روزگار به کامشان نبود و شاید این مولود نوپای دنیای هنر میتوانست حال فرهنگی و اجتماعی آنها را بهتر کند.
میرزا ابراهیم که درسخوانده دارالفنون نیز بود در سال 1283 برای نخستین بار در خیابان چراغ گاز تهران تصاویر متحرک و حیرت انگیز را برای مردم نمایان کرد. در آن ایام برخی حجره ها، مغازهها و اماکنی که امکان ایجاد پردهی نمایش و پخش فیلم داشت حکم سالن سینما را پیدا میکرد و مردم برای دیدن این تصاویر در حال حرکت، هجوم میبردند تا اینکه پس از مدت کوتاهی نخستین سالن سینمای ایران در همان خیابان و توسط میرزا ابراهیمخان احداث و راه اندازی شد.
در آن ایام جذابیت تماشای تصاویر متحرک برای مردمی که تا پیش از این تصاویری ثابت در قالب عکس دیده بودند به قدری بود که محتوا اهمیتی نداشت، بنابراین بیشتر فیلمهای به نمایش درآمده تصاویری مستندگونه از حرکت قطارها و خودروها در فرنگ و گاه پخش اخبار بود که اغلب نیز از روسیه به دست میآمد. هرازگاهی هم فیلمهای کوتاه کمدی به نمایش در میآمد. بلیتهای سینمای میرزا ابراهیمخان یک، دو و پنج ریال بودند.
سینما حال مردم را خوب کرده بود، هرچند که مصائب اجتماعی زمان و فقر فرهنگی حاکم، خیلی زود مخاطبان سینما در ایران را طبقه بندی کرد و بهره مندی از آن مختص دستهای خاص از مردم شد. با این وجود عمر سینمای میرزا ابراهیم خان صحاف باشی به یک ماه بیشتر نرسید.
جمال امید (نویسنده و تاریخ نگار سینما) در مورد تعطیلی سینما در بدو ورودش به ایران، دو روایت را بازگو میکند. نخست اینکه گروهی از مردم با بدگویی از سینما و بی دین دانستن آن باعث میشوند شیخ فضل الله نوری به تکفیر سینما بپردازد و به همین دلیل صحاف باشی سینمایش را تعطیل میکند. روایت دوم هم اینکه، چون صحاف باشی از مبارزان مشروطه خواه بود و درگیریهایی با حاکمیت داشت، درباریان سینمای او را تعطیل کردند و پس از آن هم صحاف باشی پروژکتور نمایش فیلم خود را به اردشیرخان واگذار کرد.
گفته میشود که میرزا ابراهیم خان مردی آزادی خواه بود و در سفرهایی که به اروپا داشت با کاربرد مردمی و اجتماعی سینما بیشتر از کاربری دستگاه سینماتوگراف آشنا شده بود. سینما در ایران در بدترین شرایط ممکن اجتماعی و فرهنگی متولد شده است. اعتراضات ناشی از فقر و نابسامانیهای اجتماعی، نشات گرفته از بی کفایتی حاکمان به اوج رسیده است. شهرهای بزرگ درگیر آشوب و اعتراضات مردمی است. مشروطه خواهان، انقلاب خود را علنی کردهاند. با شروع انقلاب مشروطه کشور در تب و تاب افکار انقلابی میسوزد و میرزا ابراهیم که تاثیر اجتماعی سینما را در غرب درک کرده است خوب میداند که این سوغات فرنگی تا چه اندازه میتواند برای ترویج افکار و عقاید آزادی خواهی مؤثر باشد. او در سینمایش فیلم هایی، چون «جنگ ترانسوال آفریقای جنوبی» و نیز فیلمهای خبری نمایش میدهد. نمایش این فیلمها مردم معترض و ناخوش از ناملایمتیها را به وجد میآورد و گویی نقشۀ را برای ایشان ترسیم میکند. این روند با توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی موجود، به مذاق حاکمیت که درپی سرکوب است خوش نمیآمد. حالا دیگر سینما برای قجرها هیچ جذابیتی ندارد. آنها معتقدند که ما در آستین پرورش دادهاند.
سینما، اما خیلی زود مرزهای بین المللی را درنوردیده و با حمایت دولت ها، بی وقفه در حال رشد و توسعه است. "پاریس" مهد فیلم و سالنهای نمایش، در پی ارتقاء دانش و فرهنگ اجتماعی و علوم انسانی بیشترین بهره را از سینما میبرد. "لندن" گوی سبقت را از او ربوده است. "رم"، "بروکسل"، "مادرید" و دیگر شهرهای بزرگ اروپا خیلی زود به جادوی سینما پی بردهاند و زمینهی توسعۀ آن را ایجاد کردهاند. اختلافات سیاسی در اروپا و جهان بالا گرفته است و جنگ جهانی اول در راه است؛ و سینما ابزاری بسیار مهم و استراتژیک برای پیروزی و موفقیت در این نبرد تعیین کننده است.
اینجا در ایران، مظفرالدین شاه که سینما را با شوق، اما بدون آگاهی و در جهت ارضاء ذهن تنوع طلب و نوجوی خود به کشور آورده، از دنیا رفته و فرزندش محمدعلی شاه قاجار به پادشاهی رسیده است. محمدعلی شاه در پی تثبیت تاج و تخت خود علاوه بر مشروطه خواهان، سینما را نیز قربانی میکند. ماموران دولتی به دستور شاه، ابراهیم خان را دستگیر و تبعید میکنند. میرزا ابراهیم خان به اجبار راهی بیابانک و جندق و سپس کربلا و هندوستان میشود. رسیدن او به هندوستان مقارن با به توپ بستن مجلس توسط نیروهای مستبد محمدعلی شاه است.
در این زمان سینما مورد استفاده دو قطب متضاد فکری در کشور قرار گرفته است، به طوری که تا قبل از استبداد صغیر، انقلابیون مشروطه از این صنعت نوپا (گاه به شکل خصوصی) برای بالا بردن آگاهیهای مردم و جامعه استفاده میکردند و پس از شکست انقلاب و سرکوب انقلابیون، دولتیها با هدایت دربار سینما را به نفع خود و بر علیه مشروطه خواهان به انحصار درآوردند. محمدعلی شاه مجلس را به توپ بست و فاتحۀ دموکراسی را در ایران برای سالیان سال خواند و سینما این تحجرگرایی اندوهبار را به نفع فاتحان و حاکمیت ثبت و ضبط میکرد.
ادامه دارد ...
انتهای پیام/ 130