به گزارش خبرنگار دفاع پرس از ساری، «سیدحسین ولیپور» جانشین اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان مازندران در یادداشتی به مناسبت چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی نوشت:
«تا زِ میخانه و می، نام و نشان خواهد بود
سرِ ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
حلقۀ پیر مغانم ز ازل در گوش است
بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
برو ای زاهد خودبین که ز چشم من و تو
راز این پرده نهان است و نهان خواهد بود
40 سال از پیروزی نور بر ظلمت میگذرد. انقلاب اسلامی ما در تاریخ بشریت حادثهای شگرف و به همان اندازه یگانه است. این انقلاب، محصول مجاهدتها و ایثارگریهای انسانهای دردمند و دل آگاه است. پردههای غفلت چشمان آحاد ملت را در سراسر دوران طاغوت پوشانده بود. به لطف جاهلیت گسترده و عافیت طلبیهای موجود، جور و جرمهای حکومت نیز، لباس حق و حقیقت بر تن داشتند. وارثان زر و تزویر، چون غلامان حلقه به گوش برای صاحبان قدرت و زور، یاریگر حیات طاغوت بودند. در این وانفسا، فریادگری برخاست و صدایش شبیه صدای حسین (ع) بود. کم کم این صدا طنین انداز شد. ملت خفته و جداگشته از هویت خود، به لبیک برخاست. از همان خرداد 42، روح الله امام امت شد. شور خمینی در رگها جاری شد:
لبخند تو خلاصۀ خوبیهاست
لختی بخند، خندۀ گل زیباست
پیشانیت تنفس یک صبح است
صبحی که انتهای یک شب یلداست؛ ای امام
با امام همه چیز به دست آمد، ایمان به دلها برگشت، آگاهی و هوشیاری بر ذهنها نشست. 15 سال درد و هجران و تبعید نیاز بود تا به امت برسیم. چه لالههایی که تا بهمن 57 سر بریده شدند. از حلقوم این لاله ها، نجات وطن سروده میشد و به یک صدا میخواندند:
دوباره می سازمت وطن، اگرچه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو میزنم، اگرچه با استخوان خویش
در 12 بهمن 57 امام امت از تبعید به میهن بازگشت. 10 روز نیاز بود تا فجر انقلاب کامل شود. اما 22 بهمن تازه آغاز راه بود. استقرار و تثبیت نظام، به صلابت و پایداری گره خورد. زوزۀ گرگان از هر سو بلند شد. فرصت طلبان معاند در داخل و مستکبران بیرونی دست به دست هم دادند تا ندای فرزندان علی (ع) را خاموش کنند. اما نمیدانستند هنوز جوشنِ بی پشتِ مرتضی با ماست و ندیدند به مشتِ یَلان، ذوالفقارِ مولا را. توطئه پشت توطئه. سرانجام به صدام توسل جستند. دست در دست یکدیگر کمر به نابودی ایران بسته بودند. از منافقان کوردل تا مفت خوران شیخ نشین، به یاری صدام شتافتند. اما نبض تمام آنها در دست آمریکای جنایتکار بود. خیلی زود به صخرۀ ایمان یک ملت خوردند. آنها نمیدانستند که با هر حرکتشان، بر صلابت این ملت اضافه خواهد شد. آنها نمیدانستند که با هر شهیدی از ما، درخت انقلاب تنومند خواهد شد و با جنگ، انقلاب ما برای همیشه بیمه میشود، بیمۀ شهیدان:
آن فرو ریخته گلهای پریشان در باد
کز می جام شهادت همه مدهوشانند
نامشان زمزمۀ نیمه شب مستان باد
تا نگویند که از یاد فراموشانند
سنگینی بار انقلاب، همواره بر دوش شهیدان است:
بار بر دوش آنهاست، آه آری همانها
پاکها، نازنینها، خوبها، مهربانها
ما چه کردیم باری، نالهای شکوه واری
شد وطن زنده اما، زان جوانها و جانها
انسجام و هماهنگی در سه ضلع ایمان، وحدت و ولایت، نَفَس طمعکارانِ به این سرزمین را برید. صدام به مجنون خانۀ خود باز گشت و با دست خود، غل و زنجیر به گردن آویخت و به طناب خشم ملت خود گرفتار شد. انقلاب ما از بزرگترین آزمون خود سربلند بیرون آمد و بیرق آن از روح الله به سید علی رسید. حیلههای دشمنان هیچگاه به پایان نرسید ولی کشتی انقلاب با هیبت و قدرت به پیش تاخت. به برکت پایداری و ایمان، بزرگی و عزت، به سرزمینمان لبخند زد. پنجرههای پیروزی در فراسوی مرزها، یکی پس از دیگری گشوده شدند. «ما می توانیم» در عرصۀ قدرت و امنیت تعبیر شد. اما، شیاطین هیچگاه بیکار نمینشینند. راههای ورود تنها در عرصۀ نظامی تعریف نمیشود. باید هوشیار بود. باید به انسجام ملی فکر کرد. باید در مسیر ولایت گام برداشت. بیگانگی با این اصل زمینه ایست که دشمن را به مقصود خواهد رساند. باید از این خطر رهید و به همدلی میان سه عنصر ایمان، وحدت و ولایت رسید.
آه میکشم تو را، با تمام انتظار
پر شکوفه کن مرا، ای کرامت بهار
در رهت به انتظار، صف به صف نشستهاند
کاروانی از شهید، کاروانی از بهار»
انتهای پیام/