گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: نه زندگی آنقدر شیرین و نه مرگ آنقدر ترسناک است که انسان برای رسیدن به آرمانهایش تلاش نکند و در یک سایه امن بنشیند. زمانی که جنگ بر کشور ما تحمیل شد، جوانان این مرز و بوم بدون در نظر گرفتن منافع خود به میدانهای جنگ رفتند. در این میان خانوادههایی بودند که چند عزیز خود را تقدیم اسلام کردند. خانواده شهید «ویسی» نیز از این امر مستثنی نبودند. در ادامه فرازی از زندگی شهیدان عبدالرضا و مهدی ویسی را میخوانید.
عبدالرضا و مهدی دو برادری بودند که برای پیروزی انقلاب اسلامی، فعالیتهای زیادی انجام دادند و پس از تحمل زندان و شکنجههای فراوان، به هدفشان که همانا برچیده شدن ظلم و ستم در کشور بود، رسیدند.
عبدالرضا ویسی سال ۱۳۴۳ در اهواز به دنیا آمد. وی خود را وقف مکتب کرده و میکوشید تا در سنین نوجوانی اعمال علی (ع) را پیاده کند. او به همراه برادر بزرگتر خود، مهدی، به علت پخش اعلامیه و فعالیت بر ضد رژیم در سال ۱۳۵۷ بازداشت و تحت شکنجه قرار گرفت.
وی بعد از پیروزی انقلاب به پاسداری در دانشگاه اهواز مشغول و مدتی با همرزمان خود در دانشکده جندیشاپور اهواز به این فعالیت انقلابی خود ادامه داد، اما این عمل روح سرکش او را اغنا نمیکرد؛ لذا به تشکیل کتابخانههای مسجد محل اقدام کرد و در رفع نیازهای مطالعاتی بچههای محل از هیچ چیز فروگذار نکرد و همچنین برای تامین پوشاک بچههای مستضعف محل با جمعآوری پول از مردم اقدام کرد. وی در ادامه فعالیتهای خود نشریهای را منتشر ساخت.
شهید عبدالرضا با پشت سر گذاردن آموزشهای بسیج به سرپرستی گروهی از آنها انتخاب شد. وی با آغاز جنگ تحمیلی ایران و عراق عازم جبهه نبرد حق و باطل شد. سرانجام وی مزد زحماتش را در جبهه سوسنگرد - اهواز در تاریخ ۱۳ مهر ۵۹ دریافت کرد.
پدر شاهد شهادت فرزندش بود
مهدی ویسی برادر بزرگ عبدالرضا بعد از آغاز جنگ در حالی که خدمت سربازی را در یکی از پادگانهای تهران به انجام میرساند با اصرار، جانشینی برای خود پیدا و خود را به اهواز منتقل کرد و در پادگان اهواز به خدمت مشغول شد. در این زمان بود که با شنیدن خبر شهادت برادرش به شهر اهواز رفت و بعد از انجام مراسم تشییع و خاکسپاری در راه بازگشت به پادگان به همراه عدهای از همشهریان خود مورد حمله متجاوزان عراقی قرار گرفت و به دنبال برادر کوچکترش راهی دیار شهیدان شد.
تاریخ شهادت شهید مهدی ویسی ۲۰ مهر ۵۹ یعنی درست یک هفته بعد از شهادت برادرش بود. او در حالی به شهادت رسید که پدرش شاهد شهادتش بود. مادر این دو شهید بزرگوار بر سر مزار این دو شهید هنگام خاکسپاری بیان کرده بود: «گریه نکنید، من جوانانم را به قاسم و علیاکبر بخشیدهام. ای خدای بزرگ از من راضی باش و قربانیان مرا بپذیر و دشمنان اسلام را نابود کن».
انتهای پیام/ 131