به گزارش گروه بین الملل دفاع پرس ، یک راه قابل اعتماد برای ارزیابی سطح آسودگی سیاسی عربستان سعودی این است که ببینید این کشور چقدر سریع به اخبار دشوار واکنش نشان میدهد. وقتی پادشاهی حاکم احساس امنیت کند، انتظار برای شنیدن یک بیانیه رسمی یا تفسیر رویدادها از جانب مقامات ممکن است طولانی شود. با این همه، روز چهارشنبه مقامات سعودی پس از آنکه خط لولههای نفت که متعلق به شرکت دولتی آرامکو است، آتش گرفت.
به طور غیرمعمولی سریعا جزئیاتی از این حادثه منتشر کردند. پیام این واکنش این بود: این اتفاق ناشی از یک نشت معمولی مواد نفتی بود نه یک خرابکاری تروریستی. چیزی که مشخص است این است که این روزها عربستانسعودی در نگرانی و اضطراب بسر میبرد. دوشنبه هفته گذشته، افراد مسلح 8 نفر را در حمله به اقلیت شیعیان عربستان به قتل رساندند که باعث برگزاری تظاهرات متعددی شد.
یک روز پس از این کشتار، 2 نیروی امنیتی در تیراندازی جان خود را از دست دادند. منصور الترکی، سخنگوی وزارت کشور مدعی شد این حمله توسط یک فرد مسلح عربستانی که مدت زمانی را با «تروریستها» در خارج از عربستان سپری کرده، انجام شده است. رسانههای سعودی از این فراتر رفتند بهگونهای که گزارشها حاکی از آن بود که فرد مظنون در عراق و سوریه بسر برده و همین امر این گمانه را بهوجود میآورد که با داعش در ارتباط بوده است.
افراد مسلح ممکن است برخی از دیدگاههای افراطگرایانه وهابیت را داشته باشند اما روابط نزدیک پادشاهی عربستان با غرب را یک آبروریزی میدانند. بیش از 20 مظنون مرتبط با حمله به شیعیان الاحساء که شامل 2 نیروی پلیس هستند، در بازداشت بسر میبرند. 3 نفر نیز که ادعا شده طراح این حملات بودند در عملیاتی سراسری کشته شدهاند. بیانیهای که از جانب 50 چهره برجسته مذهبی و سیاسی در واکنش به کشتار شیعیان الاحساء منتشر شد مهاجمان را با ایدئولوژی معاندانه و شیطانی توصیف و وزیر کشور سعودی نیز این حمله را ناشی از انحراف از اسلام دانست. اگر این اظهارنظرها و واکنشها تا حدی آشنا به نظر میرسند یک دلیل دارد؛ مقامات سعودی پس از حملات 11 سپتامبر 2001 اقدامات سرکوبگرانه گستردهای علیه القاعده و دیگر گروهها بهعنوان بخشی از کنترل خرابکاری سیاسی انجام دادند.
شمار زیادی از کسانی که حملات 11 سپتامبر را انجام دادند متولد عربستان بودند مانند اسامه بنلادن رهبر القاعده. اگر مقامات عربستان امروز ناراحت هستند دلیل آن فراتر از اینهاست. طرفها و منافع متعدد–جهادگرایان، غرب و همپیمانان آن، ایران و نایبان آن- همه بهنوعی به عربستان مربوط میشوند. عربستان، داعش و گروههای مرتبط با القاعده در سوریه را که توسط جبهه النصره، هدایت میشوند محکوم کرده است اما این باور وجود دارد که برخی گروههای غیردولتی و برخی گروهها در کشورهای خلیجفارس، منبع تامین مالی گروههایی مانند جبهه النصره هستند. مقامات سعودی، علنا چنین کمکهایی را محکوم میکنند اما تلاش چندانی برای متوقف کردن آن وجود ندارد. در فهرست اولویتهای عربستان چند مورد هستند که از سرنگونی بشار اسد، رئیسجمهوری سوریه از قدرت از اهمیت بالاتری برخوردارند.
برکناری اسد از قدرت–که همپیمان کلیدی ایران است- به عربستان و دیگر کشورهای سنی فرصت گسترش نفوذ میدهد. در عین حال این امر همزمان ضربهای جانانه به ایران که رقیب منطقهای مهم عربستان به شمار میرود، است. اینجاست که اوضاع کمی پیچیده میشود. ایران مخالف اصلی داعش است که اسلام شیعی را رافضی میداند. در عراق، شبهنظامیان شیعی متحد ایران به نبرد علیه داعش شتافتهاند. مقامات آمریکایی آنقدر با جدیت به حضور مبارزان تحت حمایت ایران در شرایطی که واشنگتن به دنبال استراتژیهای موثر برای عقب راندن داعش است، اعتراض نکردهاند. حتی باراک اوباما، رئیسجمهوری آمریکا، در اقدامی نادر به آیتالله خامنهای، رهبر عالی ایران درباره اقدام مشترک 2 کشور علیه داعش نامه نوشته است.
هضم تمام اینها برای عربستان سعودی دشوار است. سران سعودی –که از همپیمانان سرسخت آمریکا هستند- همواره روی جنگ سرد واشنگتن با ایران به عنوان یکی از مسائل مداوم در امور منطقهای، حساب کردهاند. عربستان همچنین همان احساس را درباره دوام حسنی مبارک، رئیسجمهور اسبق مصر دارد. ناآرامیهای ناشی از انقلابهای عربی، نهاد حاکم سعودی را به لرزه درآورد. از دید سران سعودی، درس عبرت این شرایط این بود که اتحاد با واشنگتن هیچ تضمینی برای بقا محسوب نمیشود. حتی بازار نفت آمریکا دیگر یک موهبت محسوب نمیشود چرا که افزایش تولید نفت و گاز آمریکا موقعیت قدیمی اوپک را تحت تاثیر قرار داده است. در عین حال سران امنیتی عربستان هماکنون گفتوگوهایی با دیگر سران خلیجفارس و مصر آغاز کردهاند تا نیروی نظامی ترکیبی تشکیل دهند- نوعی ناتوی خاورمیانه- تا علیه افراطگرایی در منطقه وارد عمل شوند- و به طور همزمان- برای ایران قدرتنمایی کنند.
انتهای پیام/ک.ح