به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس، نمایش با صدای مردی شروع میشود که در تاریکی به دنبال لیلای خود میگردد. در طول داستان مشخص میشود که لیلا دختر عزیزدردانه اردشیر خان از متمولین، تجار و افراد بانفوذ مشهد است. نمایش «باغ خونی» با یک فاجعه زودهنگام شروع میشود. نویسنده با صحنه در تنور انداختن میرزا مصیب خان که گویا عشق لیلا را از سر گذرانده به معرفی اردشیرخان و جایگاه اجتماعی و قدرتش در مشهد میپردازد.
از همین صحنه نویسنده بهنقد شرایط اجتماعی مردم و ظلم حاکمان میپردازد که در طول نمایش این شیوه در معرفی نریمان افراشته (یاور شهربانی)، بهادر پسر باغبان (از عشاق و همبازی بچگی لیلا)، سردبیر آفتاب شرق، دختر تقی سورچی و ... ادامه دارد و به آهستگی برای مخاطب کنجکاو شرایط اجتماعی زمان داستان هویدا میشود.
نریمان افراشته (با بازی کامران تفتی) درجهدار شهربانی که بانفوذ اردشیرخان به این مقام رسیده مهمترین خواستگار لیلا است. به همین دلیل او اولین نفری است که از گم شدن لیلا آگاه میشود و تلاش میکند از نفوذ خود در شهربانی لیلا را پیدا کند. در مسیر یافتن ردپای لیلا مخاطب با موضوع اجباری شدن کلاه شاپو و بیحرمتیهایی که به مردم و حتی روحانیون در این باب شده روبرو میشود. لیلا باوجود داشتن معلم خصوصی و خانوادهای متجدد همچنان عدالتطلب و حقیقتجو است و به همین دلیل پایش به تحصن مسجد گوهرشاد میرسد.
محمد نقابی بهعنوان نویسنده تلاش دارد در خلال داستان لیلا و خواستگارانش شرایط اجتماعی روز و حوادث تاریخی را بیان کند. شاخوشانه کشیدن اسدی و پاکروان و آمدن سرهنگ قادری بهعنوان تمامکننده قائله که در دیالوگ نقشها جای گرفته به همین منظور است؛ اما نویسنده کمتر به خود حادثه گوهرشاد پرداخته و تلاش دارد همچنان این حادثه را از زبان شاهدانی که مهلکه را دیدهاند روایت کند. نریمان افراشته (یاور شهربانی) از همان ابتداییترین دیدارش با اردشیرخان از تجمع و قیام مردم میگوید و در دیدارهای متعددی که دارد وخامت اوضاع را خبر داده و تشریح میکند.
یکی از مهمترین ویژگیهای نمایش «باخ خونی» طراحی صحنه آن توسط شهاب افتخاری است. در اجرایی که از «باغ خونی» در سالن اصلی تئاتر شهر تهران به صحنه رفت از المانهای محدود برای به تصویر کشیدن صحنهها در طراحی صحنه استفادهشده است. چشمگیرترین طراحی صحنه مربوط به باکس فلزی میشود که کاربردهای گوناگونی در نمایش دارد.
خانه اردشیرخان، زندان و بازداشتگاه، اتاق نریمان یاور شهربانی و سرهنگ قادری، مسجد گوهرشاد و ... همگی کاربردهای متفاوتی از سازهای فلزی هستند که روی صحنه با تغییر جزئی تغییر مفهوم میدهد. همچنین صحنه باغ با چند جعبه میوه، انبار کلاه شاپو با چند چمدان، دو میز به هم چسبیده با رومیزی و شمعدان و همان میزها بدون رومیزی همگی در عین سادگی فضایی قابلفهم برای تماشاگر خلق میکند.
«باخ خونی» تلاش دارد در اجرا مفاهیم خود از نشانههایی نیز بهره بگیرد البته در انتخاب برخی نشانهها به دلیل ناهمگون بودن با جنس عمومی نمایش چندان موفق نیست. استفاده از ویلچر برای مادر خانواده و از آن فراتر استفاده از ویلچر برقی و اسپری آسم درصحنههای بعدی نمایش و همچنین استفاده بیرویه از روشن کردن سیگار و استعمال آن همگی به ساختار و قواعدی که با طراحی صحنه و لباس بین نمایش و مخاطب به وجود آمده چندان همخوانی ندارد. در مقابل نگاه کنید به بردن شمعدانی، رویه صندلی و حتی رومیزیهای اتاق اردشیرخان توسط ندیمهها بهفرمان ممدحسن که چگونه فضای گرم خانه اردشیرخان تبدیل به فضای سرد و خشک دیدارها با دامادش میشود و بقیه ماجراها...
انتخاب بازیگران و بازی بازیگران از نقاط قوت نمایش به شمار میرود. پرویز فلاحی پور با بازی در نقش اردشیرخان بازی قابلتوجهی بهخصوص در دو پرده ابتدایی و انتهایی نمایش از خود نشان میدهد. حیرانی و دیوانگی او در آخرین پردههای نمایش بهخوبی از کاردرآمده و قابلباور است. کامران تفتی نیز با بازی در نقش نریمان افراشته صحنههای چاکرمآب و عاشقپیشه را بهخوبی صحنههای جاهطلبانه و کاسبکارانهاش بازی میکند و اجرای قابلتوجهی از ارائه یک مونولوگ قوی در پرده مسجد گوهرشاد به نمایش میگذارد.
در پایان نمیشود به مهمترین نقش چنین نمایشی که همانا یادآوری یک فاجعه تلخ در تاریخ کشور است اشاره نکرد. هرچند «باغ خونی» تلاش میکند با دوری از ارائه یک نمایش مستقیم به قتلعام مسجد گوهرشاد و شرایط اجتماعی آن دوره تاریخی بپردازد اما همین میزان اطلاعات موجود در نمایش مخاطب را وادار میکند تا به کشف جزئیات بیشتری از اصل ماجرای باغ خونی و مسجد گوهرشاد بپردازد. «باغ خونی» باغی که از آن مسجد گوهرشاد را به توپ میبندند و «باغ خونی» باغی که مدفن دستهجمعی قربانیان قتلعام مردم مشهد است. در تاریخ شمار قربانیان بین یک هزار و 600 تا 2 هزار نفر ذکر شده و حتی خبر زندهبهگور شدن نزدیک به 70 تن نیز در روایات مختلف از این حادثه ثبتشده است.
انتهای پیام/ 161