گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: دست سرنوشت آنها را کنار هم نشانده بود. سر سفره عقد که نشستند معیارهایشان برای شروع یک زندگی مشترک با هم یکی بود. برای آینده برنامههای زیادی داشتند، اما نمیدانستند که این زندگی مشترک زیاد دوام نخواهد آورد. ۱۵ روز پس از ازدواج، منافقین کوردل با شلیک هفت گلوله آنها را از هم جدا کردند. با وجود اینکه طول زندگی مشترک آنها کوتاه بود، اما همسر شهید، آرمانهایشان را در سنگر علم و دانشگاه ادامه داد و امروز به عنوان استاد دانشگاه مشغول به فعالیت است.
متن بالا برگرفته شده از زندگی شهید بهزاد احمدی و فرشته صدوقی است. خبرنگار ما به مناسبت سالگرد شهید بهزاد احمدی گفتوگویی با فرشته صدوقی همسر وی داشت که در ادامه میخوانید:
دفاع پرس: خانم صدوقی چطور با هم آشنا شدید؟
صدوقی: خواهر من و خواهر آقا بهزاد با هم دوست بودند. برای درس خواندن به منزل همدیگر هم میرفتند. زمانی که خواهر آقا بهزاد گفت که میخواهد برای برادرش همسری انتخاب کند. من هم چند نفر را به وی معرفی کردم. این موضوع ادامه داشت تا اینکه مراسم عقد خواهرآقا بهزاد شد. من هم در مراسم ازدواجشان شرکت کردم. در آنجا آقابهزاد را دیدم، اما در ذهنم هرگز به وی به چشم خواستگار نگاه نکردم. چند روز بعد از آن روز، خواهر آقا بهزاد منزل ما تماس گرفت و من را برای برادرش خواستگاری کرد. آن زمان من ۱۸ ساله بودم و آمادگی برای ازدواج نداشتم، اما متعهد و مقید بودن آقابهزاد من را مجاب کرد.
دفاع پرس: از فعالیتهای انقلابی وی خبر داشتید؟
صدوقی: خانواده خودم فعالیتهای انقلاب زیادی داشتند. پدر و برادرم در تظاهرات شرکت و ما را با آرمانهای امام (ره) آشنا میکردند. برخی از بستگان ما هم آن زمان در زندانهای ستمشاهی بودند. به همین خاطر با موضوعات پیش از انقلاب بیگانه نبودم. در خصوص فعالیتهای انقلابی آقابهزاد هم خبر داشتم. یکی از دلایلی که موافقت کردم وی به خواستگاری من بیاید، موضوع انقلابی بودنش بود.
آن زمان برادر، پدر و همسر خواهرم در کمیته فعالیت داشتند. خودم هم با وجود اینکه نوجوان بودم، مسئولیت رابط فرهنگی حزب جهوری اسلامی و کمیته انقلاب اسلامی در منطقه ۷ را بر عهده گرفتم. در حد توانم آنجا خدمت کردم. مادرم نیز از این فضا دور نبود و در مسائل فرهنگی فعالیت میکرد. او در روشن فکری بانوان نسبت به نقشههای منافقین فعال بود.
دفاعپرس: از معیارهای خودتان و همسرتان برای ازدواج برایمان بگویید.
صدوقی: معیارهای مشترک زیادی با آقا بهزاد داشتیم. برنامهمان برای آینده و عقایدمان یکسان بود. خدا را شکر که هیچ وقت معیارهای دنیوی برای من و همسرم مهم نبود. نگاه معنوی به زندگی داشتیم. بیشتر سوالات من در مورد عقاید و اعتقادات وی بود. نظر وی را در مورد ولایت فقیه و آینده نظام میپرسیدم. بعد از ازدواج همسرم به شوخی میگفت: «من امتحان عقیدتی و سیاسی را در روز خواستگاری دادم.» خیلی زود ما سر سفره عقد نشستیم. مراسم ازدواج ما بسیار ساده برگزار شد.
دفاعپرس: چقدر اطلاعات در مورد فعالیتهای همسرتان دارید؟
صدوقی: میدانم که ارتباط نزدیکی با مرحوم مهدوی کنی داشت و مسئول کمیته در منطقه ۵ بود. زمانی که هواپیماهای عراقی مناطق مسکونی را بمباران میکردند، همسرم جزو نخستین کسانی بود که خودش را به سانحه میرساند.
دفاعپرس: چه زمانی به شهادت رسیدند؟
صدوقی: ما اواخر سال ۶۰ ازدواج کردیم. آن زمان منافقین به طور گسترده مردم را ترور میکردند. همسرم شبها دیر به خانه میآمد و درگیر دستگیری منافقین بود. او میگفت: «وظیفه خطیری در نظام به من سپرده شده است. ما حافظ جان مردم هستیم.» ۱۵ روز بعد از ازدواجمان، مصادف با ۹ اسفند ۶۰ خبر آوردند که همسرم حین درگیری با منافقین با اصابت هفت گلوله بر بدنش به شهادت رسیده است. خبر شهادت وی برای من ضربه سخت، اما به لطف الهی قابل تحمل بود. مراسم تشییع و خاکسپاری همسرم بسیار با شکوه برگزار شد. جمعیت زیادی آمده بود.
دفاعپرس: اگر دوباره به عقب برگردید، باز هم با همسرتان ازدواج میکنید؟
صدوقی: اگر به عقب برگردم این بار با عشق و علاقه بیشتری با همسرم ازدواج میکنم. زیرا آن زمان با سجایای اخلاقی وی آشنا نبودم و همچنین سن و سال کمی داشتم، اما اگر زمان به عقب برگردد با علم و منطق به استقبال وی میروم.
دفاعپرس: راه شهید را چگونه ادامه دادید؟
صدوقی: سعی کردم هرگز کاری انجام ندهم که با خط نظام و آرمانهای حضرت امام و رهبر معظم انقلاب دور باشد. تلاش کردم که در مسیری قدم بردارم که به نفع نظام باشد. در دانشگاه خودم را به عنوان همسر شهید معرفی نکردم که خدای نکرده اگر اشتباهی از من سر زد به نام شهید تمام شود و یا موضع گیری صورت گیرد. تلاشم بر این بود که با منطق از آرمانهای خودم دفاع کنم.
انتهای پیام/ 131