به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس، «... ۱۰ سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، زمانی که ستوان علی صیاد شیرازی افسر گمنامی در لشکر تبریز بود، تیمسار یوسفی فرمانده لشکر در میان جمعی از نظامیان گفته بود: «نام این جوان را به خاطر بسپارید. من در ناصیه او آنقدر لیاقت میبینم که اگر بخت یارش باشد و از شر حاسدان در امان بماند، روزی فرمانده نیروی زمینی ارتش ایران شود.» پیشبینی سرلشکر پیر، ۱۳ سال بعد هنگامی تحقق یافت که ایران یکی از حساسترین لحظات تاریخ خود را میگذراند...». این بخشی از کتاب «در کمین گل سرخ» است که در هشتمین جشنواره انتخاب بهترین کتاب دفاع مقدس، ویژه بررسی آثار منتشره در سالهای ١٣٨٢- ١٣٨١، در بخش جنگ و زندگینامه شهید، مقام اول را به خود اختصاص داد و دهها بار تجدید چاپ شد.
از مهمترین ویژگی قلم محسن مؤمنی شریف در این اثر ـ نوگرایی در شیوههای روایت، تلفیق ظریف اطلاعات با بافت داستان و پرداختن به شخصیتهایی است که چه در بخش داستان و چه در بخش زندگینامه، بهخوبی قوام یافتهاند و گویی از متن بیرون میآیند و همراه خواننده میشوند. نویسنده در این کتاب کوشیده است با استفاده از خاطرات سپهبد صیاد شیرازی و روایت خود، مجموعهای جذاب بیافریند.
مومنیشریف از نسل اول نویسندگان انقلاب و دفاع مقدس است. او که این سالها با سبقه مدیریتی در حوزه هنری شهرت پیدا کرده یکی از نویسندگانی است که به جریان ادبی انقلاب کمک شایانی داشته است. مومنی پس از شهادت صیاد شیرازی اولین اثر ادبی را از این فرمانده تحت عنوان «در کمین گل سرخ» خلق کرد.
اسم او به همین واسطه در زمره اولین نویسندهای که درباره این شهید اثری نوشته باشد، ثبت شد. به بهانه سالروز شهادت شهید «سپهبد علی صیاد شیرازی» و خلق رمان «در کمین گل سرخ» گفتوگویی را با این نویسنده انجام دادیم که در ادامه میخوانید:
قبل از شهادت صیاد شیرازی، شما چقدر ایشان را میشناختید؟
من همانند مردم ایران از علاقمندان شهید صیاد شیرازی بودم که به ویژه در زمان جنگ شخصیتی بود که همان موقع در دلها نشست. این هم حتماً لطف خداست چراکه اینگونه نیست که همه نزد مردم سختپسند ایران اینچنین محبوب شوند. من از ارادتمندان ایشان بودم و برای اولین بار از نزدیک ایشان را در جریان یک مانور، پیش از عملیات «والفجر یک» و بار دیگر در مراسم شب خاطره حوزه هنری دیدم که خیلی لذت بخش بود. در آن مراسم شهید صیاد باصفا، صمیمیت و لحن گرمی که داشتند خاطراتشان را از نخستین ورود به کردستان بیان میکردند.
کتاب «در کمین گل سرخ» مبتنی بر چه اسناد و اطلاعاتی بود؟ و اینکه شخصیتشان را چگونه دیدید؟
اولاَ تا جایی که به مربوط میشود، معمولاً در هر کاری خیلی تحقیق میکنم. درباره شهید صیاد با کسانی که اجازه دادند، مصاحبه کردم. البته کسی هم بنده را نمیشناخت اما با این حال امیر سیدحسام هاشمی خیلی کمک کردند. برخی از افرادی که اجازه ملاقات دادند به واسطه ایشان همکاری کردند که از جمله آنها همدورهای صیاد در آمریکا بود مانند تیمسار سیدمحمد کوششی و برخی از بزرگانی که اسمشان را فراموش کردهام.
من سعی کردم با یک نگاه جدید و کاملاً دینی این کتاب را بنویسم. از جایی شروع کردم و به نقاطی پرداختم که دست هدایتگر خدا دیده شود؛ این چیزی بود که در ذهن من بود و قبلاً در تحقیقاتم به این رسیده بودم و در فرمایشات شهید هم چنین است که خداوند این آدم را برای دهه شصت و اواخر دهه پنجاه که یک اتفاق بزرگ در مملکت رخ خواهد داد، تربیت کرده است.
اهالی قلم و داستان نویسان وقتی در این زمینهها نگارش میکنند، تخیلشان را نیز دخالت میدهند و من نگران این خطر بودم. حتی در مستندهایی که آن زمان ساخته میشد، این خطر وجود داشت.
دفاعپرس: برای نوشتن رمان «در کمین گل سرخ» دسترسی به اسناد چگونه بود؟
بسیار بد بود. یعنی همکاری نمیشد و هر سازمانی هم دوست داشت اگر نویسندهای کاری انجام میدهد برای آنها انجام دهد در این شرایط ممکن بود به نویسنده کمک شود. من اگر بخواهم انتقاد کنم ممکن است اسم خیلی جاها را ببرم اما جاهایی در مملکت وجود دارند که برای حوزه دفاع مقدس زحمت کشیدند و اسناد خیلی خوب و هزاران ساعت مصاحبه دارند.
من برای نوشتن این کتاب و در بخش کردستان نیازمند اطلاعات بودم اما کمکی انجام نشد. در آن زمان فکر نمیکردیم این نوع همکاریها باید به فرهنگ تبدیل شود تا یک دستگاه دولتی اسناد را متعلق به خود نداند بلکه آن را برای استفاده نویسندگان و محقیقان قرار دهد چراکه در عرضه این استاد کمترین کار بود.
دفاعپرس: عملیاتهایی که شهید صیاد فرماندهی آن را برعهده داشته خیلی خوب در کتاب مورد اشاره قرار گرفته است، از چه منابعی در این خصوص استفاده شده است؟
منابع این داستان صحبتهای ضبط شده از خاطرات شهید صیاد شیرازی بود؛ اما این تنها منبع من نبود. شهید صیاد درباره عملیات فتحالمبین حادثهای درباره یکی از مراحل عملیات را بیان میکردند که در حین عملیات یکی از گردانهای ما گم شد که از نظر من یک امداد غیبی بود که هیچ منبعی آن را مورد اشاره قرار نداده بود.
فرماندهانی که من به آنها دسترسی داشتم چنین حادثهای را بهیاد نداشتند و آن را تایید نمیکردند ضمن اینکه آثار مکتوبی که درباره عملیات فتحالمبین با عنوان کارنامه عملیات توسط ارتش و سپاه چاپ شده بود به چنین موضوعی اشاره نکرده بودند ولی من میدانستم این اتفاق رخ داده که صیاد آن را بیان کرده و خیلی مهم است. اصلاً سرنوشت عملیات را این اتفاق رقم زده بود. من سه ماه برای تحقیق درباره این موضوع وقت گذاشتم و نهایتاً در کتاب «همپای صاعقه» در گزارشی که از شنود بیسیمها آمده بود سرنخهایی را پیدا کردم تا بتوانم با اشخاص حاضر در آن واقعه حضوری صحبت کنم و این واقعه مهم را کشف کنم.
صیاد خیلی کم در خاطرات خود به دوران حضور در آمریکا پرداخته ولی من توانستم اطلاعاتم را از طریق همدورهایها و دوستان ایشان به دست آورم.
دفاعپرس: به نظر شما نقطه بلندتری از زندگی صیاد وجود دارد که در این رمان روایت نشده باشد؟
من درباره سیره شهید صیاد کم کار کردم و به نظرم لازم است یک کتاب در زمینه اخلاق ایشان نوشته شود. سیره شهید صیاد به ویژه در زمینه اخلاق نیازمند یک کتاب مستقل است. سیره اخلاقی ایشان به ویژه بعد از جنگ یعنی از پایان جنگ تا شهادتشان پرداخته نشده است.
دفاعپرس: اگر امروز هم قرار بود کتابی درباره شهید صیاد بنویسید؛ همین کار را مینوشتید یا فرق میکرد؟
بله؛ البته شاید اگر میخواستم امروز کتابی برای صیاد بنویسم، موفق نمیشدم چراکه در آن ایام حال خوبی داشتم. من در آن ایام مدتهای زیادی گویا با صیاد زندگی کردم و هماکنون چنین در ذهن دارم که صیاد را قوم و خویش خودم میدانم. صیاد خیلی در ذهن و روحیات من است که حاصل روحیات همان زمان بود. نمیدانم اگر امروز میخواستم کتابی از صیاد بنویسم حال آن را داشتم یا نه چراکه در آن ایام روحیات خوبی داشتم.
انتهای پیام/ 121