به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، در دوران دفاع مقدس، رزمندگان و فرماندهانی بودند که در همان سالهای اولیه به شهادت رسیدند؛ به همین خاطر است که افراد کمتری آنها را میشناسند و خاطرات چندانی از این افراد مطرح نشده است.
یکی از این فرماندهان، شهید «علیاصغر بشکیده» است که معاون فرمانده گردان «عمار» لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) بود. وی در مرحله دوم عملیات «بیتالمقدس» وقتی که فرمانده گردان زخمی شد، به فرماندهی گردان منصوب میشود و با ابتکار عمل، ایثارگری و کار جهادی خود به همراه سه یا چهار رزمنده دیگر، نقش یک گردان را مقابل دشمن ایفا می کنند.
بهمناسبت سالگرد شهادت «علیاصغر بشکیده»، خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس به گفتوگو با «بهرام میثمی» مسئول اطلاعات عملیات لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) در عملیات «بیتالمقدس» و همرزم این شهید والامقام پرداخته است که در ادامه آن را میخوانید:
شهید «علی اصغر بشکیده» سال ۱۳۵۸ وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد، در پادگان امام حسین (ع) دوره آموزشی دید و سپس به پادگان ولیعصر (عج) رفت و در گردان دوم سازماندهی شد. وی همچنین بعد از مدتی به گروهان یک گردان ۶ که فرماندهی آن را شهید «اکبر حاجیپور» برعهده داشت، منتقل شد.
«علی اصغر بشکیده» برای مقابله با ضدانقلاب به کردستان رفت و با شروع جنگ تحمیلی در خرمشهر و آبادان حضور داشت؛ بعد از تشکیل تیپهای لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص)، شهید «حاجی پور» فرمانده گردان «عمار» شد و «علی اصغر بشکیده» هم به این گردان رفت. وی در عملیاتهای «فتحالمبین» و «بیتالمقدس» با سمت معاون فرمانده گردان «عمار» حضور داشت.
در مرحله اول عملیات «بیتالمقدس»، «حاجیپور» فرمانده گردان «عمار» زخمی و به عقب منتقل شد و «علیاصغر بشکیده» فرماندهی گردان را برعهده گرفت. در مرحله دوم عملیات، از یک گردان یک گروهان مانده بود و رزمندگان بسیار تحت فشار بودند و خستگی موجب شده بود تا نتوانند چشمان خود را باز نگاه دارند؛ از طرفی نیز ما در یک خطی حدود ۸۰۰ متری قرار گرفته بودیم که هم از پهلو و هم از روبهرو با بعثیها درگیر بودیم؛ لذا «علیاصغر» به گونهای خط را سازماندهی کرد که به همراه چهار رزمنده دیگر، در حالی که همه نیروها از خستگی زمینگیر شده بودند، به تنهایی خط را حفظ کردند؛ به صورتی که در طول خط آر.پی.جی، تیربار و... چیده و تا صبح به همراه مدام جای خود را عوض کردهاند تا دشمن فکر کند که پشت خاکریز پر از نیرو است و تا صبح جلوی پاتکهای دشمن را گرفتند.
صبح که شد، با همدیگر روی خاکریزی نشسته بودیم که من گفتم: «می روم کمپوت بیاورم باهم بخوریم»؛ وقتی رفتم ۱۰۰ متر آن طرفتر که از سنگر کمپوت بیاورم، «علیاصغر» ترکش خورده بود و رزمندگان سریع وی را سوار آمبولانس و به عقب اعزام کرده بودند. وقتی برگشتم به من گفتند که «علی اصغر» ترکش خورده است؛ اما حالش خوب بود و حرف میزد.
بعد از عملیات خانواده «علیاصغر» از من سراغ وی را گرفتند و من هم گفتم که «علیاصغر ترکش خورده و به عقب برگشته است!»؛ این درحالی بود که وقتی وی را داشتند به عقب میبردند، در راه بیمارستان به شهادت میرسد و به دلیل اینکه مدرک شناسایی همراه خود نداشته است، به عنوان شهید مجهولالهویه به معراجالشهداء منتقل میشود؛ لذا خانوادهاش پس از مقداری جستوجو، پیکر «علیاصغر» را پیدا کردند که بعد از گذشت حدود یک ماه از تاریخ شهادتش، بالاخره تشییع و خاکسپاری شد.
قبل از جنگ، حدود یک سال تقریبا با هم بودیم؛ در این مدت افرادی بودند که کار آنها نسبت به بقیه خاصتر بود و یک قدم جلوتر بودند؛ مثل شهید «اکبر حاجیپور» که فرمانده تیپ بود یا «احمد باقری» که فرمانده گردان بود و در عملیات بیتالمقدس به شهادت رسید یا شهید «بهمن نجفی» که فرمانده تیپ بود؛ همه اینها را حاج «احمد متوسلیان» از دوران حضورش در کردستان میشناخت؛ از طرفی نیز شهید «حاجیپور» نیز همه نیروها از جمله «علیاصغر بشکیده» را میشناخت.
انتهای پیام/ 113