به گزارش خبرنگار دفاع پرس از شیراز، شهيد «سرمست ساسانی پور» در اول فروردين ماه سال 1347 در روستای «دو سيران» شهرستان کازرون در ميان خانواده ای مذهبی و تهيدست به دنيا آمد.
شهید درس خود را از سن شش سالگی در يکی از دبستانهای آن روستا آغاز کرد و چون خانواده شهید از دوسيران به شهرقائميه مهاجرت کردند به ناچار تحصیلات ابتدایی را در يکی از روستاهای قائميه به اتمام رساند و وارد مدرسه راهنمائی شهيد بهشتی قائميه گرديد و پس از گذراندن کلاسهای اول و دوم راهنمائی بنا به دلائلی از تحصيل دست کشيد.
شهيد ساسانی پور تنها فرزند بزرگ خانواده بود و از همان اوان با رنج و مشقت زندگی آشنا شده و در تهيه معاش، یاور پدر پير خود بود.و در جهت فراهم ساختن احتياجات خانواده می کوشيد.
فعاليتهای مذهبی شهيد با وجود کمی سن، عملا با شروع انقلاب اسلامی به رهبری امام خمينی (ره) در حد ممکن با پيوستن به صفوف تظاهرات مردم عليه رژيم پهلوی شروع شد.
شهید ساسانی پور با پيروزی انقلاب اسلامی و تشکيل ارتش 20 ميليونی وارد مرحله تازه ای از زندگی خود شد و پس از گذراندن دوره آموزشی با تشکيل گروههای مقاومت مساجد منطقه بلافاصله به اين نهاد انقلابی پيوست و توان خويش را در جهت حفاظت از دستاوردهای انقلاب به کار گرفت.
شهید«سرمست ساسانی پور» دنيائی از صداقت اخلاق و ايمان در وجود خود داشت و از تمام وابستگی های نکبت بار دنيوی بريده و فقط به خدا عشق می ورزيد به طور کلی رکوع و سجود به درگاه الهی را با عشق و علاقه خاصی از سن هفت سالگی شروع کرد به نماز و دعا اهميت خاصی می داد به قرائت قرآن شديدا علاقه داشت ايمان به خدا و عشق به ائمه بويژه به شهيد کربلا ابا عبدالله الحسين عليه السلام از ويژگی های خاص آن شهيد بزرگوار بود.
شهيد ساسانی پور سرانجام به عشق الله با ياد شهادت به حمايت از دين خدا و رهبرش امام خمينی (ره) برخاست روح والای او در جستجوی نقطه روشنی بود که آن را در جبهه ها می يافت که اين بار از طريق بسيج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کازرون به جبهه اعزام شد.
شهید ساسانی پوراولين روزی که قرار بود به جبهه حق عليه باطل اعزام شود از شادی زايدالوصفی برخوردار بود و هر بار که به جبهه می رفت خطاب او به پدر و مادرش اين بود که اگر من شهيد شدم ناراحت نباشيد آخر نه من از علي اکبر بالاترم و نه شما از خانواده امام حسين عليه السلام عزيزتريد.
وی در طول مدتی که در جبهه بود سه بار به شدت مجروح گرديد بار اول بر اثر اصابت خمپاره به سنگرشان که منجر به شکستن پای وی گرديد که مستقيما به پشت جبهه اعزام می شود و در يکی از بيمارستانهای اهواز بستری می گردد و پس از بهبودی بدون اطلاع دادن به خانواده خود مجددا به خيل ياران همسنگر خود می پيوندد و به پاسداری و رزم خود ادامه می دهد. بار دوم بر اثر پخش مواد شيميائی مزدوران بعث رژيم بغداد به سختی مجروح و آسيب می بيند که برای مداوا او را به تهران اعزام می کنند.
شهید ساسانی پور سرانجام پس از بهبودی برای مدتی به خانواده اش ملحق می شود و هنگام رفتن به پدرو مادرش می گوید: پدر پيرم و مادر چه کنم که با وجود آن همه حقی که بر گردن من داريد نمی توانم هميشه در کنار شما باشم. می دانم بعد از 16 سال انتظار براي اولاد، خداوند تنها مرابه شما عطا کرده است.
بالاتر از اينها نمی توانم فرياد سالار شهيدان حضرت امام حسين عليه السلام که فرمود آيا کسی هست که مرا ياری دهد را نادیده بگيرم و از فيض رفتن به جبهه چشم پوشی کنم و بر همين اساس است که پيکار با کفر را برگزيده ام و خود را برای رفتن به جبهه آماده می کنم.
او رفتن به جبهه را مجددا انتخاب می کند و بالاخره در ماه خدا، ماه عبادت، ماه ايثار و گذشت و ماه عاشقان الله، ماه مبارک رمضان در تاريخ بیست و هشتم اردیبهشت 1365 در جبهه فاو هدف ترکش خمپاره کفر بعثی قرار می گيرد و به درجه رفيع شهادت نائل آمد.
انتهای پیام/