دفاع‌پرس گزارش می‌دهد؛

طلافروشی که تریاک می‌فروخت!

با صحبت‌های «سعید» می‌توان تعجب را در صورتم دید. او می‌گوید: از هشت ماه پیش تا زمانی که دستگیر شدم بیش از هشت کیلو تریاک فروختم.
کد خبر: ۳۴۷۸۵۲
تاریخ انتشار: ۰۷ خرداد ۱۳۹۸ - ۰۵:۱۰ - 28May 2019

به گزارش خبرنگار اجتماعی دفاع‌پرس، فرماندهی انتظامی تهران بزرگ برای برخورد با اراذل و اوباش، سارقان، مالخرها، خرده‌فروشان مواد مخدر و قاچاقچیان کالا از ابتدای سال 97 طرح‌های مختلف امنیت محور را به اجرا گذاشت؛ یکی از این طرح‌ها که باعث ایجاد امنیت و کاهش جرایم خشن در تهران شد، «طرح رعد» است که طبق گفته سردار «حسین رحیمی» فرمانده انتظامی تهران بزرگ این طرح با استفاده از تمامی ظرفیت‌ها در سال 98 ادامه خواهد شد.

در دومین طرح رعد در سال 98 پلیس پیشگیری با استفاده از توان کلانتر‌های و پایگاه‌های پلیس آگاهی توانست طی 48 ساعت با اجرای 333 حکم قضایی، 528 سارق و مالخر را دستگیر کند. آنچه در ادامه آمده، گزارشی از اجرای این طرح در سال جاری است.

ساعت از 11 گذشته است. هوا ابری، اما گرم است. وارد حیاط پلیس پیشگیری فرماندهی تهران بزرگ که می‌شوی، دورتادور حیاط مجرمان و سارقان با دست‌بند و پابند ایستاده‌اند که هر کدام به دلیلی دستگیر شده‌اند.

اوضاع مثل همیشه است؛ کشفیات کلانتری‌ها و پایگاه‌های پلیس آگاهی به طور مجزا بر روی میز‌ها چیده شده است؛ رینگ، لاستیک، بلندگو، ادکلن، سیم، کابل، اسلحه، فشنگ، چاقو، تریاک، شیشه، قلیان، ضبط خودرو، مشروبات الکلی و... اموالی هستند که در طرح رعد پلیس کشف شده‌اند.

در این طرح از 528 سارق و مالخر فقط حدود 50 نفر را به پلیس پیشگیری تهران بزرگ آوردند.

خبرنگاران دور هم جمع شده‌ند و درباره سارقانی که در این طرح دستگیری شدند، صحبت می‌کنند. از جمع جدا می‎شوم و به سراغ اعضای باندی می‌روم که کارشان سرقت از مدارس است؛ هر سه از یک محله هستند و زمانی که می‌خواستند از مدرسه‌ای در خزانه سرقت کنند، دستگیر می‌شوند.

با رئیس باند شروع به صحبت می‌کنم؛ چیز‌هایی می‌گوید که بیشتر به یک داستان شبیه است؛ رئیس باند می‌گوید که خانه‌مان روبه‌روی مدرسه است؛ مدرسه‌ای که تازه افتتاح شده و سرایدار ندارد.

طلافروشی که به جای طلا، تریاک می‌فروخت/ مواد فروشی که به شغلش افتخار می‌کرد

وی با این ادعا که کلید خانه‌مان اتفاقی قفل درب حیاط مدرسه را باز کرد، ادامه می‌دهد: در پی این موضوع، وسوسه شدم و همین شد انگیزه سرقت. پس از اینکه قفل باز شد به دو تن از دوستانم قضیه را گفتم که به اتفاق هم چهار لپ‌تاپ و یک بخارشوی را از مدرسه سرقت کردیم و دو هفته بعد از سرقت هم دستگیر شدیم.

کمی خمار است. از او می‌پرسم که مواد مصرف می‌کنی. او در حالی که گویی از پاسخ خود می‌بالد، جواب می‌دهد ما سارق نیستیم و کار اصلی‌مان فروش مواد است.

سارقان مدرسه را با خماری و تعصبی که به اقدام خلافکارانه خود دارند، تنها می‌گذارم. کمی جلو می‌روم، چشمم به تریاک‌های بسته بندی شده گِرمی می‌افتد، کمی مکث می‌کنم، به مردی نگاه می‌کنم که خندان است و انگار نه انگار که دست بند به دست دارد. کنجکاو می‌شوم که بدانم جرمش چیست. جلو می‌روم و از او می‌پرسم به چه جرمی دستگیر شده‌ای و او با لبخندی که دارد می‌گوید به دلیل ارائه جنس خوب!

خودش را سعید معرفی می‌کند. او جزء لاکچری‌های دستگیر شده طرح رعد 25 است. طلافروشی دارد، اما می‌گوید که بازار کارش کساد شده و به همین دلیل به فروش مواد روی آورده است. می‌پرسم سابقه‌داری؟ می‌گوید قبلا هم به خاطر فروش مواد دستگیر شده‌ام، یک میلیون و 200 دادم و آزاد شدم؛ همین. جرم تریاک زیاد نیست و نهایتش دوباره جریمه می‌دهم و آزاد می‌شوم.

طلافروشی که به جای طلا، تریاک می‌فروخت/ مواد فروشی که به شغلش افتخار می‌کرد

با صحبت‌های سعید می‌توان تعجب را در صورتم دید؛ می‌گوید از هشت ماه پیش تا زمانی که دستگیر شدم بیش از هشت کیلو تریاک فروختم؛ او ادامه می‌دهد کیلویی سه میلیون تریاک را می‌خریدم و علاوه بر مصرف خودم یک میلیون سود می‌کردم.

صحبت‌های سعید باعث می‌شود ناراحت شوم، نمی‌توانم این موضوع را هضم کنم که چطور می‌شود به این راحتی جوانانی که باید در جامعه مشغول کار باشند درگیر مواد مخدر می‌شوند. کمی کلافه می‌شوم و به او می‌گویم تو با این کارت جوانان زیادی را از خانواده خود دور کردی و باعث شدی آینده آن‌ها خراب شود. در جواب صحبت‌هایم لبخندی تحویلم می‌دهد که برای من تلخ است.

انتهای پیام/ 241

نظر شما
پربیننده ها