به گزارش خبرنگار دفاعپرس از زاهدان، شیرعلی راشکی در پنجم خرداد ۱۳۴۳ مصادف با عید سعید قربان در روستای «قلعهنو» از توابع شهرستان زابل دیده به جهان گشود. پیکر مطهر این شهید که در سن ۲۲ سالگی در عملیات کربلای ۴ مفقود شده بود، پس از گذشت دو سال در نیزارهای اروند شناسایی شد.
در ادامه وصیتنامهای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، میخوانید:
الحمدالله الذي انجز وحده ونصر عبده و اعز جنده
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی تا در آغوشش بگیرم تنگ، تنگ
من از او جانی ستانم جاودان او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ
خداوندا! اینک که قلم بر صفحه کاغذ میتازد و جملاتی را مینگارد، تو بر هدف کاتب آگاهی، نانوشته خوانی و ناگفته دانی.
خداوندا! مرا بر آندار که مرضی توست و توفیقی عنایتم فرما تا آنچه که رضایتت در آن است و بندگانت را فایده خواهد بخشید بنویسم.
عبدالله - شیرعلی راشکی، فرزند ابراهيم- وصیت میکنم در حالی که عقلم سالم، بدنم تندرست و در کمال آزادگی و اختیار به سر می برم:
اشهد ان لا الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله ارسله و بالحق بشيرا ونذيرا و اشهد ان علی ولی الله و اولادة المعصومین حجج الله على خلقه.
خدایا گواه باش که این عبد ذليل و فقیر بر یگانگیت شهادت میدهد به رسالت پیامبران و فرستادگانت خصوصا خاتم آنان سیدالمرسلین حضرت محمدبن عبدالله (ص) و امامت علی (ع) و یازده فرزندش و آخرین ودیعه و حجتت حضرت مهدی صاحب الزمان (عج) که اینک در غیبت کبری به سر میبرد و روزی به فرمان تو ظهور خواهد کرد و دنیا را پر از عدل و داد خواهد نمود بعد آن که پر از جور و ظلم شده باشد.
شهادت میدهم که امام عزيز، فرزند زهرا، پدر یتیمان، نایب برحق حجة بن الحسن المهدی (عج) است و طاعتش واجب و فرمانش مطاع است خدایا من دشمن خمینی را دشمن تو میدانم و دوستش را دوست تو اعلام میکنم.
یا سیدی و مولای انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم الى يوم القيامه
خدایا شهادت میدهم که حکومت جمهوری اسلامی ایران بهترین حکومتی است تاکنون، بعد از حکومت پنج ساله حضرت علی (ع) که جهان به خود دیده و هدفش اجرای قوانین تو برپایی احکام و نابود کردن ظلم و فحشاء است، خدایا مرا عاقبت بخیر فرما و شهادت در راهت عطایم فرما و بین من و دوستان شهیدم جدایی نینداز.
پدر عزیزم، ای آن که سالیان دراز برای شکوفاییم زحمت کشیدی، و خود مرا آموختی که ما همه از خداییم و به سویش بر میگردیم و عمر همگی به دست اوست. پس اگر شهید شدم و جنازهام را سوغات آوردند خدا را شکر کن و برعلی اکبر حسین (ع) گریه کن. مگر پسر تو از جگر گوشۂ فاطمه زهرا عزیزتر است؟
پدر مهربانم به خودت ببال که فرزندت قاچاقچی، هروئینی، ضد انقلاب و منافق نشد. پدرجان تو در کودکی از شوق دل، دستم را میگرفتی و بزرگم میکردی به امیدی که روزی در پیری، من دست تو را بگیرم و عصای دست تو باشم ولی افسوس! که نتوانستم؛ ولی امیدوارم که شهادتم برای تو در آخرت عصای دست باشد. بنابراین اجر تو بیشتر و پیش خدها مقربتری.
و تو ای مادر! یادت نرود که همیشه در مجالس روضهخوانی گریه میکردی و میگفتی قربان دردهای دلت ای زینب و اشکهایت به آرامی چون قطرات باران بهاری زمستانی بر دامنت میچکید و در همان حال صورت مرا که در دامنت قرار داشت نوازش میدادی. جهاد پسرت مرهون اشکهایت بخاطر زینب (س) است. اگر جنازه ام را آوردند و یا خبر مفقودشدنم را به تو دادند صابر باش. مادرم! از مادر وهب درس بگیر. مادرم! اینک نسیمی از طوفان سختیهای زینب (س) به تو رسیده؛ مبادا که خدای ناکرده بیتابی کنی.
و شما برادران عزیزم! سلاح من فرمان خمینی، فشنگش، زبان خمینی شلیکش، بر قلب دشمن خمینی، و خودم سربازی کوچیک در جمع سربازان خمینی؛سلاحم را برگیرید و ماشهاش را بچکانید و به دشمنان امان ندهید.
برادران! آنچه مرا به سعادت رسانید، راهنمایی علمای دین بود. از تبعیت آنان سر بر نتابید.
آنچه که مرا و ما را با فرهنگ اسلام آشنا کرد خطابههای روحانیون بود. پیوسته در خط امام و روحانیون در خط امام، حرکت کرده و لحظهای امام و آنانرا تنها نگذارید.
الا ای خواهران باوفایم! نمایید در دم آخر صدایم
خواهرانم یدانید که برادرتان برای اجرای قوانین الهی و نابودی فساد و فحشا، کشته راه خدا شد. حجابتان را فراموش نکنید و پیامرسانی زینبی باشید.
میخزم با سینه تا دامان یارم را بگیرم آرزو دارم که زیر پای دلدارم بمیرم
تا که پیچد دامن خود را به دور پیکر من تا نبیند بیکفن فرزند خود را مادر من
انتهای پیام/
انتهای پیام/