به گزارش خبرنگار دفاعپرس از کرمان، در دوران هشت سال دفاع مقدس رشادتها و ایثارگرهای بسیاری از رزمندگان اسلام به ثبت رسیده است.
به منظور ارج نهادن به این رشادت ها، برخی از این رشادت ها و ایثارگری ها را در ادامه و روزهای آتی با عنوان خاطرات کوتاه منتشر خواهیم کرد که در اینجا به یکی از خاطرات کوتاه رزمنده جانباز «ابراهیم زاهدی» از جان برکفان لشکر 41 ثارالله میپردازیم.
چشم از حدقه در آمده
از سه راهی مرگ عبور کردیم و طول «کانال ماهی» را پیمودیم. در امتداد کانال آنقدر جسد بر روی هم ریخته بود که گمان می کردیم آنها را در پنج- شش ردیف بطور منظم چیدهاند.
از همه سو مثل تگرگ بر سر ما آتش و سرب می بارید. توی سنگرها نیز اجساد جا را برای ما تنگ کرده بود. صدای سوت خمپارهها و گلولهها یک نفس قطع نمی شد. هر لحظه قامتی آرام بر زمین میافتاد و فریاد: «یا زهرا؛ یا زهرا»ی ما جای خالی او را پر می کرد. یکباره متوجه شدیم که در محاصره دشمن قرار گرفته ایم.
داخل کانال بیسیم خودی را دیدم که بر روی زمین افتاده و صدای آقای «فارسی» فرمانده گردان ما از آن برمیخواست. گوشی را برداشتم و با آقای فارسی و حاج «قاسم سلیمانی» فرمانده لشکر ثارالله صحبت کردم و وضعیت بحرانی خودمان را یادآور شدم. با اینهمه هنوز دست از جهاد برنداشته بودیم.
از نظر کمبود مهمات به جایی رسیده بودیم که جیبهای اجساد عراقی را برای یافتن نارنجک و فشنگ میگشتیم. شاید بتوانیم با پیدا کردن حتی یک تیر برای لحظه ای بیشتر مقاومت کنیم. در همان موقع گلولهی دشمن قسمتی از پیشانی و چشمم را شکافت و حدقهی چشمم آویزان شد. شهید حسابی در کنارم بود. چفیهام را از دور گردن در آوردم و از او خواستم تا سرم را محکم ببندد. چارهای نبود باید مبارزه می کردیم. حجم سنگین آتش دشمن همچنان ادامه داشت. با پیشانی شکافته و چشمم که از حدقه در آمده به همراه تعدادی رزمنده ی سیستانی و 5-6 طلبه ی جوان هنوز مقاومت می کردیم.
راوی: ابراهیم زاهدی
انتهای پیام/