شهادت «غلامعلی پیچک» انگیزه استقامت در رزمندگان را بالا برد

«غلامعلی پیچک» با حُسن خلق، عاطفه، معرفت و انسانیت با همه ارتباط برقرار می‌کرد و پای درددل رزمنده‌ها می‌نشست. وقتی پیچک به شهادت رسید همه احساس می‌کردند برادرشان را از دست داده‌اند. انگیزه بالای رزمنده‌ها در مرحله دوم عملیات مطلع‌الفجر عمدتا ناشی از شهادت پیچک بود.
کد خبر: ۳۵۶۲۹۳
تاریخ انتشار: ۱۱ مرداد ۱۳۹۸ - ۰۲:۱۵ - 02August 2019

به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، «غلامعلی پیچک» مسوول عملیات ستاد غرب سپاه در سال ۱۳۳۸ در تهران متولد شد. وی پس از پایان تحصیلات دبیرستان در رشته انرژی اتمی پذیرفته شد و به خاطر کسب امتیاز بالا، بورس تحصیل خارج از کشور را دریافت کرد. ولی از پذیرفتن بورس سرباز زد و تحصیل در داخل کشور را به خارج ترجیح داد.

پس از ورود به دانشگاه وارد مبارزات سیاسی علیه رژیم پهلوی شد و پس از مدتی تحت مراقبت و تعقیب عوامل ساواک قرار گرفت.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و با تجاوز رژیم عراق وارد سپاه و در سال ۱۳۵۹ به عنوان فرمانده محور غرب کشور منصوب شد. پیچک در عملیات مطلع‌الفجر در نوک پیکان گردان وارد نبرد علیه دشمن شد و در منطقه «قاسم‌آباد» واقع در ارتفاعات «برآفتاب» با نیرو‌های دشمن تن به تن درگیر شد و نزدیک ظهر روز ۲۰ آذر ۱۳۶۰ بر اثر اصابت گلوله به گلو و سینه‌اش به شهادت رسید.

در کتاب «مهتاب خین» که حاصل گفت‌وگوی «حسین بهزاد» با «حسین همدانی» است به شهید «غلامعلی پیچک» اشاره شده است که در ادامه می‌خوانید:

با من مثل برادر کوچک‌تان برخورد کنید

«از آنجا که ما از بدو غائله کردستان با نوع بینش و عملکرد افراطی بعضی از مسئولین وقت واحد عملیات ستاد مرکزی سپاه مخالف بودیم و حتی در منطقه با آن‌ها درگیری داشتیم، در بین بچه رزمنده‌های همدانی حاضر در غرب، نسبت به آن طیف و حتی بچه‌های سپاه تهران نوعی ذهنیت سلبی و مبتنی بر پیش‌داوری وجود داشت. به اصطلاح رایج در آن روزها؛ گارد ذهنی ما نسبت به آنها، کاملا بسته بود.

[غلامرضا پیچک، وقتی به حکم شهید بروجردی به عنوان مسوول عملیات ستاد غرب سپاه منصوب شد]خیلی بزرگوارانه با این ذهنیت برخورد کرد. اولا از همان بدو گرفتن مسئولیت عملیات سپاه غرب، نسبت به بچه‌های ما از خودش تواضع مومنانه‌ای نشان داد. با آنکه فرمانده عملیات سپاه غرب کشور بود و طبعا ما بایستی به دیدار او می‌رفتیم، ایشان در همان وهله اول بلند شد و آمد شهرک المهدی به دیدار ما، در جمع بچه‌ها حاضر شد و خیلی دقیق و حساب شده از خدمات و زحمات بچه‌های سپاهی همدان یاد کرد. معلوم بود از همان آغاز، آقای بروجردی او را نسبت به موقعیت جبهه سرپل ذهاب و مرارت‌های بچه‌های همدان در آنجا برای تثبیت خط دفاعی توجیه کرده بود.

پیچک در صحبت‌هایش گفت: برادر‌های عزیزم بنده به زیارت‌تان آمدم تا ببینم شما چه کم و کسر‌هایی دارید؟ چه می‌خواهید؟ من از تمام مشقت‌های شما با خبرم. خوب می‌دانم از روز اول جنگ تا به امروز چقدر سختی کشیدید تا این خط را حفظ کنید. حالا هم که در حضورتان هستم صرفا در حکم برادر کوچک‌تان با من برخورد کنید. به خدا من دنبال این مسوولیت نبودم، بلکه آن را از رده‌های بالا به بنده محول کردند. همین الان هم اگر شما، با هر عذری مایل به همکاری با من نباشید، خدا گواه است هیچ مساله‌ای نیست. صرفا بدانید که من کارم فقط خدمت‌رسانی به شما عزیزان و پشتبانی هر چه بهتر جبهه شما، برای عملیات [نبرد دوم بازی‌دراز در اردیبهشت ۱۳۶۰]بزرگی است که به حول و قوه الهی قرار است در غرب انجام دهید.

پیچک از همان اولین برخوردش واقعا قلوب همه بچه‌های را به خودش جذب کرد. در آن روز‌های سخت و پر از تلخی‌های اول جنگ، این تواضع و دلسوزی پیچک نسبت به بچه رزمنده‌های جبهه سرپل ذهاب، در سایر مسوولین کمتر مثل و مانندی داشت.

دائم از محور‌ها و مناطق بازدید می‌کرد. می‌آمد سنگر به سنگر، می‌نشست پای صحبت بچه‌ها، با دقت به حرف‌های‌شان گوش می‌داد. با همان سعه صدری که از پیشنهادهای‌شان استقبال می‌کرد، پذیرای انتقادهای‌شان هم بود. بعد هم مسایل مطرح شده توسط بچه‌ها را سریع جمع‌بندی می‌کرد و بدون فوت وقت، شخصا می‌رفت دنبال حل و فصل آنها.

از مراتب حُسن خلق، عاطفه، معرفت و انسانیت پیچک، هر چه بگویم کم است. برخوردهایش با آدم‌ها محشر بود. فرقی نمی‌کرد طرف چه کاره است؛ یک رزمنده ساده یا یک فرمانده عالی‌رتبه در هر حال بسیار افتاده بود. طوری شده بود که بچه‌ها دل‌شان برای دیدار او پر می‌کشید. وقتی در آذر ماه سال ۱۳۶۰، طی عملیات مطلع‌الفجر، پیچک به شهادت رسید، تک تک بچه‌های همدانی در جبهه سرپل ذهاب، احساس می‌کردند برادر دلبندشان را از دست داده‌اند. اصلا آن انگیزه بالایی را که ما در بین بچه‌های‌مان، برای شروع مرحله دوم عملیات مطلع‌الفجر در منطقه تنگ‌کورک می‌دیدیم، عمدتا ناشی از تاثیر عاطفی شدید شهادت غلام‌علی پیچک بود. بچه‌ها می‌گفتند: حالا که پیچک شهید شده، آیا نبایستی انتقام خون او را از دشمن بگیریم؟

به این ترتیب حتی شهادت مظلومانه پیچک برای ادامه رزم در بین بچه‌های ما، نقش عنصر محرک را ایفا کرد. یادش به‌خیر که خیلی آقا بود.»

انتهای پیام/ 161

نظر شما
پربیننده ها