به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس به نقل از «فارس»، همه منتظرند برای شنیدن پیام مهم رهبری به جهادگران. اهمیت این پیام را حتی کودکان جهادگر هم درک کردهاند که برای ایستادن در صف اول جهادیها از هم سبقت میگیرند. انگار همه ایران یک جا در مصلی شهرری جمع شدهاند تا با شنیدن پیام رهبری نقشه راه برایشان روشن شود. این اجتماع تماشایی است و جهادیها میگویند قطعا روح شهید محمد اژدری، شهید محمد محرابی، شهید قاسم ملکوتی و بقیه شهدای جهادگر در این جمع است و کنارمان ایستادهاند تا در شادی این جمع شیرین شریک شوند.
حرکت جهادی با چراغ خاموش ممنوع!
«جماعت یک هزار و ۵۰۰ نفری از جهادگران که امروز میبینید فقط قطرهای از یک دریاست.» «سید حسن مرتضوی» از شهر یزد آمده. جمله اش را با این عبارت تکمیل میکند و ادامه میدهد: «ما از «حسینیه ایران» آمدیم به نمایندگی از همه جهادگران، فقط آمدهایم برای شرکت در این تجمع تا بگوییم صدها جهادگر در شهر یزد گوش به فرمان پیام آقا هستند، آمدهایم بگوییم چقدر به این دورهمیها بیش از این نیاز داریم. جهادگران، چراغ خاموش پیش میروند. چون جهاد در راه خدا کار دل است، اما حالا در شرایطی قرار داریم که باید با صدای بلند و با چراغ روشن پیش برویم و جهاد کنیم نه در سکوت و بی خبری. رهبری هم امروز در پیامشان به این موضوع اشاره کردند، اینکه پیشرفت و موفقیت گروههای جهادی را به اطلاع همگان برسانیم. حالا من هم از تریبون رسانه شما استفاده میکنم تا بگویم یزد شهر هیات هاست و این موضوع از سالها قبل تا امروز برگ برنده ما در فعالیتهای جهادی بوده است، به تجربه ثابت شده گروههای جهادی که از دل هیاتها شکل گرفتند بازدهی شان در کوتاهترین زمان به بیشترین حد ممکن رسیده، چون مهمترین رکن موفقیت گروه جهادی همبستگی است که این اتحاد در دل گروههای جهادی هیاتی از ابتدا وجود دارد.
حبیب گردان؛ جهادگر ۷۴ ساله
در همایش عظیم جهادگران در کنار حضور کودکان و نوجوانان جهادگر که برای شنیدن پیام رهبری خودشان را به مصلی شهرری رساندهاند، گعده سالمندان جهادگر در کنار جوانان هم تماشایی است، انگار که بهانهای پیدا کردند برای انتقال تجربههای شیرین سالها خدمت؛ مثل «نصرت الله کثیری»؛ جهادگر ۷۴ ساله که با پای آسیب دیده و دو عصا لنگ لنگان خودش را به صف اول جهادگران رسانده است. دلیل آمدنش را آن هم با این وضعیت جویا میشویم و میگوید: «رهبری فرمان دهد با همین دو عصا برای اجابت فرمانش میدوم. آمدم با جان و دل پیام ایشان را بشنوم و کنار جوانهای جهادی بنشینم تا برایشان بگویم کار جهادی چه برکتها که به زندگی شان میدهد. من با همین پای لنگ هفته قبل با بر و بچههای گروه جهادی شهریار بودم، دانه دانه گندم چیدم. جوانترهای گروههای جهادی لطف دارند و لقب جالبی به من دادهاند؛ به من میگویند «حبیب گردان». ۳۵ سال از عمرم را در گروههای جهادی بودم و هنوز هم گوش به فرمانم. پیام رهبری را شنیدید؟ به قول حضرت آقا کار جهادی نقطه پایان ندارد. من تا لحظههای آخر عمرم پای فرمان آقا میایستم تا شعار «خدمت رسانی برای تحقق عدالت و پیشرفت» را همگانی کنم.
از جماران تا مصلی!
«امروز وقتی سخنران مراسم، پیام رهبری را برای جهادگران خواندند و جمعیت هزار و ۵۰۰ نفری با جان و دل لبیک گفتند، دیدار امام با رزمندهها برایم تداعی شد، من هم یکی از همان رزمندههای گوش به فرمان بودم که یکی دو بار سعادت حضور در جماران را پیدا کردم و حالا بعد از سی و پنج سال تمام آن صحنهها برایم تداعی شد.» اینها را «علیرضا خورشیدی» میگوید؛ جهادگری که سال هاست ردای خدمت را به تن کرده، از حضور تمام قد در جبههها تا حضور در کسوت مدافع حرم و جهادگر و خدمت در مناطق محروم کشور. رو به جوانان جهادگری که هم ردیفش نشستهاند میکند و میگوید: «آقا درست میگویند که کار جهادی بیش از سود رساندن به گیرنده خدمت به خود خدمت رسان سود میرساند. من اگر امروز در این سن و سال سربلندم و برکت در زندگیام جاری و ساریست به برکت خدمت در روستاهای محروم است. ته این راه عاقبت بخیری است، شک نکنید.»
هر مسجد یک گروه جهادی؛ این شعار ماست
«به تعداد تمام مساجد ایران میتوان گروه جهادی داشت و به تعداد همه نمازگزاران جهادگر! اصلا کار سختی نیست، مهم اتحاد است که خانه خدا بهانهای برای همدلی و اتحاد میشود. این را ما ثابت کردیم در مسجدی از محلههای شهر تهران در شهرک صدف، من به عنوان امام جماعت مسجد رسول الله پیشنهاد دادم و اهالی محله هم قبول کردند، بی سر و صدا یک گروه جهادی تشکیل دادیم با نام یکی از شهیدان محله مان؛ گروه جهادی شهید جلال ملک محمدی، باور میکنید همین هفته قبل سومین خانه که با دستان نمازگزاران شهرک صدف و نیت خیر جهادگران در یکی از روستاهای کرمانشاه ساخته شد را تحویل دادیم؟» اینها را روحانی جوان تهرانی میگوید؛ حجتالاسلام «یوسف ربیعیپور» که همراه با جهادگران شهرک صدف تهران به اجتماع عظیم جهادگران آمده تا با صدای رسا شعارشان را به گوش همه برسانند: «هر مسجد یک گروه جهادی»
شرمنده رهبری شدیم
«ما امروز شرمنده شدیم، شرمنده شدیم از جمله اول پیام رهبری به جهادگران وقتی گفتند کار شما با ارزش است، سپاس من حق آن را ادا نمیکند! اما خستگی همه شبهایی که با کمترین امکانات در روستاهای محروم، شب را تا صبح سر کردیم و دور از خانه و همسر و فرزند بودیم از تنم بیرون رفت.» این جملات را یک بانوی جهادگر میگوید. «نیلوفر ابراهیمی» ۵۱ ساله که ۲۰ سال است ردای خدمت به مردم مناطق محروم تهران و روستاهای دور افتاده را بر تن کرده است. میگوید به تک تک جملاتی که رهبری در پیامشان به جهادگران گفتند ایمان دارد. اینکه خیر جهاد، اول به جهادگر میرسد؛ «من مزد شبهای دور از خانه را از خدا گرفتم. سه فرزند دارم هر سه جهادگر شدهاند. پسرم پزشک جهادی است و بر و بچههای قرارگاه امام رضا به او لقب جهادی بیش فعال را دادند، صبح و ظهر و شبش با درد مردم و جهاد برای رفع محرومیتها گره خورده است. دخترم خادم الشهدا است و همدم پدران و مادران شهیدی که تنها هستند و کس و کاری ندارند. پسر سومم هم وکیل است و جهادگر، پاداش از این بهتر! که فرزندانم قدم در راه خدمت به خلق خدا گذاشتهاند.»
حجاب ما جهاد ماست
تازه اول راهند، دختران نوجوانی که در اجتماع عظیم جهادگران حاضر شدهاند برای آنکه هم پیمان شوند با صدها جهادگر و عزمشان را جزم کردند برای ادامه راه. لنز دوربین را که میبینند ارادتشان را با جمله لبیک یا خامنهای! به میزبان این بزم باشکوه نشان میدهند و «فاطمه نیک رو» به نمایندگی از دوستان جهادگرش میگوید: «ازفروردین امسال بعد از آمدن سیل به جمع جهادگران پیوستیم و هر چقدر پیش میرویم دل بستهتر میشویم. جهاد ما فقط کمک به محرومان نیست، ما مدت هاست با انتخاب حجاب برتر در میان دوستانمان در محله و مدرسه جهاد میکنیم. حال خوب ما روی خیلی از دوستانمان تاثیر گذاشته است.»
جهادگران بیادعا
از چهار محال و بختیاری آمدهاند برای بیعت با جهادگران، برای شنیدن پیام رهبری، بی سر و صدا قدمهای بزرگی را در روستاهای محروم کهگیلویه و بویراحمد برداشتهاند. حرفهای «مجید حیدری» از اقدام چند روز قبل بر و بچههای جهادگر در یکی از روستاهای این استان مشت نمونه خروار است؛ «چند روز قبل دامپزشکان یکی از گروههای جهادی با شناسایی بیماری در چند راس دام وجدا کردن آنها از دامهای دیگر، جلوی یک ضرر بزرگ و تلف شدن سه هزار راس دام را گرفتند.»
سربازان کوچک انقلاب
در میان جمعیت جهادگران حضور کودکان هفت هشت ساله تا نوجوانان ۱۴، ۱۵ ساله توجهمان را جلب میکند. جلو میرویم و سوال میکنیم. برخلاف تصورمان این کودکان هم جهادگرند و حضورشان مایه مباهات مقاماتی میشود که برای سخنرانی در جمع جهادگران به مصلی آمدهاند. نام یکی شان ریحانه است. میگوید: «عضو گروه جهاد دانش آموزیام.» بر و بچههای جهادی روح بزرگی دارند فرقی نمیکند چند ساله باشند. مثل این کودک که وقتی میپرسیم بهترین خاطره ات از اردوی جهادی چیست، میگوید: «همراه معلممان رفتیم دیوارهای مدرسه یکی از مناطق محروم را رنگ کردیم. خیلی خوشحال بودم. آن روز قلکم را هم شکستم و پول هایم را با خودم بردم، دادم به معلممان گفتم سهم من از این مدرسه یک قوطی رنگ میشود.» میپرسیم پیام رهبری را شنیدی؟ گونه هایش از خجالت سرخ میشود، سرش را پایین میاندازد و زیر لب میگوید: «معلممان گفته ما همه سربازهای رهبریم.»
سراغ نماینده گروه جهاد دانشآموزی میرویم. «مهدی طاهری»؛ مسئول بسیج سازندگی بسیج دانش آموزی تهران معتقد است روحیه جهادی در میان کودکان و نوجوانان قابل ستایش است. میگوید: «ما در تمام مدارس از میان دانش آموزان گروههای جهادی تشکیل دادیم، اجباری در کار نبوده و دانش آموزان داوطلبانه جهادگر میشوند. امروز هم که میبینید همه با شوق و ذوق آمدهاند اینجا، مخصوصا وقتی فهمیدند قرار است رهبر برایشان پیام داشته باشد. اردوهای جهادی که با سرپرستی معلمان برای بچهها برگزار میشود اردوهای سازندگی است، آینده این بچهها را میسازد و روحیه خدمت رسانی را در آنها تقویت میکند.»
انتهای پیام/ 113