گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: شهید «امیر ابراهیم» متولد فروردین ۱۳۴۷ در تهران است. جوانی مهربان، صادق و با ایمان. برادر بزرگتر او شهید «محمد ابراهیم» فروردین ۱۳۶۶ در عملیات کربلای ۸ به شهادت رسید. امیر پس از شهادت برادر، آرام و قرار نداشت و از «تیپ ذوالفقار» به «گردان عمار» آمد و با خصوصیات اخلاقی منحصربهفردش همه را شیفته خود کرد.
سرانجام این برادر بیقرار در بیست و دومین روز از تیر ۱۳۶۷ در تنگه ابوقریب به دیدار برادر شهید خود شتافت و برای همیشه در آستان امامزاده «سیدجعفر» و «حمیده خاتون» در محله «باغ فیض» تهران آرام گرفت.
در ادامه گفتوگوی خبرنگار دفاعپرس با «مجتبی تاجیک» دوست و همرزم شهید «امیر ابراهیم» را میخوانید:
دفاعپرس: در ابتدا از نحوه آشنایی خود با شهید بگویید؟
پس از عملیات کربلای ۸ امیر به گروهان ما آمد. یک بار بر مزار او فردی را دیدم که از او پرسیدم، «امیر را میشناسی؟» تصویری نشانم داد و گفت که «امیر در جبهه کمک من بوده.» با تعجب پرسیدم، «گردان عمار بودی؟!» پاسخ داد «نه، امیر در تیپ ذوالفقار کمک من بود.» متوجه شدم او پس از شهادت برادرش از تیپ ذوالفقار به گردان عمار آمده.
دفاعپرس: اگر بخواهید شهید امیر ابراهیم را توصیف کنید، چه میگویید؟
امیر پسری صادق و بامحبت بود که با چهره مظلوم و شخصیت شایستهاش همه را شیفته خود میکرد. حالات معنوی خوشی داشت و هیچگاه عبادتهای زیبای او را فراموش نمیکنم.
دفاعپرس: از خاطرات روزهای رزمتان بگویید؟
وابستگی بسیاری میان من و امیر شکل گرفته بود؛ به نحویکه اگر از همدیگر دور میشدیم، بیمار میشدم. روزی در برنامه صبحگاه هرچه تلاش کردم نمیتوانستم همچون سایر رزمندهها ورزش کنم. نمیدانستم چرا بیرمق شده بودم. با وجود بیحالی، در جستوجوی امیر همه جا را گشتم؛ اما او را ندیدم. از بچهها حالش را پرسیدم. گفتند، «بیمار شده!» بهانه ناخوشیام را یافتم. رفیقم رنجور بود که من مریض شده بودم.
دو سه روز پیش از عملیات تنگه ابوقریب امیر از میزان وابستگی من به خودش آگاه شد. به همین سبب من را فراخواند و گفت، «مجتبی میخواهم از این گردان بروم.» تلاش کردم تا او را منصرف کنم؛ اما امیر به تصمیم خود اصرار میکرد و میگفت، «تسویه میکنم و میروم. هرچند که شاید مجدد یک روزی برگردم.»
او قصد رفتن داشت که عازم عملیات تنگه ابوقریب شدیم. پس از شهادت وی، یکی از همرزمان گفت «امیر نگران وابستگی به وجود آمده میان ما بوده و با این تصمیم قصد داشته، من را از این شرایط نجات دهد.»
دفاعپرس: از حال و هوای آخرین عملیات شهید ابراهیم بگویید؟
به سمت تنگه ابوقریب حرکت کردیم. داخل اتوبوس نشسته بودیم که امیر من را صدا زد. نزد وی رفتم. گفت «مجتبی بیا وداع کنیم. دیگر همدیگر را نمیبینیم!» گفتم، «امیر من حالا حالاها با تو کار دارم. این فکرها را نکن. هنوز نه منطقه مشخص است و نه شدت درگیری. این صحبت را تمام کن.» پاسخ داد «باشد، اما یادت باشد که گفتم دیگر دستت به من نمیرسد!» ترسیدم، او را در آغوش گرفتم و وداع کردیم. امیر میگفت «مجتبی حلالم کن...»
همانطور شد که میگفت. دیگر او را ندیدم. گاهی برخی رفقا به جایگاهی میرسیدند که ما از آنها فاصله داشتیم، به همین دلیل از معنای حقیقی سخنشان آگاه نمیشدیم.
دفاعپرس: چه کسی خبر شهادت شهید ابراهیم را به شما داد؟
زمانیکه به منطقه رسیدیم، فرصتی نداشتیم، با پوتین نماز خواندیم و وارد تنگه شدیم. آن شب همه همدیگر را در آغوش میگرفتند و حلالیت میطلبیدند. درگیری سختی شکل گرفت. دشمن بعثی از چندین طرف، از ادوات سبک گرفته تا گلولههای تانک را به کار گرفته بود. شهدا و مجروحان بسیاری تقدیم شدند تا با موفقیت از خاکریز اول عبور کردیم. خاکریز دوم، از تعداد عراقیها کاسته و به تعداد تانکها افزوده شد. درگیری سنگینتر شد. هجوم گلولههای تانک بود که شلیک میشد. درحال پیشروی بودیم که گلولهای به زانوی من اصابت کرد و از شدت درد و برخورد آن داخل گودالی که کنارم بود، پرتاب شدم. دیگر قادر به حرکت نبودم. به سختی خود را به عقب رساندم. هنگام بازگشت متوجه شدم امیر به شهادت رسیده. همچون ابر بهار اشک میریختم و خونریزی پایم بیشتر میشد. بهیار گمان میکرد از شدت درد بیتابم و مدام میگفت «طاقت بیاور.» وی نمیدانست بهترین رفیقم را از دست دادهام. او نمیفهمید حال ما جاماندهها زمانی خوب میشود که به رفقای شهیدمان بپیوندیم.
دفاعپرس: شهید ابراهیم وصیتی داشتند؟
برادر امیر، شهید «محمد ابراهیم» در سال ۱۳۶۶ و طی عملیات کربلای ۸ به شهادت رسیده بود. پس از شهادت محمد، امیر همواره سربند برادر را به سر خود میبست و پیش از عملیات وصیت میکرد که «اگر به شهادت رسیدم، سربند محمد را از من جدا نکنید.» بچهها با شوخی میگفتند «ما همه سربند داریم، سربند تو را برای چی برداریم؟!» یا «باشد تو به شهادت برس، ما سربندت را دست نمیزنیم.» امیر در آخرین روزهای جنگ تحمیلی به آرزوی دیرینه خود رسید و برای همیشه در کنار برادر خود در باغ فیض تهران آرام گرفت.
انتهای پیام/ ۷۱۱