مادر شهید فصیح‌ خوش‌کلام در گفت‌وگو با دفاع پرس:

از خدا می‌خواهم که این شهادت را از ما قبول کند

من خودم حمیدرضا را راهی جبهه کردم و دوست داشتم که سرباز امام زمان(عج) باشد و به اسلام خدمت کند. الآن هم اگر بود می‌فرستادمش.
کد خبر: ۳۶۰۴۵
تاریخ انتشار: ۲۴ آذر ۱۳۹۳ - ۰۹:۴۴ - 15December 2014

از خدا می‌خواهم که این شهادت را از ما قبول کند

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، هفته گذشته و پس از 26 سال گمنامی، معراج شهدای تهران پیکر شهید تازه شناسایی شده شهید حمیدرضا فصیح خوشکلام، در آغوش خانوادهاش در معراج شهدای تهران آرمید. این شهید سرافراز که از جمله جان برکفان لشکر 92 زرهی اهواز است در 28 فروردین 1367 در تک فاو و طی حمله شیمیایی دشمن بعثی در منطقه فاو به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر مطهر و گلگونش بعد از گذشت 26 سال و با تلاشهای کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح تفحص شد.

سرانجام بعد از گذشت چندین ماه، پیکر این شهید والامقام از طریق آزمایشهای DNA شناسایی و احراز هویت شد. مادر شهید حمیدرضا فصیح خوشکلام بعد از دیدار با پیکر مطهر فرزند شهیدش در معراج شهدای تهران، گفت: هر دفعه که صدای زنگ خانه به صدا درمیآمد با خودم میگفتم که حتما خبری از حمیدرضا آوردهاند. زمانی که بهشت زهرا(س) به قطعه شهدای گمنام میرفتم؛ خطاب به شهدا میگفتم که مادرتان برای شما بمیرد که شما چقدر گمنام هستید و مادرانتان نمیدانند که شما در کجا دفن شدهاید.

وی ادامه داد: انتظار برای رسیدن گمشده خیلی سخت است. انسان وقتی پول بیارزشی را گم میکند فکرش آشفته میشود و چند بار دنبال آن میگردد تا چه برسد به اینکه پارهی تنت را گم کرده باشی. من خودم حمیدرضا را راهی جبهه کردم و دوست داشتم که سرباز امام زمان(عج) باشد و به اسلام خدمت کند. الآن هم اگر بود میفرستادمش. هر کدام از بچههایم که خودشان راضی باشند را در این راه فدا میکنم و از خدا میخواهم که این شهادت را از ما قبول کند.

وی خاطرنشان کرد: خیلی بچه پاکی بود. ماه بود. هر چقدر از حسن خلقش بگویم کم گفتم. در تمام این چند سالی که با من بود جز محبت و جز خوبی از او چیزی ندیدم. زمانی که از او خبری نداشتم آرزو میکردم که جزو اسرا باشد از روز اولی هم که بعد از مفقود شدنش دنبالش رفته بودیم میگفتیم که ای کاش با اسرا باشد. زمانی که اسرا آزاد شدند و خبری از حمیدرضا نشد امیدمان ناامید شد. همیشه زمانی که خودش صحبت میکرد میگفت که اصلا جای نگرانی نیست و جای ما کاملا امن و آرام است. اما مثل اینکه زمانی که در سنگر مشغول استراحت بودند عراقیها در منطقه شیمیایی میزنند.

برادر شهید فصیح خوشکلام نیز پس از سالهای بسیار در دیدار با پیکر برادر شهیدش، گفت: حمیدرضا بهترین تکیهگاهم در زندگی بود. من بعد از حمیدرضا پشتیبان اصلیام را از دست دادم. اعتقادم این است که تا جان در بدن داریم باید برای اسلام جانفشانی کنیم. اگر نام مسلمان را بر روی خودمان گذاشتهایم و تا زمانی که اسلام نیاز دارد باید در صحنه باشیم. خود حمیدرضا 19 ساله بود زمانی که به جبهه اعزام شد.

وی بیان کرد: از آن روزی که به من خبر دادند که پیکر برادرت مورد شناسایی و احراز هویت قرار گرفته است و آمدم اینجا و تابوت حمیدرضا را دیدم؛ حال غریبی به من دست داد. شرایط بسیار سختی بودو اصلا انتظار نداشتم که بدن پارهتنمان مورد شناسایی قرار گیرد. خداوند به همه خانوادههایی که عزیز گمکردهای دارند صبر دهد و کاش میشد که همه شهدای گمنام مورد شناسایی قرار میگرفتند.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها