به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس، دکتر روح الله کریمی خویگانی عضو هیئت علمی دانشگاه و رئیس گروه علوم تربیتی دانشگاه امین در یادداشتی اختصاصی که در اختیار خبرگزاری دفاع مقدس قرار داده است، نوشت: در روانشناسی عزت نفس در حوزۀ «ارزشها» بررسی میشود و اعتماد به نفس در حوزۀ «مهارتها». کسی که به عزت نفس دست یافته است، به ارزشها پایبند است. عرب به زمین غیر قابل نفوذ میگوید: ارض عزاز. عزت یک خصلت متعالی نفسانی و به معنای نفوذناپذیر بودن، صلابت نفس و شکست ناپذیر بودن است. عزت نفس امام حسین علیه السلام است که می گوید: لا اعطیکم بیدی اعطاء الذلیل؛ مانند انسان های ذلیل با شما دست بیعت نخواهم دارد. یا میفرماید: مرگ با عزت از زندگی با ذلت بهتر است! ردپای عزت نفس در اردوگاه امام حسین (ع) بسیار است که در این مجال نمی گنجد. وقتی حضرت ابوالفضل اماننامه دشمن را نمیپذیرد، این یعنی عزت نفس!
وقتی مهارت کافی در انجام کاری داشته باشیم و همچنین تصویر ذهنی ما نسبت به توانایی انجام آن مثبت باشد، این یعنی اعتماد به نفس. باز در بحث اعتماد به نفس در اردوگاه امام حسین (ع) به وفور شواهدی وجود دارد، از سخنرانیهای باصلابت امام حسین (ع)، حضرت سجاد (ع)، زینب کبری (س) تا جنگاوری دلیرانۀ اصحاب امام که بر پایه اعتماد به نفس تحقق مییابد.
عزت نفس و اعتماد به نفس در لشکر امام حسین (ع) تعجبی ندارد، چرا که از افراد الهی توقع بر همین است، آنچه که به لحاظ روانشناسی در اینجا مورد تعجب و واکاوی است این است که هر چقدر در اردوگاه دشمن عزت نفس تعطیل است، در حوزۀ اعتماد به نفس شواهد گوناگونی بر وفور آن دلالت دارد.
می خواهم مسأله را بیشتر باز کنم. میگویند نادرشاه با لشکرش از جادهای عبور میکردند، پیرمردی دیدند که هیزم بر دوشش بود. نادر خواست تا مزاحی بکند، گفت: پیرمرد! ظاهرت ساده و بی آلایش است و معلوم است مرد خدایی هستی، خیلی مَردی که توانستی دنیا را رها کنی و به آخرت بپردازی! پیرمرد جواب داد: نادر تو مَردی که آخرت را رها کردهای و به دنیا چسبیدهای! یعنی رها کردن آخرت جرأت و جسارت بیشتری می خواهد.
حالا از این ماجرای نغز تاریخی میخواهم وام بگیرم و بگویم کسی که جرأت می کند سر امام (ع) را جدا کند مهارت و جرأت و اعتماد به نفس بالایی دارد، اگرچه اصلاً عزت نفس ندارد!
حال سؤال اساسی در اینجا مطرح می شود که این شمر این اعتماد به نفس را از کجا کسب کرده است؟
در یک کلمه پاسخ می گویم: از دین!
یکی از فیلسوفان جملۀ خیلی قشنگی دارد که می گوید: «دین آدمهای خوب را خوبتر میکند و آدمهای بد را بدتر!»
خدا نکند آدمی که بد است به دین مجهز شود، این آدم اعتماد به نفس پیدا میکند و بدتر میشود! من اطمینان دارم که اگر شمر نمازخوان یا حافظ قرآن نبود هرگز نمی توانست سر دُردانۀ پیغمبر را جدا کند. این را من نمی گویم، این از کلام خود امام حسین در کربلا استنباط میشود که می گوید: فإن الدین قد کان اسیراً فی ایدی الاشرا، یعمل فیه بالهوی و تطلب به الدنیا؛ این دین اسلام اسیر شده است در دست اشرار که به وسیلۀ آن به دنبال هواهای نفسانی و مطالبات دینی خود راه افتادهاند.
و از کلام امام زین العابدین برداشت می شود که ناله می زدند و می فرمودند: آنچه در کربلا بیش از همه دل مرا می سوزاند این است که پدرم یعنی حجت خدا و سید و سرور جوانان اهل بهشت را قربه الی الله قطعه قطعه کردند! وقتی سر بریده شد، ده ها هزار نفر تکبیر گفتند و مساجدی بنا کردند!
الان این رفتارهایی که از داعش سر می زند از همین قاعده پیروی می کند. جنایت هایی که تصور انجام دادنش برای هر انسانی سخت است، آنها به راحتی انجام می دهند، چرا؟ چون دین به آنها قوت قلب داده است، چون قرآن می خوانند. به قول مولوی:
زانک از قرآن بسی گمره شدند زان رسن قومی درون چَه شدند
من وقتی حادثۀ عاشورا را مطالعه میکنم، انتظار دارم شمر یا سنان باید بعد از کربلا به اختلالات روانی مبتلا شوند و جنون بگیرند ولی با کمال تعجب می بینم نهتنها از کردۀ خود پشیمان نمیشوند، بلکه وقتی از کربلا به منازل خود میروند به شکرانه این که خداوند به آنها این توفیق را داده است، چندین مسجد بنا میکنند!! در برخی از منابع گفته شده است که شمر نماز میخواند و از خداوند طلب بخشش میکرد و در توجیه شرکت در قتل امام حسین (ع) میگفت که از امرای خود فرمانبرداری کرده است.
انتهای پیام/ 102