به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس به نقل از روزنامه «جوان»، جاذبههای امام خمینی و انقلاب اسلامی تنها به مرزهای ایران محدود نماند و دلهای بیداری را جذب خودش کرد. مدت کوتاهی پس از انقلاب اسلامی، «ژروم ایمانوئل کورسل» با ایشان و دانشجویان خط امام آشنا میشود و این آشنایی او را پای صحبتهای امام مینشاند. شنیدن سخنان امام مسیر زندگی «ژروم ایمانوئل» جوان را تغییر میدهد. پس از نشستن حرفهای امام در جان و دل این جوان فرانسوی، او به دین اسلام مشرف میشود و نام «کمال» را برای خودش انتخاب میکند.
کمال پس از شیعه شدن تصمیم میگیرد به ایران برود و زندگی تازهای را شروع کند. او در ایران مشغول فراگیری دروس حوزوی در قم میشود و دل در گرو اسلام و انقلاب میدهد.
شروع جنگ تحمیلی پای کمال را به جبهه باز میکند. همزمان با شروع جنگ تحمیلی مسئولان اعزام به جبهه به دلایل امنیتی از ورود وی به جبههها خودداری میکردند؛ اما کمال با اصرار فراوان و پیگیری توانست همراه با سپاه بدر در سال ۱۳۶۳ در جبهه حضور پیدا کند.
کمال در سال ۱۳۶۷ و در جریان عملیات «مرصاد» در عملیات هلیبرن نیروها که توسط هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی انجام میشد، با اصابت گلولهای به سرش به درجه رفیع شهادت نائل شد. پس از انقلاب مردم تونس، خانواده شهید توانستند بعد از ۳۰ سال از وضعیت پسرشان اطلاع کسب کنند و سر مزار فرزند شهیدشان حاضر شوند.
پدر شهید، «محمد بن الصالح مرادی» که اولین بار در سال ۱۳۹۶ به ایران آمد، بهتازگی دوباره به کشورمان سفر کرده است. پدر شهید هنوز به یاد پسرش چشمهایش نمناک میشود و اشک میریزد. او در گفتوگو با «جوان» از راه دراز و سختی که پسرش طی کرد برایمان میگوید.
چه اتفاقی سبب شد آقاکمال به دین اسلام و مذهب تشیع مشرف شود و در دفاع مقدس حضور پیدا کند؟
کمال در پاریس با دانشجویان خط امام آشنا شده بود و در تظاهراتی که آنجا انجام میدادند شرکت میکرد و در صف جلو قرار داشت و عکس امام را در دست میگرفت. یک روز پلیس فرانسه جلوی او را میگیرد و میگوید شما که فرانسوی هستید اینجا چه کار میکنید؟ کمال هم جواب میدهد من با اینکه فرانسوی هستم ولی مسلمانم و اصلیتم به کشور تونس برمیگردد. در آن زمان مجذوب دانشجویان خط امام شده و در همان ایام مسلمان شیعه هم شده بود. کمال در همان سالها نامهای را به زبان عربی برایم فرستاد. من از اینکه او چطور در مدت زمان کوتاه توانسته هم زبان عربی را یاد بگیرد و هم مسلمان شود تعجب کردم.
در سخنان امام خمینی چه دیدند و نقطهای که باعث تحول شهید کورسل شد چه بود؟
چون ایشان از قبل پیشزمینهای از اسلام داشت، پذیرش این دین الهی برایش آسانتر بود. همچنین در سفرهای تابستانیاش به تونس من مقدار کمی او را با اسلام آشنا کرده بودم. یک قرآن کوچکی به او داده بودم و اینها یک پیشزمینه کوچکی شده بود تا وقتی در پاریس اسم اسلام، انقلاب اسلامی و امام خمینی را میشنود، با کنجکاوی و علاقه به سمتش برود. اینها موجب کشیده شدن کمال به سمت سخنرانیهای امام خمینی شده بود. پس از شنیدن صحبتهای امام خمینی، کمال مجذوب ایشان و انقلاب مردم ایران میشود. بههمینخاطر در یکی از تظاهرات دانشجویان خط امام علیه منافقین شرکت میکند و در کنار دیگر انقلابیون به فعالیت میپردازد.
اگر انقلاب ایران اتفاق نمیافتاد، فکر میکنید پسرتان چه سرنوشتی پیدا میکرد؟
اگر انقلاب اسلامی رخ نمیداد مطمئنم که پسرم مسیحی میماند، چون مادرش یک مسیحی معتقد و محکم بود. مادرشان مسیحی معتقدی بود که همیشه به کلیسا میرفت و انجام این اعمال مذهبی پیشزمینهای معنوی برای کمال شده بود. کمال به خاطر محیطی که در آن زندگی میکرد قطعاً مسیحی میماند. چون آشنایی با اسلام نداشت و حتی زمانی که کمال میخواست مسلمان شود مادرش پیش یک پزشک یهودی رفته و گفته بود پسرم حرکاتی شبیه مسلمانان انجام میدهد. مثلاً گفته بود پسرم در طول روز چندین بار نماز و قرآن میخواند. این کارها باعث نگرانی مادرش شده بود و مادرش به آن پزشک گفته بود که حس میکنم پسرم به لحاظ روانی دچار مشکل شده است. مادر کمال در آن اوایل نمیدانست که پسرش مسلمان شده و کارهای کمال را طور دیگری برداشت کرده بود. مادر کمال وقتی فهمید پسرش با دانشجویان خط امام جلسه دارد و میخواهد مسلمان شود خیلی نگران شده بود. مادرش نمیفهمید که کمال چه کار میکند و چه هدفی دارد.
نگاه مردم فرانسه به مسلمان شدن آقا کمال چه بود؟
وقتی کمال به ایران آمد مادرش در فرانسه تصادف میکند و از دنیا میرود. وقتی کمال خبر فوت مادرش را میشنود به فرانسه برمیگردد تا در مراسم خاکسپاری مادرش شرکت کند. متأسفانه داییهای کمال از او استقبال مناسبی نمیکنند و همین باعث میشود او شبها را در مسجدی در فرانسه سپری کند. این نشان میدهد که فرانسویها از مسلمان شدن کمال استقبال نکرده بودند. وقتی بستگان و آشنایان چنین رفتاری را با پسرم داشتند قطعاً این واکنش بین غریبهها هم وجود داشت. خانواده مادر کمال مسیحی معتقدی بودند و تحمل مسلمان شدن پسرم را نداشتند ولی درکل فرانسویها اصلاً چنین چیزی را نمیپسندند که کسی از دینش خارج شود و به سمت اسلام برود.
مردم تونس چه دیدگاهی نسبت به شهادت پسرتان دارند؟
مردم تونس دیدگاههای مختلفی درباره این موضوع دارند ولی من معتقد هستم که جمهوری اسلامی مادر تمدن اسلامی است که در خط مقدم مقاومت قرار دارد و در هر کشوری که در راه دفاع از اسلام مشکلی پیش بیاید ایرانیها شرکت میکنند و به شهادت میرسند. اینجاست که کلمه شهید تبلور پیدا میکند و جایگاه خودش را نشان میدهد.
اگر آن زمان در فرانسه حضور داشتید و میدانستید که پسرتان در سفر به ایران دیگر هرگز به کشورش بازنخواهد گشت، آیا اجازه رفتن به پسرتان میدادید؟
100 درصد قبول میکردم. آدم چرا ناراحت باشد وقتی میبیند فرزندش در مسیر کمال قرار گرفته است. پذیرفتن اسلام و خواندن دروس حوزوی یک اتفاق بزرگ و مهم در زندگی پسرانم بوده است که من از این موضوع خیلی خوشحالم. همینطوری که الان پسر دیگرم، سلیم را میبینم که راه برادرش را ادامه میدهد از صمیم قلب خوشحال هستم.
شما ۳۰ سال خبری از پسرتان نداشتید و پس از سالها از وضعیت ایشان باخبر شدید. چرا دانستن وضعیت پسرتان ۳۰ سال زمان برد؟
اتفاق خیلی جالبی در این مدت افتاد که دوست دارم آن را برایتان تعریف کنم؛ برادر شهید، سلیم، در آلمان درس میخواند و فیزیوتراپ بود. او بدون اینکه اطلاعی داشته باشد برادری دارد که در ایران شهید شده، در آلمان شیعه میشود و از طریق اینترنت با جامعهالمصطفی ارتباط برقرار میکند. الان خدا را شکر او در قم حضور دارد و تحصیلات حوزویاش را ادامه میدهد. به نظرم این یک اتفاق الهی و یک اتفاق خوب و مبارک است. خدا را شکر الان پسرم به ایران آمده و اینجا ازدواج کرده است. چند ماهی است با یک خانم شیعه ازدواج کرده و این یک اتفاق الهی در زندگیاش است. من خیلی از این اتفاق خرسندم. پسرم، پیگیر کارهای برادرش است و اگر اطلاعاتی، کتابی، نوشتهای درباره برادرش وجود داشته باشد آنها را جمعآوری میکند.
چرا در این مدت پیگیر پیدا شدن پسرتان نبودید؟
در آن سالها ارتباط میان من و پسرم به خاطر اوضاع سیاسی تونس و ایران قطع بود. من روزنامهنگار بودم و شرایط سیاسی کشورم طوری بود که اجازه نمیدادند با ایران مکاتبه داشته باشم و بخواهم نامه ارسال کنم. باید از طریق فرانسه این کار را انجام میدادم و چند بار نامههایی را من از طریق کشور فرانسه ارسال کردم که جوابش به دستم نرسید، چون ارتباط خیلی سخت بود. تا اینکه چند سال پیش در تونس انقلابی رخ داد و من تازه توانستم وضعیت پسرم در ایران را از طریق رایزن فرهنگی پیگیری کنم. درنهایت توانستم در سال ۱۳۹۶ به همت بنیاد شهید به جمهوری اسلامی ایران بیایم و مزار کمال را زیارت کنم.
وقتی پس از ۳۰ سال به مزار پسرتان رسیدید، چه احساسی داشتید؟
اولینباری که مزار شهید را زیارت کردم خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم. حتی دوست داشتم روزها و شبهایم را آنجا بگذرانم. خدا را شکر میکنم که کمال تنها نیست و بین کسانی قرار گرفته که دائماً زیارتش میکنند. حتی چند روز پیش که برای زیارت مزارش رفته بودم دیدم که طلاب حوزه علمیه به زیارت مزار پسرم آمدهاند و خیلی از این بابت خوشحال شدم. خیلی خوشحالم از اینکه فرزندم شهید شده و خوشحالتر اینکه پسر دومم در مسیر اهل بیت و انقلاب قرار گرفته است.
شما در تونس روزنامهنگار بودید و قطعاً نسبت به اتفاقاتی که در کشورهای دیگر میافتاد آگاهی داشتید. دید خودتان نسبت به انقلابی که داشت در ایران اتفاق میافتاد چه بود؟
آن زمان دوران خفقان در تونس بود و ارتباطات بین ایران و تونس به لحاظ سیاسی قطع بود و هیچکس از ایران خبری نداشت و اگر روزنامهنگاری از ایران چیزی مینوشت یا خبری دریافت میکرد باید حتماً به زندان میرفت. به خاطر همین جو خفقان و امنیتی ما اطلاعی از شرایط و انقلاب مردم ایران نداشتیم.
پسرتان در نامههایشان چه چیزهایی برایتان مینوشتند؟
اولین نامهای که کمال برایم فرستاد از شهر قم بود. در نامه مینویسد من در شهر مقدس قم حضور دارم و مشغول تحصیل دروس حوزوی هستم. نامه یک سال پس از نگارش به دستمان رسید و ما میدانستیم که پسرمان در شهر قم مشغول فراگیری علوم حوزوی است. ما یک سال قبل از شهادت کمال دیگر هیچ خبری از او نداشتیم. فکر میکردیم که پسرمان در قم ازدواج کرده و صاحب اولاد شده است. تا اینکه پس از ۳۱ سال فهمیدیم پسرمان در ایران به شهادت رسیده است.
با وجود بعد مسافت وقتی دلتان برای پسرشان تنگ میشود، چه کار میکنید؟
واقعاً فرزند تکهای از جگر آدم است و موقعی که دلم میگیرد، بدون اینکه همسرم متوجه شود، به اتاقی میروم و گریه میکنم. این گریهها من را سبک میکند و حس میکنم اینگونه به پسرم نزدیکتر هستم.
الان چه مدت است که در ایران حضور دارید و در این مدت کشورمان را چگونه دیدید؟
سه هفته است که در ایران حضور داریم. ایران بسیار زیباست و از تمدن خیلی بالایی برخوردار است و به نظرم از اروپا به لحاظ نظافت خیلی بهتر است. تدین ملت ایران برایم خیلی جالب است. دیشب در مسجدی نماز خواندم و دیدم که یک صف کامل از نماز جماعت را بچههای کمسنوسال پنج، شش ساله تشکیل دادند. واقعاً با دیدن این بچهها روحیه گرفتم. امیدوارم خدا این انقلاب را حفظ و امام خمینی را رحمت کند.
انتهای پیام/ 113