گروه فرهنگ و هنر دفاعپرسـ رسول حسنی؛ مسئله مهاجرت یهودیان به فلسطین و غصب این منطقه مهم به بهانه واهی بازپس گرفتن زمینهای پدری و متعاقب آن نسلکشی مسلمانان بهتلافی کشتار یهودیان در جنگ جهانی دوم و مسائل مرتبط با آن از موضوعاتی است که با همه اهمیتش در هنرهای نمایشی ایران کمتر به آن پرداخته شده است. با وجودی که مسئله فلسطین، مسئله استراتژیک جمهوری اسلامی ایران است، اما هنوز سیاستگذاریهای فرهنگی درستی در این حوزه اجرا نشده است تا شاهد نمایشهایی با موضوعاتی این چنینی روی صحنه باشیم.
«هفت کودک یهودی» به کارگردانی «مصطفی اسفندیاری» یکی از نادر نمایشهای این سالها با محوریت صهیونیسم و غصب فلسطین توسط یهودیان است. سالهاست که رژیم اشغالگر قدس، فلسطینیان را مردمی بیسرزمین خوانده و کشور فلسطین را سرزمینی بدون مردم نام نهادهاند. «هفت کودک یهودی» بدون آنکه سعی در القای مفهومی داشته باشد و بهدور از هرگونه سیاستزدگی، مخاطب را به این نتیجه روشن میرساند که این یهودیان صهیونیست هستند که مردمانی بیسرزمین و بیهویت هستند که با غصب فلسطین سعی دارند برای خود تاریخ و هویت بسازند.
در طول نمایش، شخصیتهای متعددی میبینیم که هیچ شناسهای نداشته و نام و گذشته و نشانی که بتوان آنها را شناخت ندارد. این شخصیتها خطاب به مخاطبی نامعلوم حرف میزنند تا آن مخاطب مجهول پیامشان را به کودکان یهودی ـ نسل بعدی صهیونیسم ـ برسانند. آنها بر دو عبارت «بهش بگو» و «بهش نگو» تأکید دارند. این گفتن و نگفتنها در واقع سیاستهای مزورانه صهیونیستها را شرح و تفسیر میکنند. از طرفی این عبارتها تعیین خط مشی رسانههایی است که زیر سلطه اسرائیل اداره میشوند.
«هفت کودک یهودی» در لایههای زیرین خود تسلط صهیونیسم بر افکار عمومی را تفسیر میکند و از آنجایی که در بیان آنچه که میخواهد بگوید، کمفروشی نمیکند و شعارزده و یکبعدی هم نیست، دچار لکنت هم نمیشود. «هفت کودک یهودی» داستانی تعریف نمیکند درنتیجه فاقد پیرنگ و گرهافکنی و گرهگشایی و شخصیت است؛ اما به دلیل نوع روایتی که نویسنده انتخاب کرده و کارگردان بهخوبی آن را روی صحنه جان بخشیده است، فقدان داستان به حسن بزرگ «هفت کودک یهودی» بدل شده است و مهم مونولوگهایی است که کاراکترهای یهودی اجرا میکنند.
اگر این اثر داستان مشخصی از مهاجرت و غصب فلسطین و کشتار مسلمانان داشت بدون شک به ورطه شکستی میافتاد که بیرون آمدن از غیر ممکن بود. مسیری که نویسنده و کارگردان برای اجرای «هفت کودک یهودی» انتخاب کردهاند مسیر درستی است اما بیش از اندازه دست به عصا راه رفتن سبب شده تا مخاطب مدام در بین متن اثر و ارجاعات نمایش و اطلاعاتی که از قبل داشته در حرکت باشد. اگر دانستههای مخاطب در حد نمایش نباشد به آن لذتی که باید ببرد، نمیرسد. ممکن است شکل میزانسن، طراحی نور و بازی قابل بازیگران مخاطب را تا پایان نمایش نگه میدارد، اما نمیتوان انتظار داشت که او به نتیجهای که کارگردان انتظار دارد برسد.
از طرفی حجم اطلاعاتی که کاراکترها منتقل میکنند آنقدر زیاد است که مخاطب فرصت حلاجی کردن آنها در ذهنش را ندارند. برای همین بخش زیادی از این اطلاعات از دست میرود. نهایتاً مخاطب میپذیرد که صهیونیستها قوم بیهویتی هستند که با ابزار رسانه سعی دارند خود را محق نشان دهند اما نمیتواند این مفهوم را به اثبات برساند. تجربه دیدن «هفت کودک یهودی» تجربه ارزشمندی است در شرایطی که با انبوه آثار یکلایه و سطحی و روشنفکرمآبانه روی صحنه روبهرو هستیم، «هفت کودک یهودی» اتفاق مبارکی است که باید بارها و بارها تکرار شود.
انتهای پیام/ 161