گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس ـ رسول حسنی؛ در سال 1392 و در ایام منتهی به جشنواره سی و دوم فیلم فجر طی نشستی اعلام شد که قرار است فیلمی با موضوع تسخیر لانه جاسوسی به تهیهکنندگی «سیدجمال ساداتیان» ساخته شود. ساداتیان در نشست اعلام کرده بود: «موضوع تسخیر سفارت آمریکا در تاریخ انقلاب برجسته است و میتوان بهعنوان یک موضوع فاخر و تأثیرگذار در انقلاب به آن پرداخت. ساخت این فیلم بهطور کامل در بخش خصوصی و مستقل از سازمان سینمایی و بنیاد سینمای فارابی پیگیری میشود اما برای دریافت مجوز و اجازه ساخت قطعاً از سازمان سینمایی مجوز گرفته شود. قصد ما این است که اگر خدای نکرده در جایی از پروژه دیدیم که دخالتهای اضافی وجود دارد بهنوعی آن را حل و فصل کنیم و این موضوع آنقدر اهمیت دارد که حتی بالاترین مقام اجرایی کشور هم در جریان قرار بگیرد؛ بنابراین ناامید نیستیم که اگر احتمالاً تنشی بهوجود بیاید آنرا نتوانیم حل و فصل کنیم.»
حالا بعد از 40 سال از حادثه مهم تسخیر لانه جاسوسی و شش سال پس از اولین تلاش برای ثبت این واقعه مهم تاریخی هنوز اقدامی در این خصوص صورت نگرفته است. وقتی سینمای ایران هنوز نتوانسته به سیاست روشنی در تولیدات خود برسد نمیتوان انتظار داشت وارد حیطه چالشبرانگیز سینمای سیاسی وارد شود. کارگردانان معدودی در سینمای ایران آثار استراتژیکی خلق کردند که تعداد آنها بهزحمت به 10 فیلم میرسد. شاید در اینجا به انبوهی از آثار سینمای دفاع مقدس اشاره شود که بسیاری از آنها ماندگار و واجد ارزشهای معنایی و فرمی نیز هستند اما سؤال اینجاست که این آثار تا چه میزان توانستهاند بنیانهای انقلاب اسلامی را به مخاطب اینجایی و جهانی منتقل کنند.
این در حالی است که سینمای هالیوود در آثار جنگی خود بیش از هر ژانر دیگری از سیاستهای دولتمردانش دفاع کرده و آنرا بهدروغ و فریب برای مخاطب جهانی تفسیر کرده است. این مسئله در سینمای سیاسی آمریکا پررنگتر است و به شکل صریحتری مواضع خود را تبیین میکند. در مقابل سینمای ایران نهتنها کوششی در جهت تبیین مواضع سیاسی نظام جمهوری اسلامی برنداشته است بلکه در ژانرهای دیگر نیز کمکاری داشته است. سینمای اجتماعی ایران که فیلمسازان مدعی فراوانی دارند در همان حد ادعا باقیمانده و هنوز اثری خلق نشده تا مطابقت تام با ژانر اجتماعی داشته باشد.
این آثار بیشتر خانواده را محور و موضوع فیلم خود قرار میدهند تا تأثیر اجتماع بر خانواده و نقش خانواده در اجتماع. موقعیت جغرافیایی ایران در جغرافیای سیاسی جهان و تأثیر و تأثر کشور ما در این فضا شرایطی ایجاد کرده است که ایران را به بهشت ژانر سیاسی تبدیل میکرد که عملاً چنین نیست و کمترین واکنش به مسائل سیاسی را سینماگران ایرانی دارند. موضوع تسخیر لانه جاسوسی آمریکا و مسائل قبل و عواقب بعد از آن میتواند سالها سینمای سیاسی ما را تغذیه کند. متأسفانه تنگنظری برخی از مدیران فرهنگی که دچار خود ممیزیهای افراطی شدهاند و احیاناً ساخته شدن چنین آثاری را به صلاح رزومه کاری و آینده حرفهای خود نمیبینند.
یکی از دلایلی است که امکان ساخته شدن چنین آثاری از بین میبرد. اگر در پارهای موارد مدیری بخواهد فضا را برای ساخته شدن فیلمی با موضوع تسخیر لانه جاسوسی فراهم کند این فیلمسازان هستند که با حسادت نسبت فرصت سوزی میکنند. چراکه هر یک از کارگردانان علاقهمندند تا نام خودشان روی فیلم ثبت شود. مهمتر از این دو مسئله جو سیاسی و مباحث جناحی و حزبی مانعی اساسی برای نیل به این مقصود است.
تسخیر لانه جاسوسی که به تعبیر امام خمینی (ع) انقلاب دوم نام گرفته است و بهاندازه پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1358 اهمیت دارد. ـ هرچند که در این خصوص نیز قدم بلندی برداشته نشده است ـ بیتفاوتی به انقلاب دوم مردم ایران که توسط جوانان مو من انقلابی رقم خورد باعث شده این اتفاق بهاندازه یک فریم هم در سینمای ایران سهم نداشته باشد. حال آنکه همه سیاستهای ضد ایرانی ـ اسلامی همه دولتهایی که بعد از این حادثه روی کار آمدند متأثر از این حادثه است. اگر چنین اتفاقی نمیافتاد و سفارت آمریکا همچنان به فعالیت خود در ایران ادامه میداد انقلاب اسلامی در مسیر دیگری قرار میگرفت و چه بسا امروز اقتداری که ما را در جهان مطرح کرده است وجود نداشت.
تسخیر لانه جاسوسی اگر توسط معاندان دچار تحریف و بدفهمی شده است به دلیل ابزار فرهنگی قدرتمند غرب و تسلط بر افکار عمومی مردم جهان است، شکستن چنین فضایی به حضور مؤثر و قدرتمند اصحاب فرهنگ و هنر بهخصوص سینماگران است تا خوانش جدید و نزدیک به حقیقت از تسخیر لانه جاسوسی ارائه دهند. چهل سالگی انقلاب دوم تلنگری است برای همه ما تا از این رخوت بیحاصل خارج شویم.
انتهای پیام/ 161