به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاعپرس، ایران اسلامی مهمترین دشمن زیاده خواهیهای آمریکا است به همین دلیل ایالات متحده در هیچ شرایطی حاضر نیست قدرتی را که با سیاستهای استکباریاش به دست آورده، به راحتی از دست بدهد. بعد از انقلاب اسلامی ایران دولتهای آمریکایی همه تلاش خود را به کار بستند تا مانع از نفوذ انقلاب اسلامی توسط ایران به سایر کشورهای دیگر شوند. به معنای درستتر اگر ایران به قدرت اول منطقه تبدیل شود به معنای تضعیف قدرت آمریکا و از دست دادن موقعیتی است که در طول سالها سیاستورزی بهدست آورده است.
بخصوص اینکه قدرت گرفتن ایران تهدیدی جدی علیه دولت نامشروع و غاصب اسرائیل است. برای همین آمریکاییان همه راهها را آزمودهاند تا مانع گسترش ایران در منطقه شوند. از به راه انداختن جنگ هشت ساله رژیم بعث علیه ایران تا جنگ نرم بیامان علیه ارزشهای جمهوری اسلامی ایران اقداماتی است که آمریکا به کار گرفته تا بیش از این از قدرت جهانیاش کاسته نشود.
در کتاب «ایران و آمریکا؛ توسعه تضاد در بستر قدرت نرم رسانه» نوشته «محمدرضا ریاحی» به طور مفصل این موضوع مورد بررسی قرار گرفته است که قسمتهایی از متن این کتاب را در ادامه میخوانید:
ابزارهای ارتباطی در دیپلماسی عمومی آمریکا در برخورد با ایران
«تأثیر مثبت و منفی رسانهها بر افکار عمومی مردم کشورها بر هیچکس پوشیده نیست، بهگونهای که امروزه جنگ رسانهای، از روشها و تاکتیکهای مهم نرمافزاری در دگرگونی افکار عمومی و متقاعدسازی مردم کشورها به شمار میرود. به دیگر سخن، تأثیر امپریالیسم تبلیغاتی و رسانهای، کمتر از امپریالیسم نظامی و سلطه بر مردم و کشورهای جهان نیست.
این رسانهها با استفاده از قواعد، مقررات و تکنیکهای خاص رسانهای، مانند تصویرسازی، افکارسازی، تحریف، دستکاری اطلاعات، بمباران خبری، جعل اخبار، مرعوبسازی، شایعهسازی، تبلیغات و جنگ روانی، بزرگنمایی و... همان کاری را میکنند که نیروهای نظامی با هزینههای هنگفت و صرف زمان طولانی و زیانهای فراوان انجام میدهند.
رسانهها به یکی از ابزارهای پرنفوذ قدرت نرم تبدیل شدهاند و این ابزار، بیشتر در خدمت قدرتهای استکباری قرارگرفته است که با بهرهگیری گسترده از امکانات آن، امنیت ملتهای مختلف را در حوزههای گوناگون، بهصورت مستمر تهدید کردهاند. امروزه نظامهای غرب و سکولار بهویژه ایالات متحده آمریکا با بهرهگیری دقیق و هوشمند از ابزارهای رسانهای، میکوشند پیوسته تهاجم خود را بر ضد نظام جمهوری اسلامی ایران و جهان اسلام گسترش دهند و آن را هدفمند سازند.
از همین رو، جهتگیری کلی سیاستهای خارجی دولت ایالات متحده در برابر ایران، از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی، خصومت با نظام جمهوری اسلامی و نابودی آن بوده است. در دهه نخست انقلاب اسلامی، یعنی از سال 1357 تا 1367 اقدامات آمریکا بر ضد ایران، بیشتر نظامی و سختافزاری بود و این سیاست، رویکرد غالب دولت ایالات متحده آمریکا در براندازی نظام جمهوری اسلامی به شمار میرفت.
دولت آمریکا پس از ناکامی در براندازی جمهوری اسلامی ایران از راههای نظامی، از دهه دوم انقلاب به بعد، جهت حرکتهای تخریبی و براندازانه خود را بهسوی پروژههای قدرت نرم تغییر داد، ولی از دهه سوم و بهطور مشخص از خرداد 1376، این رویکرد وارد فاز جدیدی شد. در این فاز عملیاتی، ضمن حمایتهای مالی دولت آمریکا از رسانهها به معنای عام آن و بهویژه شبکههای رادیویی و تلویزیونی دولتی مانند VOA، رادیو فردا و نیز رادیوها و تلویزیونهای ضد نظام و تجزیهطلب فارسیزبان، این شبکهها در مسیر اهدافی چون ایجاد شکاف میان دولت و ملت و تجزیه قومی ایفای نقش کردند.
ازاینرو، هدف از اجرای این پروژهها نخست، تهی سازی نظام از اصول و ارزشهای حاکم بر جامعه دینی و انقلابی ایران است و دوم، گسترش ناامنی و بیثباتی در ابعاد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی. ازآنجاکه محیط عملیات قدرت نرم، «رسانه» است، در این حوزه بیشترین استفاده از ظرفیت رسانهها صورت میگیرد.
ابزارهای ارتباطی دیداری و شنیداری
در حال حاضر ایالات متحده آمریکا طراحی و مدیریت پروژه براندازی نرم بر ضد جمهوری اسلامی ایران را، در تقویت انواع ابزارهای ارتباطی پیگیری میکند. در این رویکرد، مؤسسههایی که به شیوه پیدا و پنهان از سوی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا و دستگاه سیاست خارجی به بررسی تهدیدات و فرصتهای فراروی ایالات متحده میپردازند و بهمنزله اتاقهای فکر، اقدامات سازماندهیشدهای را برای برخورد با تهدیدات برونمرزی طراحی میکنند، اهمیت بسیاری دارند.
بیان این نکته ضروری است که اگرچه فراز و فرود و ضعف و قوت هریک از این رسانهها و شبکههای ارتباطی از جنبه میزان اثرگذاری بر روی پیشفرضهای افکار عمومی مردم ایران پذیرفتنی است، ازآنجاکه سیاستهای کلان و بنیادین رسانههای آمریکایی، در مدیریت تصویرهای ذهنی و سمتدهی افعال، بر آرامش اجتماعی و فرهنگی اقوام ایرانی تأثیر میگذارد، بهعنوان رسانههایی تنشزا در جریان تهدیدات نرم، نیازمند بررسی است.
به گمان حامیان سناریوی براندازی غیر قهری، جمهوری اسلامی ایران به علت برخورداری از پیشینه دموکراسی و وجود نهادهای مردمسالار و نیز پتانسیلهای موجود برای حرکتهای مردمی مانند رسانههای مختلف و مهمتر از آن شمار زیاد کاربران اینترنت و وبلاگ، استعداد و ظرفیت بالایی برای تغییر نظام سیاسی به روشهای غیر خشونتآمیز دارد.
یکی از محورهای مهم پروژه کمیته خطر جاری و تأکید استراتژیست معروف این کمیته، مارک پالمر، درباره گسترش شبکههای رسانهای توسط ایالات متحده بهمنظور القای فرهنگ و باورهای پذیرفتهشده در آمریکا و تأثیرپذیری جامعه مخاطب ایرانی است.
در بخشی از گزارش کمیته خطر جاری آمده است:
تقویت رادیو و تلویزیونهای فارسیزبان خارج از کشور، اقدام مؤثری است. رادیو فردا و برنامههای فرهنگی تلویزیون ( V.O.Aصدای آمریکا) شروع خوبی بود، ولی کافی نیست. اکنون شمار زیادی تلویزیون و شبکه ماهوارهای فارسیزبان مستقر در آمریکا وجود دارد که با مشکلات مالی روبهرو هستند و نمیتوانند بهخوبی عمل کنند. واشینگتن باید بودجهای معادل رادیو فردا و تلویزیون VOA در اختیار این شبکهها قرار دهد. در حقیقت اصلیترین مجرای ارتباطی میان دولت آمریکا و بهویژه سازمان سیا با مردم ایران، رسانههای غربی و البته امروزه، تلویزیونهای ماهوارهای فارسیزبان هستند.
رسانههای غربی و تلویزیونهای اپوزیسیون، حلقه ارتباطی میان بازیگران پروژه براندازی نرم مانند نیروهای واگرای موجود در جامعه، سازمانهای غیردولتی، نخبگان سیاسی، اجتماعی و علمی، جنبشهای اجتماعی مانند جنبش زنان، دانشجویان، کارگری، صنفی و نیز اپوزیسیون خارج از حاکمیت هستند.
به نظر اعضای کمیته خطر جاری، تنها راه سرنگونی نظام جمهوری اسلامی در ایران، پی گیری جنگ نرم با استفاده از تاکتیکهای «دکترین مهار»، «نبرد رسانهای» و «ساماندهی جنبشهای نافرمانی» است.
چارچوب این گزارش بهگونهای است که برآیند درگیریهای نظامی، هستهای، ایدئولوژیک و اقتصادی میان دو کشور، در عرصه جنگ نرم ظهور و بروز مییابد. در بخش راهبردها و سیاستهای پیشنهادی کمیته چنین آمده است: «باید شبکههای متعدد رادیو و تلویزیونی برای ایرانیان تدارک دید و پیامهای خود را با پیشرفتهترین تکنولوژیهای روز مانند اینترنت به دست مردم ایران برسانیم.»
انتهای پیام/ 161