گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس: «محسن پرویز» با اینکه دکترای طب عمومی را در سال 1371 در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی و در سال 1377 PHD فیزیولوژی را در دانشگاه علوم پزشکی تهران گرفته و از سال 1378 عضو هیأت علمی گروه فیزیولوژی این دانشگاه است، اما از سال 1362 داستان کوتاه را برای نوجوانان مینوشت که شامل حدود 16 عنوان کتاب تألیفی و شش عنوان ویرایش در این حوزه است.
وی در سال 1378 با جمعی از نویسندگان و شاعران «انجمن قلم ایران» را پیریزی کرد و از همان سال به عنوان عضو هیأت مدیره این انجمن فعالیت داشت تا زمانی که در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مشغول به کار شد و مدتی را به عنوان معاون فرهنگی وزارت ارشاد به فعالیت پرداخت و اکنون مسئولیت ریاست انجمن قلم ایران را عهدهدار شده است و پیریزی نخستین «جایزه جهانی فلسطین» را انجام داده است.
فعالیتهای فرهنگی و هنری این شخصیت برجسته و متواضع فرهنگی موجب شد تا گفتوگویی را با وی درخصوص موضوعات مختلف انجام دهیم که در ادامه میخوانید.
دفاعپرس: در برههای از تاریخ معاصر کشورمان ایران که با پیروزی انقلاب اسلامی همراه بود، علیرغم وجود چشمانداز شفاف و روشنی از فرهنگ و هنر کشور به طور عام، سرزمین ما از سوی رژیم بعثی عراق مورد تجاوز قرار میگیرد که البته موجب یک اتحاد و انسجام ملی در تمام عرصههای داخلی میشود. در پی این جریان، فعالیتهای خوبی بهطور کلی در راستای اهداف جنگ برای حفظ وحدت ملی و غرور ملی شکل میگیرد. سوالمان به طور شفاف و روشن این است که الگوی مورد استفاده مدیریت فرهنگی در فعالیتهای فرهنگی و هنری در جنگ، چگونه الگویی بوده است؟
در ابتدای انقلاب اسلامی ایران، ما تجربه خاصی در حوزه جنگ و در حوزههای وابسته به آن نداشتیم و نهتنها در حوزه جنگ، بلکه در خیلی از حوزههای دیگر تجربیاتمان در حداقل ماجرا بود.
اساساً کسانی که جنگ را مدیریت میکردند، جوان بودند و سن و سالی نداشتند. در ایامی که من در لشکر 27 محمد رسول الله (ص) حضور داشتم، در حد فاصل بین عملیات والفجر مقدماتی تا عملیات بدر که مربوط به سالهای 1361 تا 1363 میشود، ستاد لشکر که متشکل از فرماندهان گردانها و مسئولین واحدها بود، مسنترین آنها متولد 1334 بود که در آن ایام 28 ساله بودند.
وقتی که در سپاه 11 قدر بودیم، مسنترین فرد ما همین سردار محمد کوثری بود که او چندسالی از شهید همت بزرگتر بود؛ یعنی همه کمتر از 30 سال سن داشتند؛ البته استثنائات خیلی نادری وجود داشت و جوانترین افراد هم سن و سال من بودند که 19 سال داشتم.
افرادی با این سن و سال اصولاً نمیتوانند تجربه خاصی داشته باشد؛ اما چه اتفاقی رخ میداد که بتوانند در همه حوزهها جبهه را گرم نگهدارند؟ تجربه اینها در میدان حاصل میشد؛ یعنی همانطوری که در حوزههای رزمی کسی فرمانده گردان بود و چند نیرو را کنار خودش داشت که تازه وارد جنگ شده بودند، پس از شرکت در چند عملیات از تجارب یکدیگر استفاده میکردند.
«اخلاص» عنصر موفقیت جوانان در جنگ
البته یک عنصر اساسی در این بین باعث میشد که خداوند این جوانان کم تجربه را کمک کند تا در حد افراد دنیا دیده و جنگ دیده، دفاع مقدس را مدیریت کنند؛ آنهم عنصر اخلاص بود. کمتر کسی پیدا میشد در این وادی نباشد؛ اگرچه هرقدر از خط مقدم جبهه فاصله میگرفتیم این عنصر ضعیفتر میشد؛ اما واقعاً در خط مقدم جبهه که لشکرها و تیپها و یگانهای رزمی بودند، اخلاص موج میزد و بهگمان من آنچیزی که کمک میکرد همین بود.
معیار و ملاک بحث، شخص نبود و افراد منیت نداشتند؛ البته گاهی اوقات اختلاف سلیقه و اختلاف رای داشتیم. در کتاب «شرارههای خورشید» گزارشی از لشکر 27 آمده که مربوط به نحوه تشکیل سازمانِ گردانها بود و اصلاحاتی که قرار بود در سازمانِ گردانها انجام شود. همانجا میبینید که گاهی اوقات اختلاف پیش آمده و حتی گفتوگوی تندی بین افراد پیش میآید؛ اما در آخر میبینید این اختلاف سلیقه تاثیری در خروجی ماجرا ندارد. لذا بخش اول اخلاص است و بخش دوم اینکه نیروی جوان اگر اخلاص داشته باشد موفق میشود، چراکه فراگیری او زیاد است. نکته سوم که گاهی از آن غفلت میشود این است که تعداد زیادی از افرادی که مسئولیت داشتند و کارهایی انجام میدانند از نخبگان جامعه بودند.
خیلی از افرادی که آن ایام شهید شدند از نخبگان جامعه بودند و اگر امروز بودند از افراد نخبه جامعه بودند؛ آن ایام فرصتی برای بروز استعدادهای علمی نبود. تعدادی از افراد دانشجو بودند و اوائل کارشان بود و این جمع نخبگانی کمک میکرد چراکه درصد هوشی بچههایی که در جبهه مسئولیت داشتند که از آن غفلت شده است، مورد غفلت قرار گرفته که با عنصر اخلاص همراه میشود و با استفاده از تجربه در عرصههای رزم و پشتیبانی و تبلغات مورد استفاده قرار میدادند.
افرادی که در جبهه حضور مییافتند از همه اقشار بودند؛ برخی از آدمها ذاتاً آدمهای فرهنگی هستند و این آدمهای فرهنگی بر بقیه افراد تاثیر میشوند که نمونههای عینی از این آدمها زیادی داشتهایم که افرادی که صحبتهای حکیمانه برای رزمندگان داشتند. در واقع بزرگترهایی که جوانان و نوجوانان را به صورت مستقیم و غیر مستقیم هدایت میکردند. گروهی از روحانیون و طلبههای جوان نیز در جبهه حضور پیدا میکردند که اینها نیز خیلی تاثیرگذار بودند.
بچههای خیلی عاشقانه با آنهایی که چهرههای شاخصتری بودند، ارتباط برقرار میکردند و از حضورشان استفاده میکردند که به نظرم خیلی موثر بود.
دفاعپرس: کمی عقبتر از این ماجرا و در پشت جبهههای نبرد حق علیه باطل، شاهدیم که جریان فعالیتهای فرهنگی و هنری همسو با اتفاقات کشور است. برخلاف صحبتهایی که درخصوص آثار هنری آن ایام مبنی بر شعارزدگی آثار هنری میگیرند، شاهدیم که ماندگارترین آثار هنری در رشتههای هنری مربوط به همان ایام دفاع مقدس و کمی بعد از آن هستیم، این مسئله را چگونه میبینید و تحلیل میکنید؟
ما در عرصه مسائل هنری اگر هنر مکتوب را مورد نظر بگیریم، یعنی عرصه شعر و داستان و عرصههای دیگر هنر مثل گرافیک و نقاشی و عکاسی که کاملاً متاثر از وقایع روز است. بحث سینما وابسته به فیلمنامه است و موسیقی نیز نمیتواند از وقایع روز جدا باشد. شما برخی از سرودهای انقلابی یا آهنگهای انقلابی را نگاه میکنید، میبینید که خیلی ساده است. مفاهیم ساده و جملات ساده اما شور انگیز در زمان خودش است چون در زمان سروده شده و در همان ایام خیلی تاثیرگذار بوده است که نمونههای فراوانی دارد.
در عرصه شعر، شعر اصلاً اگر شما از زمان مربوطه فاصله بگیرید، شاید آن جوشش کافی در شاعر وجود نداشته باشد. یعنی بهترین اشعار درخصوص هر واقعهای در زمان مربوطه سروده میشود. همین آقای بیگی حبیبآبادی که شعر معروف یاران چه غریبانه را سروده است اگر امروز بنشیند هیچگاه نمیتواند چنین شعری را بگوید چراکه دیدن صحنههای خرمشهر و اتفاقات موجب جوشش این شعر میشود. لذا به نظرم شعر وابسته به زمان است و طبیعتاً سرود و آهنگها مربوط به آن میشوند.
آثار هنری دفاع مقدس شعاری نیست
حالا اینکه این آثار شعاری باشد، چه ضرور و زیانی ایجاد میکند؟ شعر باید مملوء از شعار باشد نه چیز دیگری. تاثیرگذاری شعر به همان شعاری بودن است. ترانه و سرود نیازی به انتقال مفاهیم عمیق ندارند گرچه اشعار عمیقی نیز توسط همین شاعران گفته شده است. ما اشعار زیبا و قشنگی از شاعران انقلابی داریم که احساس میشود ماندگار شدهاند.
درخصوص داستان و سایر مواردی که از این هنر مکتوب تبعیت میکنند، مثل نمایشنامه و فیلمنامه؛ نویسنده میتواند با فاصله از حادثه نیز آثاری را خلق کند که تاثیرگذار و ماندگار باشد که هماکنون نیز شاهد آثاری هستیم که درحال انجام است. در ایام جبهه و جنگ، اقتضاء ماجرا این بود که آثار شکل شعاری که برخیها میگویند که البته من قبول ندارم را داشته باشند.
شما اگر 100 وصیتنامه و نامه شهدا را به خانواده و پدر و مادرشان را مطالعه کنید و با پنج داستانی که در آن ایام نوشته شده است تطبیق دهید؛ من میگویم آن وصیتنامههای شهدا 100 برابر نسبت به داستانها شعاریتر هستند. داستان قرار است انعکاس رخدادها و واقعیتهای اجتماعی باشد. این رخداد اجتماعی نیز باید واقعنما باشد و واقعیت آن ایام نیز همان بوده که انعکاس یافته است. البته داستان هنری حرف خود را صریح نمیگوید، بلکه حرف از دل مطلب بیرون میآید ولی اینکه حرفها مستقیم گفته شود مناسب نامهها و وصیتنامههاست و داستان و داستان نویس حرفهای حرف خود را خیلی صریح نمیگوید و خواننده پس از مطالعه کتاب، چنین برداشتی را خواهد کرد. بله برخی از داستانهای ما در آن مقطع و قبلتر نیز به لحاظ تکنیکی ضعیف است و ضعف دارد، اما این ضعف تکنیکی با عدم انعکاس واقعیتها فرق دارد.
دفاعپرس: تنها با گذشت یک دهه از پایان جنگ شاهد رویکردهای جدیدی به حوزه فرهنگ و هنر هستیم بهگونهای که دوقطبی سازی در جریان فرهنگی شکل جدی به خود میگیرد و عملاً سوژههای مورد نظر هنرمندان تغییر پیدا میکند و قلیل هنرمندانی در جریان هنری گذشته باقی میمانند. این تغییر رویکردها چقدر طبیعی است و آیا سیاستگذاران فرهنگی در این ماجرا نقشی داشتهاند؟
اساساً فرهنگ عرصه تولیدات فرهنگی است؛ نه فرهنگ به معنای مطلق و عام. تقریباً در همه کشورها تولیدات فرهنگی متاثر از سیاستگذاریهای کلان کشورها است. یعنی دولتها میتوانند تاثیر بگذارند؛ خیلیها با افتخار این سخن را بیان میکنند و ابایی ندارند از اینکه بگویند ما کجا حمایت کردهایم و تاثیرگذار بودهایم. خیلی از کشورهایی که از نظر برخیها کشورهای دموکراتیک و آزادی تلقی میشوند، همه سیاستمداران و دولتمردانشان به نحوی همین مسئله را مطرح میکنند و بخشی از حس میهن پرستی آنها تلقی میشود.
همیشه فرهنگ و هنر متاثر از سیاستگذارن هستند؛ اما هنرمندان و نویسندگان و شعرا خیلی وقتها تبعیت کاملی نسبت به سیاستهای حاکم نخواهند داشت و کار خودشان را براساس نوع نگاهشان انجام میدهند. در عرصه هنر مکتوب ما بعد از انقلاب اسلامی شاهد اضافه شدن تعدادی جوان انقلابی بودیم که تعدادی از آنها از قبل شناخته شده بودند. آدمهایی که از قبل در این عرصه کار کرده بودند و شعر و داستان داشتند و جامعه آنها را میشناخت یا هنرمندان و فیلمسازانی که از قبل از انقلابی باقی مانده بودند.
آنهایی که نوع نگاه و پرورششان بهگونهای بود که متعلق به قبل از انقلاب بود، بعد از انقلاب اسلامی نیز فعالیتشان را ادامه دادند و در یک مقطع زمانی فقط احساس میشد که اینها کمی سستتر کار میکنند؛ ولی فعالیتشان باقی بود اما تلاش میکردند که در جامعه و بر جریانات سیاسی اثرگذار باشند. در واقع آن جوانان باید تولیداتی انجام میدادند که هم خلاها را پر میکرد و هم اینکه واقعیات را منتقل و منعکس میکرد؛ اما این موضوعات با توان آنها چقدر سازگار بود، بحث دیگری است.
در جامعه و عرصه سیاستگذرانی که نبض امور را در دست گرفتند، یک اتفاقی بعد از جنگ رخ داد که به راحتی نمیتوان از کنار آن اتفاق گذشت و همچنان نیز این روند تا حدودی ادامه دارد. حضرت امام خمینی (ره) در سالهای آخری که ختم به رحلتشان شد در چند سخنرانی مطالب مهمی فرمودند که یکی از آنها مربوط به قطعنامه 598 و پیام دیگری خطاب به روحانیون است که از مسائل مهم است. ایشان در یکی از همان سخنرانیها میفرمایند «نگذارید پیشکسوتان خون و شهادت خانه نشین شوند». پیشبینی امام (ره) که روشنبینانه است نشان میدهد ایشان متوجه است که کسانی که در عرصههای سنگین دفاع مقدس حضور نداشتند، حالا که شرایط عادی شده و عرصه خطرناکی وجود ندارد تلاش خواهند کرد تا امور را در دست گیرند و نوع تفکر خودشان را حاکم کنند.
بعد از جنگ مدیریت جهادی کنار گذاشته شد/ دولتها در تغییر رویکرد فرهنگی موثر بودهاند
حضرت امام (ره) در همان سالها میفرمایند «رفاه طلبی با مبارزه سازگار نیست». این لازم و ملزوم کنار هماند که اگر کسی به خوشگذرانی و شرایط خوب عادت پیدا کند، نمیتواند سختی مبارزه را تحمل کند. در ایام جنگ هرکسی جرات نداشت که وارد صحنه نبرد شود؛ چراکه از دید برخی افراد مرگ و زندگی در میان بود. لذا فرماندهان و مدیریت جنگ از این ماجرا دور بود و البته مسئولان وقت نیز در همان ایام مجبور بودند با مدیریت جهادی حاکم بر جبهه فعالیت کنند و بعد از جنگ این مدیریت جهادی کم کم کنار گذاشته شد و در اقلیت قرار گرفت و شعارها متحول شد.
پس از مدتی سیاست کشور به سمتی میرود که باید برای مردم رفاه ایجاد کنیم و فضای کشور به سمتی میرود که فضای مطلوبی نیست و نتایج ناپسندی را به همراه دارد. وقتی نگاه مدیریتی کلان کشور این است که باید درها را باز کنیم تا لوازم خانگی و ماشین لوکس وارد شود و توصیههای عدالتخوانه تبدیل به توصیههایی میشود که بهدنبال درآمد بیشتر بروید، تاثیرگذار است؛ لذا این مدیریت وقتی میخواهد وزیران و رئیس بانک مرکزی انتخاب کند، به پیشینه جهادی توجه ندارد. یعنی کسی که در ایام جبهه و جنگ حضور نداشته و تمام عمر خود را خارج کشور بوده و گاهی وقتها برای گریز از این شرایط به خارج رفته نیز در بین گزینههای انتخابی مدیریت کشور قرار میگیرد چراکه معیارها عوض میشود.
این موضوع در همه جا تسری پیدا میکند و در عرصههای کوچکتر نیز رخ میدهد تاجایی که در بحث انتخاب کتاب سال جمهوری اسلامی ایران معیارها کم کم عوض میشود و به سمت دیگری میرود که ممکن است یک نویسنده غیر انقلابی در فهرست کسانی قرار گیرد که مثلاً قرار است بهخاطر 20 سالگی انقلاب جایزه بگیرند؛ این تناقض را میخواهیم چگونه حل کنیم؟ جایزهای را میخواهیم به فردی بدهیم که تلاش کرده به انقلاب ضربه وارد کند! یک تناقضی در این ماجراست که لاینحل است. قطعاً دور شدن مدیران نظام جمهوری اسلامی از نگاه جهادی و انقلاب در رویکردهای فرهنگی و هنری تاثیرگذار بوده است درحالی که هنرمندان، نویسندگان و اهالی فرهنگ انقلاب، در تمام سالیان انقلاب فعالیتهای خودشان را انجام دادهاند؛ البته گاهی اوقات ضعف داشتهاند و برخی اوقات قوت.
ادامه دارد...