یادداشت/ رسول حسنی

هدر رفت سرمایه‌ رسانه ملی برای نمایش قهرمانان پوشالی

در حالی که رسانه ملی مدام بر کمبود بودجه و بحران مالی تاکید دارد معلوم نیست به کدام دلیل موجه، موجی از سریال‌سازی‌های به اصطلاح تاریخی به راه افتاده تا مثلا مخاطب را با قهرمانان پوشالی خود، پای گیرنده بنشانند.
کد خبر: ۳۷۶۸۰۵
تاریخ انتشار: ۱۱ دی ۱۳۹۸ - ۰۲:۱۵ - 01January 2020

گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس ـ رسول حسنی؛ تقریبا بعد از ساخت و پخش سریال ارزشمند «در چشم باد» به کارگردانی «مسعود جعفری جوزانی» موجی از سریال‌های تاریخی ایجاد شد که یک داستان پر فراز و نشیب را ـ که نمی‌تواند صرفا ویژگی مثبتی باشد ـ در بستری تاریخی روایت می‌کنند، این آثار بدون آنکه دلیل مشخصی داشته باشد تاریخ را بهانه‌ای برای مطول کردن داستان قرار می‌دادند، در حالی که هیچ خوانشی از تاریخ به بیننده ارائه نمی‌شد.

هدر رفت سرمایه‌ رسانه ملی برای نمایش قهرمانان پوشالی

زنده‌یاد «علی حاتمی» در آثار خود بخصوص «هزاردستان» تاریخ را روایت می‌کرد، چه مخاطب چنین روایتی را دوست داشته باشد یا نداشته باشد به‌هرحال این سریال نشان از درک درست کارگردان از تاریخ و روایت تاریخی دارد. در سریال «در چشم باد» نیز به دلیل اینکه با روایت تاریخی روبه‌رو بودیم و مساله جوزانی مساله دفاع از تمامیت ارضی در برهه‌های مختلف تاریخ بود، طبعا  داستانی را طلب می‌کرد که زندگی سه نسل را روایت ‌کند.

برخی تهیه‌کنندگان و نویسندگان و کارگردانان با درک غلط از روایت و خوانش تاریخی اقدام انبوه‌سازی در حوزه سریال‌های به اصطلاح تاریخی کردند که ماحصلش چیزی جز معرفی قهرمانان پوشالی و هدر رفت سرمایه‌ای رسانه ملی نیست. «گرگ و میش»، «دلدادگان»، «کیمیا» و «وارش» از آثاری است که هیچ آورده‌ای برای مخاطب ندارد. چیزی که بیننده از این سریال‌ها دریافت می‌کند، تنها تلخی بیش از حد و عدم نتیجه گیری درست از سریال است. لزوم اینکه یک داستان در بستری تاریخی روایت می‌شود و یا بر یک برهه از تاریخ تاکید می‌کند آن است که خوانش سازندگان اثر از تاریخ با مخاطب به اشتراک گذاشته شود.

هدر رفت سرمایه‌ رسانه ملی برای نمایش قهرمانان پوشالی

«جلیل سامان» در سریال «ارمغان تاریکی» و «نفس» نمونه‌ای موفق از سریال تاریخی را ارائه کرده است که تا حد زیادی توانسته تحلیل خود، از یک جریان تاریخی را به مخاطب ارائه کند. شاید ما به عنوان بیننده فعال با محتوای سریال موافق باشیم یا آن را رد کنیم، اما نمی‌توانیم منکر تلاش جلیل سامان برای ایجاد بستری برای گفت‌وگو و تبادل اندیشه باشیم. در سریال «وارش» که این شب‌ها از شبکه سوم سیما پخش می‌شود با معضل عدم خوانش از تاریخ مواجه هستیم.

داستان از ده‌های 30 و 40 آغاز می‌شود و تا سال‌های بعد از انقلاب ادامه پیدا می‌کند. انتخاب این سیر تاریخی به این بهانه انتخاب شده تا داستان مطول سریال روایت و جمع شود. علاوه بر انتخاب زمانی سریال انتخاب مکانی آن و حتی خلق قهرمانی به نام وارش نیز تنها تن دادن به کلیشه‌ها و مولفه‌های بارها تجربه شده است. اگر نه ظلم‌ستیزی «یارمحمد» با «تراب» همان‌قدر نامفهوم و کاریکاتور گونه است که فعالیت‌های«جاوید» در جریان انقلاب باسمه‌ای است.

هدر رفت سرمایه‌ رسانه ملی برای نمایش قهرمانان پوشالی

قاضیان قبل از انقلاب و قاضیان بعد از انقلاب تفاوتی ندارد. تنها شکل ظاهری ادارات و پوشش پرسنل عوض شده است. جز یک قسمت از شرح انقلاب مردم نشان داده نمی‌شود که آن‌هم در بگیر و ببند‌ها خلاصه شده و بعد از آن داستان دوباره در ساحت و محیط وارش متمرکز می‌شود. اگر شخصیت اصلی داستان زن نبود و داستان در بخش دیگری از جغرافیایی ایران اتفاق می‌افتاد عملاً تفاوتی حاصل نمی‌شد. تنها حاصل پخش این سریال‌ها حسرتی است که باید از هدر رفت سرمایه ملی بخوریم و انبوه سوژه‌ها و موضوعات کار نشده‌ در حوزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس که همچنان مغفول مانده‌اند.

انتهای پیام/ 161

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار