5 روایت از شهدای بهداری یگان‌های رزم خراسان؛

تولی و تبری لازمه حسینی ماندن است

پدر شهید «محمدرضا داورزنی» از شهدای بهداری یگان­‌های رزم خراسان در خاطرات خود آورده است: یک روز که درباره عزاداری امام حسین (ع) و عاشورا حرف می‌­زدیم، محمدرضا گفت: «احتیاجی نیست که برای امام حسین (ع) عزاداری کنید. اگر به مجلس عزای امام حسین (ع) بروید و گریه کنید، معلوم است که تظاهر می‌­کنید، چون در جنگ ما، که جنگ بین حسین و یزید است شرکت نمی­‌کنید.»
کد خبر: ۳۷۶۹۳۲
تاریخ انتشار: ۱۱ دی ۱۳۹۸ - ۱۴:۰۷ - 01January 2020

به گزارش خبرنگار دفاع‌­پرس از مشهد، بزرگ مردانی در کسوت امدادگر، راننده آمبولانس، بهیار، پرستار، پزشک و پیراپزشک در سرتاسر جبهه‌­های دفاع مقدس همراه و همدوش دیگر رزمندگان، با گذشت و ایثار و جان‌فشانی، از خط نبرد گرفته تا بیمارستان‌ها، رسالت خطیر امداد و نجات، طبابت و پرستاری از خیل عظیم مجروحین جنگی و جانبازان را به‌خوبی ایفا کردند و با نثار جانشان و ثبت ‌نامشان در طومار سرخ شهدا، نقش بهداری را در یگان­‌های رزم در دوران دفاع مقدس برجسته و جاودانه کردند.

به مناسبت سالروز ولادت حضرت زینب (س) و روز پرستار به خاطره چند تن از شهدای بهداری یگان­‌های رزم خراسان اشاره خواهیم کرد.

سهیم در ثواب

شهید «محمدرضا عالمی قلعه‌نو»

راوی: مادر شهید

وقتی تصمیم گرفت به جبهه برود، پیش پدرش آمد و گفت: «اگر اجازه بدهید، من می­‌خواهم به جبهه بروم.»

پدرش گفت: «تو الان در بسیج خدمت می­‌کنی. چیزی به سربازی­‌ات نمانده. فعلاً بمان تا وقت خدمتت برسد.»

محمدرضا گفت: «پدر جان! الان اسلام به یاری من نیاز دارد. من یک امدادگر هستم. اگر بتوانم یک مجروح را نجات بدهم و بعدها از این مجروح، نسلی متعهد و مؤمن به وجود آید و پشتیبان اسلام باشد، می­‌دانید چه قدر ثواب دارد؟ شما در این ثواب سهیم هستید.»

پدرش وقتی این‌ همه روحیه و شور و شوق را دید، گفت: «پسرم، برو! خدابه‌همراهت!»

محمدرضا رفت و 50 روز بعد خبر مفقود شدنش را آوردند.

تولی و تبری لازمه حسینی ماندن است

عکس‌­های امانتی

شهید «حسین زوزنی»

راوی: دختر شهید

آخرین بار که پدر می‌­خواست به جبهه برود، چند قطعه عکس به من داد و گفت: «دخترم! این عکس‌­ها را امانت نگه­دار!»

پرسیدم:« بابا! چرا عکس‌­ها را از آلبوم درآوردی؟»

مرا بوسید و گفت: «یک روز عمویت می‌­آید و می­‌گوید که چند تا از عکس­‌های مرا به او بدهی.»

با ناراحتی گفتم: «بدهید به مادر.»

پدر گفت: «آن روز مادر در خانه نیست. فقط تو هستی. حالا این عکس­‌ها را درجایی بگذار تا آن روز دنبالشان نگردی.»

پدر به جبهه رفت. یک روز که در خانه تنها بودم، عمویم به خانه ما آمد و گفت: «عمو جان! آلبوم عکس‌­ها را بیاور و نشانم بده!»

آلبوم را آوردم. عمو نگاهی به عکس‌­ها انداخت و گفت: «نه. این­ها را نمی­‌خواهم. عکس بهتری نداری.»

یک‌دفعه یاد عکس‌­هایی افتادم که پدر به من داده بود. اشک در چشمان عمو حلقه‌زده بود. تازه فهمیدم که پدرم شهید شده است.

تولی و تبری لازمه حسینی ماندن است

دختر ناشناس

شهید «حمید رخشانی»

راوی: همسر شهید

دانشجوی سال چهارم رشته پزشکی بود. یک روز دختربچه‌ای را با خودش به منزل آورد. چون دختربچه برای من ناشناس بود پرسیدم: این دختر کیست؟

حمید گفت: «سوار ماشین بودم که دیدم خانمی با فرزندش کنار خیابان ایستاده و دست بلند کرد. سوارش کردم. دیدم انگشتش ورم‌کرده و سیاه شده است.

پرسیدم: چرا دستت ورم‌کرده؟

گفت: «سوزن در دستم شکسته.»

گفتم: «چرا دستت را مداوا نمی­‌کنی؟»

گفت: «پول‌ندارم.»

او را به بیمارستان بردم تا عمل شود و دخترش را به خانه آوردم.

تولی و تبری لازمه حسینی ماندن است

پیش‌بینی شهادت

شهید «محسن دوستی قلندرآبادی»

راوی: هم‌رزم شهید

در شب عملیات «کربلای 2»، جیره غذایی سه روز را تحویل رزمندگان دادند. محسن غذایش را گرفت و شروع کرد به خوردن و با خنده و شوخی همه غذایش را خورد.

با تعجب به او گفتیم: «این غذا مال سه روز است، نه برای یک وعده.»

او در پاسخ گفت: «من می‌­دانم که شهید می­‌شوم و دیگر نیازی به این غذاها ندارم.»

در اوج درگیری، محسن که امدادگر بود، داوطلب شد که طنابی را به کمرش ببندد و از یکی از ارتفاعات پایین برود و به مجروحان کمک کند اما پس از انتقال به پایین ارتفاع، نیروهای ما مجبور به عقب‌نشینی شدند.

در حین کمک به مجروحان، تیری به‌پای محسن اصابت کرد و او با دستمالی که به گردن داشت، زخم خودش را پانسمان کرد که با پیشروی نیروهای دشمن با تیر خلاص به شهادت رسید. پیکر مطهرش در منطقه ماند و بعد از یک سال به آغوش خانواده بازگشت و در گلزار شهدای خواجه ربیع به خاک سپرده شد.

تولی و تبری لازمه حسینی ماندن است

جنگ حسین زمان با یزید

شهید «محمدرضا داورزنی»

راوی: پدر شهید

یک روز دورهم نشسته بودیم و درباره عزاداری امام حسین(ع) و عاشورا حرف می­‌زدیم. محمدرضا گفت: «دیگر احتیاجی نیست که برای امام حسین(ع) عزاداری کنید. اگر به مجلس عزای امام حسین(ع) بروید و گریه کنید، معلوم است که تظاهر می­‌کنید و دروغ می­‌گویید. چون الان هم جنگ ما، جنگ بین حسین و یزید است ولی شما که ادعا می­‌کنید امام حسین(ع) را دوست دارید، در جنگ شرکت نمی­‌کنید.»

تولی و تبری لازمه حسینی ماندن است

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها